فسق: (بر وزن قشر) خروج از حق اهل لغت گفتهاند: «فَسَقَتِ الرّطبة عن قشرها» خرما از غلاف خود خارج شد بتصريح راغب فسق شرعى از همين ريشه است در مصباح و اقرب گفته بقولى آن بمعنى خروج شىء از شىء على وجه الفساد است. پس فسق و فسوق خروج از حق است. كافر فاسق است كه بالتّمام از شرع خارج شده و گناهكار فاسق است كه بنسبت گناه از شرع و حق كنار رفته است.قاموس قرآن ، جلد5 ، صفحه176
فَسَقَ فلانٌ: از ممنوعيتها و حرمت شرع خارج شده و به آنها عمل كرد، اين معنى مثل همان است كه. مىگويند: فَسَقَ الرطبُ: در وقتى كه خرما از پوستش خارج شود. فَسَقَ اعم از كفر و فراگيرتر از آن است و به كم و زياد گناهان هر دو واقع مىشود ولى بهطورىكه معمول است فسق در گناهان زياد بيشتر بهكارمىرود و در موارد زيادى كه كلمه فَاسِق بهكارمىرود منظور كسى است كه نخست انجام دادن حكم شرع را ملتزم شده و به آن اعتراف و اقرار كرده، و سپس تمام احكام يا بعض از آنها را تباه مىكند و به الزام و اقرار خويش وفا نمىكند: ولى هرگاه به كافر اصلى و واقعى - فاسق - گفته شود براى اينست كه به حكمى كه عقل و خرد آن را الزام مىكند و يا فطرت برآن حكم مىكند وفا ننموده و آن را تباه مىكند.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه58
فَسَقَ فلان: خرج عن حجر الشّرع، و ذلك من قولهم: فَسَقَ الرُّطَبُ، إذا خرج عن قشره، و هو أعمّ من الكفر. و اَلْفِسْقُ يقع بالقليل من الذّنوب و بالكثير، لكن تعورف فيما كان كثيرا، و أكثر ما يقال اَلْفَاسِقُ لمن التزم حكم الشّرع و أقرّ به، ثمّ أخلّ بجميع أحكامه أو ببعضه، و إذا قيل للكافر الأصليّ: فَاسِقٌ، فلأنّه أخلّ بحكم ما ألزمه العقل و اقتضته الفطرة.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه636
ابن اعرابى گفته: واژه فَاسِق در وصف انسان در كلام عرب شنيده نشده و فقط گفتهاند: فَسَقَتِ الرطبةُ عن قشرها: رطب و خرماى تازه از پوستش خارج شد.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه60
ايمان در مقابل فسق و مؤمن در برابر فاسق به كار رفته است. پس فاسق اعم از كافر و فراگيرتر است و ظالم و ستمگر اعم از فاسق است.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه59
قال ابن الأعرابيّ: لم يسمع اَلْفَاسِقُ في وصف الإنسان في كلام العرب، و إنما قالوا: فَسَقَتِ الرّطبة عن قشرها.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه637