پشم ها
گروه‌ها: اعضا و جوارح

پشم

پشم: موهاى باريك و نرم حيواناتى مانند گوسفند و شتر، نعمتى الهى براى توليد پوشاك و تمثيلى براى فروپاشى جهان در رستاخيز.

معادل عربى واژه پشم، «صوف» است. كُرْك نيز -كه گونه اى پشم به شمار مى رود- «وَبَر» ناميده مى شود.[1] پشم، پس از پنبه، مهم ترين ماده سازنده پارچه است و احتمالًا نخستين اليافى بوده كه بشر آن را به پارچه تبديل كرده است.[2] توليد پوشاك پشمى و استفاده از آن در يونان باستان [3] و در ميان يهود[4] و نيز ميان عربِ قبل از اسلام [5] مرسوم بوده و بيابان نشينان عرب را «اهل الوَبَر» مى گفتند.[6] اين دو واژه؛ «أصواف» (نحل/ 16، 80) و همچنين «عِهْن» (معارج/ 70، 9؛ قارعه/ 101، 5) مستقيماً و واژه هاى «دف ء» (نحل/ 16، 5)؛ «لباس»، «ريش» (اعراف/ 7، 26) و «فرش» (انعام/ 6، 142) به طور غير مستقيم با اين موضوع مرتبطند.

كاربردها و منافع پشم:

در آياتى از قرآن به استفاده از پشم و كرك جهت تهيه لوازم منزل، اشاره شده است؛ «... جَعَلَ لَكُم مِن جُلودِ الانعامِ ... و مِن اصوافِها و اوبارِها و اشعارِها اثاثًا و مَتاعًا الى حين». (نحل/ 16، 80) ذكر پشم در زمره نعمتهاى الهى بيانگر رحمت و لطف خداوندى در تهيه اسباب رفاه انسان و تأمين نيازهاى اساسى وى در زندگى [7] و در نتيجه لزوم تفكر و انديشه در اين نعمتها و توجّه به ناپايدارى آنهاست.[8] در برداشتى فقهى از اين آيه جواز به كارگيرى پشم استفاده شده است.[9] در همين راستا در پاكى و نجاست پشم مردار اختلاف شده است؛ فقيهان شيعى و مالكى و حنفى، آن را از اجزاى بدون روح دانسته، به پاكى آن حكم كرده اند؛ ولى شافعى آن را داراى روح دانسته، به نجاست آن حكم كرده است. حنبليان آن را پاك دانسته اند، چون ظاهر آيه مزبور عام است و مُردار را نيز در بر مى گيرد[10] ولى براى رفع آلودگى احتمالى پشم مُردار، به شستن آن قبل از استفاده حكم كرده اند.[11]

در ابتداى سوره نحل نيز پس از بيان آفرينش آسمان و زمين و انسان، خلقت چارپايان و منافع آنها مطرح شده است؛ «والانعامَ خَلَقَها لَكُم فيها دِف ءٌ و مَنافِعُ و مِنها تَأكُلون». (نحل/ 16، 5) در اين آيه بر انسان منت نهاده شده كه خداوند، چارپايان را براى او آفريده و آنها را به تسخيرش درآورده است، به گونه اى كه از پشم و موى آنها، لباس گرم ساخته، منافع ديگرى نيز به او مى بخشند.[12] گروهى از مفسران منظور از «دِف ء» را لباس و گروهى ديگر، مطلق گرمابخشهاى ساخته شده از مو و پشم چارپايان مانند لباس، رختخواب، خيمه و ... دانسته اند.[13] برخى نيز «أنعام» را به شتر[14] و «دف ء» را به محصولات به دست آمده از آن منحصر ساخته اند.[15]

اين آيه را گروهى، دليل مشروعيت و بلكه فضيلت استفاده از لباس پشمى دانسته اند[16] و چنان كه نقل شده پيامبر اسلام و ديگر پيامبران مانند موسى و هارون و عيسى عليهم السلام نيز لباسهاى پشمى مى پوشيدند.[17] فلسفه پشمينه پوشى اين رهبران دينى در كلام على عليه السلام از بين بردن اثرات منفى فقر بر تهيدستان دانسته شده است [18] ، افزون بر اين به طور كلى پشمينه پوشى، سمبل پارسايى و لباس صالحان و عارفان و ... شمرده شده است.[19] برخى اين سنت زاهدان و پارسايان را وجه نامگذارى متصوفه دانسته و برخى ديگر اين اشتقاق را مردود دانسته اند.[20] خرقه پوشى متصوفه گاه شيوه اى رياكارانه براى تظاهر به پارسايى بوده كه روايات حاكى از مذمت خرقه پوشى از روى تفاخر و فضل فروشى به آن اشاره دارند.[21]

نعمت «پوشش» در آيه 26 اعراف/ 7 نيز مورد توجه قرار گرفته است: «يبَنى ءادَمَ قَد انزَلنا عَلَيكُم لِباسًا يُورى سَوءتِكُم و ريشًا». منظور از فرو فرستادن لباس از سوى خداوند، مى تواند آفرينش مواد نخستين آن مانند پشم و پنبه و آموختن راه بهره بردارى از آن به انسان باشد.[22] آيه 142 انعام/ 6 با اشاره به نعمت چارپايان به نحوى ديگر به موضوع پشم پرداخته است؛ «و مِنَ الانعامِ حَمولَةً و فَرشًا ...». در تفسير واژه «فرشاً» آراى گوناگونى از جمله «گستردنيها و فرشهاى ساخته شده از پشم چارپايان» بيان شده است.[23]

تشبيه كوهها در آستانه قيامت به پشم زده شده:

طبق آيات گوناگون قرآن، به هنگام قيامت كوهها چون پشم رنگين؛ «و تَكونُ الجِبالُ كالعِهن» (معارج/ 70، 9) يا پشم رنگينِ زده شده؛ «و تَكونُ الجِبالُ كالعِهنِ المَنفوش» (قارعه/ 101، 5) مى شوند. منظور از تشبيه كوهها به پشم زده شده آن است كه كوههاى محكم و فشرده، نرم و سُست شده، اجزاى آن در هوا پراكنده مى گردد.[24] اين تشبيه به روشنى صحنه دهشتناك قيامت را به تصوير مى كشد.[25]

در وجه تشبيه كوهها به پشم رنگين و نه مطلق پشم، وجوه گوناگونى گفته شده است؛ برخى چنين احتمال داده اند كه منظور آيه كوههاى آتش است كه به جهت شدت سرخى و شعله ور شدن به سان پشم قرمز زده شده درمى آيند.[26] يا اينكه گفته شده: علت اين تشبيه آن است كه اولًا كوهها رنگهاى گوناگونى دارند[27] (فاطر/ 35، 27) و ديگر اينكه بر اثر زلزله قيامت، كوهها به شدت به هم مى خورند و همچون پشم رنگين پراكنده مى شوند و از برخورد آتشين آن، سراسر آسمان سرخ مى شود.[28] برخى نيز منظور از «عِهْن» را ضعيف ترين و سست ترين نوع پشم دانسته اند.[29]

منبع: دائرة المعارف قرآن كريم، ج 6، ص513-515

 

[1] . لسان العرب، ج 14، ص 198،« وبر»؛ لغت نامه، ج 4، ص 4925،« پشم»؛ ج 14، ص 20437،« وبر»؛ فرهنگ فارسى، ج 1، ص 798،« پشم»

[2] . دايرةالمعارف فارسى، ج 2، ص 547

[3] . تاريخ تمدن، ج 2، ص 300

[4] . قاموس كتاب مقدس، ص 220

[5] . المفصل، ج 5، ص 6

[6] . لسان العرب، ج 14، ص 198،« وبر»

[7] . التحقيق، ج 5، ص 212،« دف ء»؛ راهنما، ج 9، ص 486

[8] . جامع البيان، مج 8، ج 14، ص 106؛ التحقيق، ج 13، ص 13،« وبر»

[9] . المنير، ج 14، ص 93

[10] . الفقه على المذاهب الاربعة و مذهب اهل البيت عليهم السلام، ج 1، ص 70- 71

[11] . تفسير قرطبى، ج 10، ص 102

[12] . جامع البيان، مج 8، ج 14، ص 106

[13] . مجمع البيان، ج 5، ص 539؛ التحريروالتنوير، ج 13، ص 5

[14] . تفسير قرطبى، ج 5، ص 46

[15] . الصحاح، ج 1، 50،« دف ء»

[16] . احكام القرآن، ج 3، ص 1140؛ تفسير قرطبى، ج 10، ص 47؛ المنير، ج 14، ص 93

[17] . تفسير قرطبى، ج 10، ص 47

[18] . نهج البلاغه، خطبه 209

[19] . احكام القرآن، ج 3، ص 1140

[20] . مقدمه ابن خلدون، ج 3، ص 1097

[21] . الامالى، ص 539؛ سفينةالبحار، ج 3، ص 143

[22] . تفسير المنار، ج 8، ص 359

[23] . مجمع البيان، ج 4، ص 581؛ التفسير الكبير، ج 13، ص 216

[24] . التحقيق، ج 8، ص 248

[25] . التفسير الكبير، ج 32، ص 72

[26] . همان؛ تفسير ماوردى، ج 6، ص 328

[27] . كشف الاسرار، ج 10، ص 591؛ الفرقان، ج 29، ص 123

[28] . الفرقان، ج 29، ص 123

[29] . كشف الاسرار، ج 10، ص 591