ماده سیاه رنگ و بدبو
قَطِران، در خواندن آن سه وجه است فتح قاف و كسر طاء، فتح قاف و سكون طاء، كسر قاف و سكون طاء. بعضى آن را «قطر آن» خوانده اند(قطر+ آن) يعنى مس مذاب كه به نهايت حرارت رسيده است. برخی دیگر آن را چنین معنا کرده اند؛ ماده اى كه از درختى به نام ابهل مى گيرند كه آن را مى جوشانند تا سفت شود، و به هنگام بيمارى جرب به بدن شتر مي مالند و معتقد بودند با سوزشى كه دارد ماده بيمارى جرب را از بين مى برد، و به هر حال جسمى است سياه رنگ، بد بو و قابل اشتعال[1] ، اين نكته قابل توجه است كه مجرمان با تلبس به لباس گناه در اين جهان هم خويشتن را در پيشگاه خدا رو سياه مى كنند و تعفن گناه آنها جامعه را آلوده مى سازد، و هم اعمال آنها باعث شعله ور شدن آتش فساد است در خودشان و در جامعه اى كه در آن زندگى مى كنند، و اين قطران كه در جهان ديگر لباس آنها را تشكيل مى دهد «سَرابيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ»[2] گويى تجسمى است از اعمال آنان در اين جهان.
منابع:
تفسير أحسن الحديث، ج 5، ص316
تفسير نمونه، ج 10، ص388
لسان العرب، ج 5، ص105
[1] . تفسير كبير فخر رازى جلد 19 صفحه 148 ؛ فريد وجدى در دائرة المعارف در ماده قطران مى گويد مايعى است كه به هنگام تقطير كردن زغال سنگ براى بدست آوردن گاز مخصوصى از آن بدست مى آيد و قطران نباتى، از بعضى از درختان به دست مى آيد.
[2] . «لباسهايشان از قطران [ماده چسبنده بد بوى قابل اشتعال ] است » ابراهیم/50