بنی عبد مناف

بنی عبد مناف

فرزندان عبد مناف بن قصی بن کلاب بودند.

چون قصىّ بن كلاب در گذشت پسرش عبد مناف بن قصىّ عهده دار كارهاى او شد و سالارى قريش را به دست گرفت و مقدارى از زمينهاى مكه را علاوه بر آنچه كه قصى تعيين كرده بود براى قوم خود مشخص ساخت. و هنگامى كه خداوند متعال اين آيه را بر پيامبر نازل فرمود كه «و بترسان خويشاوند نزديك خود را»، آن حضرت فقط اعقاب عبد مناف را مشمول آن حكم دانست و ايشان را براى انذار فرا خواند.

هشام بن محمد از قول پدرش، از ابو صالح، از ابن عبّاس نقل مى كند كه مى گفته است چون خداوند متعال بر پيامبر صلی الله علیه و آله اين آيه را نازل فرموده كه «و بترسان خويشاوندان نزديك خود را»، از خانه بيرون آمد و بر فراز كوه مروه رفت و بانگ برداشت كه اى خاندان فهر. قريش همه آمدند. ابو لهب گفت: اينك قريش همه پيش تواند، هر چه مى خواهى بگويى بگو. پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اى خاندان غالب. و در آن هنگام اعقاب محارب و حارث دو پسر ديگر فهر برگشتند. پيامبر فرمود: اى خاندان لؤىّ بن غالب. و در آن هنگام فرزندان و اعقاب تيم ادرم پسر ديگر غالب برگشتند. پيامبر فرمود: اى خاندان كعب بن لؤىّ. و در آن هنگام اعقاب عامر بن لؤىّ برگشتند. پيامبر فرمود: اى خاندان مرّة بن كعب. و در آن هنگام فرزندان و اعقاب عدى بن كعب و بنى سهم و بنى جمح فرزندان عمرو بن هصيص بن كعب بن لوى برگشتند. پيامبر فرمود: اى خاندان كلاب بن مرّه. و در آن هنگام اعقاب مخزوم و تيم برگشتند. پيامبر فرمود: اى خاندان قصى. و فرزندان زهرة بن كلاب برگشتند. پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اى خاندان بنى عبد مناف. در آن هنگام فرزندان و اعقاب عبد الدار بن قصىّ و فرزندان اسد بن عبد العزّى بن قصىّ و فرزندان عبد بن قصىّ رفتند. ابو لهب گفت: اكنون فرزندان عبد مناف حاضرند، هر چه مى خواهى بگو. پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند به من دستور فرموده است خويشاوندان نزديك خود را انذار كنم و شما نزديكان من از قريش هستيد، و من نمى توانم براى شما از سوى خدا بهره يى برسانم و يا براى آخرت شما نصيبى منظور كنم مگر اينكه بگوييد «لا اله الا الله»، و اگر بگوييد، در پيشگاه خدايتان گواهى خواهم داد و عرب و عجم هم فرمانبردار شما خواهند شد. ابو لهب گفت:

خسران و زيان بر تو باد، براى اين موضوع ما را دعوت كردى! و خداوند سوره تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ تبت:1 را نازل فرمود كه مى فرمايد خسران و زيان بر دستهاى ابو لهب باد.

هشام بن محمد بن سائب كلبى از پدرش روايت مى كند عبد مناف داراى شش پسر و شش دختر شد، مطّلب بن عبد مناف كه بزرگتر پسر او بود و هموست كه ضمن مسافرتهاى بازرگانى خود با نجاشى در مورد بازرگانى قريش در حبشه پيمان بست، هاشم بن عبد مناف كه نامش عمرو بود و هموست كه قرارداد بازرگانى قريش با هرقل را بست- زيرا او به شام رفت و آمد مى كرد- و عبد شمس بن عبد مناف و تماضر و حنّة و قلابة و برّة و هاله دختران عبد مناف، و مادر ايشان عاتكه كبرى دختر مرّة بن هلال بن فالج بن ثعلبة بن ذكوان بن ثعلبة بن بهثة بن سليم بن منصور بن عكرمة بن خصفة بن قيس بن عيلان بن مضر بود، و نوفل بن عبد مناف و او كسى است كه با خسرو قرار داد بازرگانى قريش را به عراق بست، و ابو عمرو بن عبد مناف، و ابو عبيد بن عبد مناف كه در كودكى در گذشت و مادر ايشان واقده دختر ابو عدى بود، و ابو عدى عامر بن عبد نهم بن زيد بن مازن بن صعصعة است، و ريطة دختر عبد مناف كه مادر بنى هلال بن معيط از خاندانهاى بنى كنانة بن خزيمه است و مادرش از قبيله ثقيف است.

منبع: الطبقات الكبرى/ترجمه،ج 1،ص:61