كاذبة: مصدر است (دروغ گفتن) مثل عاقبة، عافية، باقية. در صحاح گفته آن اسم است (اسم فاعل) بجاى مصدر آيد.قاموس قرآن ، جلد6 ، صفحه98
المعنى - على ما قيل لَكَاذِبُونَ في الشهادة و ادعائهم مواطأة قلوبهم ألسنتهم، فَالتَّكْذِيبُ راجع إلى قولهم " نَشْهَدُ " باعتبار تضمنه خبرا كَاذِباً و هو أن شهادتهم صادرة عن صميم القلب و خلوص الاعتقاد بشهادة تأكيدهم الجملة الاسمية، و قيل غير ذلك.مجمع البحرين ، جلد2 ، صفحه157
مراد از دروغ عدم اعتقاد آنهاست نه مقالشان، آنها كه ميگفتند: گواهى ميدهيم تو رسول خدائى چنين وانمود ميكردند كه عقيده و باطنشان نيز چنين است خدا فرمود در اين ادّعا دروغگويند. بعبارت ديگر چنانكه الميزان گفته: كذب مخبرى است نه خبرى. و بقول مجمع: هر كه چيز راستى را بگويد ولى در دل بآن عقيده نداشته باشد دروغگو است.قاموس قرآن ، جلد6 ، صفحه98
اَلْكَاذِبُ خلاف الصادق.مجمع البحرين ، جلد2 ، صفحه157
كاذب: دروغگو.قاموس قرآن ، جلد6 ، صفحه98
الكَذِبُ: نقيضُ الصِّدْقِ; كَذَبَ يَكْذِبُ كَذِباً و كِذْباً و كِذْبةً و كَذِبةً: هاتان عن اللحياني، و كِذاباً و كِذَّاباً.لسان العرب ، جلد1 ، صفحه704
قد تقدّم القول في اَلْكِذْبِ مع الصّدق، و أنه يقال في المقال و الفعال.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه704
قبلا از كذب و دروغ با صدق و راستى در واژه - صدق[و همچنين در واژه افك] سخن گفتيم به اينكه اين دو واژه هم در گفتن و هم در عمل كردن بهكارمىرود.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه3
تقدّم أنه كذبهم في اعتقادهم لا في مقالهم، و مقالهم كان صدقا.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه704
در مورد آيه اخير گفتيم كه ناميدن دروغگويان در مورد منافقين مربوط به دروغ و كذبشان در اعتقاد آنهاست نه در سخنشان زيرا در سخن و قولشان - راست مىگفتندترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه4