کلیدها
قلد: (بر وزن فلس) تابيدن. «قلد الحبل: فتله» يعنى ريسمان را تابيد، قليد و مقلود به معنى تابيده است.
قلادة به كسر قاف تابيده ايست كه به گردن بندند از ريسمان باشد يا نقره يا چيز ديگر.
لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْيَ وَ لَا الْقَلائِدَ ... مائده: 2.
قلائد جمع قلادة و آن مثل لنگه كفش و غيره است كه به گردن قربانى مى بندند تا معلوم شود قربانى است و كسى متعرّض آن نشود مراد از قلائد در آيه قربانيهاى طوق دار است. يعنى: به عبادتها و علائم خداوند و به ماه حرام و به قربانيها و قربانيهاى طوق دار بى احترامى نكنيد و مزاحمت ننمائيد.
اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ وَكِيلٌ. لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ زمر: 62 و 63. لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ ... شورى: 12. در اقرب الموارد گويد: مقلاد بمعنى كليد و خزانه ... جمع آن مقاليد است در مجمع واحد آنرا مقليد و مقلاد و معنى آنرا مفتاح و خزانه نقل كرده است ولى در كشّاف و جوامع الجامع آنرا كليدها معنى كرده و گفته از لفظ خود مفرد ندارد و كشاف بقولى مفرد آنرا مقليد نقل مي كند.
پس مقاليد در آيه به معنى كليدها يا خزائن است و خزانه هاى آسمان و زمين براى خداست يعنى او مالك امر و حاكم آنهاست. ولى نگارنده به قرينه وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ منافقون: 7. ترجيح ميدهم كه مراد خزائن باشد و در «خزن» راجع بآن صحبت شده است در نهج البلاغه خطبه 131 فرموده : «وَ قَذَفَتْ إِلَيْهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُونَ مَقَالِيدَهَا».
آسمانها و زمين ها كليدهاى خود را به سوى خدا انداخته اند و در خطبه 136 در وصف امام عصر عليه السّلام فرموده : «وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ مِنْ أَفَالِيذِ كَبِدِهَا وَ تُلْقِي إِلَيْهِ سِلْماً مَقَالِيدَهَا».[1]
منبع: قاموس قرآن، ج 6، صص30-31
[1] . قرشى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش.