برجهای آسمان
واژه «برج»، در فارسى و عربى مشترك و در فارسى ميانه نيز وجود داشته است.[1] بناى مرتفع، استوار و قلعه مانند را برج گويند[2] ؛ همچنين به هريك از 12 خانه فرضى خورشيد (منطقة البروج)، برج اطلاق مى شود.[3] اين واژه در عربى، در معانى گوناگونى مانند دژ، كاخ [4] ، ستاره بزرگ و درخشان [5] ، گشادى چشم [6] ، فاصله ميان دو ابرو[7] به كار رفته است. وجه اشتراك همه اين معانى را مى توان ظهور و ارتفاع دانست.[8]
واژه شناسان معاصر آن را از اصلى يونانى- رومى دانسته اند كه از طريق سريانى يا آرامى به عربى راه يافته است [9] ؛ همچنين احتمال داده اند كه واژه اى سريانى و اصطلاحى نظامى بوده كه روميان آن را در شام و عربستان رواج داده اند و از آنجا وارد گويشهاى آرامى و سپس عربستان جنوبى شده است.[10] اين لفظ در عبرى هم به معناى منزلگاه است و براى منازل آفتاب به كار مى رفته كه اشاره به 12 برج منطقة البروج است و در يهودا، مظهر عبادت بت پرستانه بوده است.[11]
تقسيم آسمان به برجها، نخستين بار در بين النهرين و اواخر دوره بابلى انجام گرفته و از آنجا به يونان راه يافته است.[12]
در يونان باستان مسير ظاهرى حركت خورشيد بين ستارگان در يك سال به 12 قسمت مساوى (برج) تقسيم مى شده است. هر برج را نيز با صورت فلكى محاذى آن كه غالباً نشان حيوانى بوده، مى خواندند و ازاين رو، دايرة البروج، در يونانى به دايره حيوانات تعبير شده است. مدارهاى ماه و ستارگان نيز تقريباً با دايرة البروج هم صفحه اند و ماه و سيارات همواره در ميان برجها ديده مى شوند، بدين سبب برجها از عوامل اصلى احكام نجوم و طالع بينى هستند.[13] نام صورتهاى فلكى منطقة البروج كه از نقطه اعتدال بهارى در مشرق آغاز مى شوند، بدين ترتيب است: حَمَل، ثَور، جَوزاء (بروج ربيعيّه)، سَرَطان، اسَد، سُنبُله (بروج صَيفيّه)، ميزان، عقرب، قوس (بروج خَريفيّه)، جَدْى، دَلو، حُوت (بروج شَتَويّه).[14]
برخى معتقدند بروج دوازده گانه براى عرب جاهلى ناشناخته بود، زيرا آنها در علم هيئت پيشرفته نبودند تا نيازى به ثبت و شناسايى بروج و سير سيارات در آن داشته باشند[15] ؛ ولى به اعتقاد برخى ديگر نشانه هايى بر آشنايى آنان با آسمان و برجهاى آن وجود دارد، به ويژه اينكه آنان با يهوديان شبه جزيره و مسيحيان در ارتباط بودند و از دانشهاى آنان استفاده مى كردند.[16]
واژه بروج (جمع برج) 4 بار در قرآن آمده است و جز يك بار كه به معناى دژ و قلعه است [17] (نساء/ 4، 78) معناى عام ستاره يا برجهاى آسمان دارد. (حجر/ 15، 16؛ فرقان/ 25، 61؛ بروج/ 85، 1) البته برخى، بروج در هر 4 آيه را به معناى دژ و قلعه براى دفاع از چيزى دانسته اند كه مورد اول مربوط به دژهاى زمينى براى دفاع در برابر دشمنان و سه مورد ديگر مربوط به جايگاه ستارگان است كه دژهايى آسمانى براى دفع شياطين هستند.[18] آيات 16- 17 حجر/ 15 قرينه اى بر تفسير بروج به دژهاى آسمانى شمرده شده است.[19]
نام هشتاد و پنجمين سوره قرآن نیز، بروج است كه در نخستين آيه آن خداوند به آسمان داراى برجها سوگند ياد كرده است: «والسَّماءِ ذاتِ البُروج». برخى نيز در تفسير حركت خورشيد به سوى قرارگاهش در آيه 38 يس/ 36 به گونه اى به برجهاى آسمان اشاره داشته اند.[20]
دسته اى از مفسران، بروج را اشاره به برجهاى دوازده گانه پنداشته اند[21] و برخى از ايشان بر اين عقيده اند كه آشنايى عرب با نظام حركت خورشيد در ميان برجها و حساب سال از روى آن، سبب شده است كه خداوند بر اثبات وحدانيت خود از شكوه و زيبايى برجهاى آسمان سخن گويد[22] : «و لَقَد جَعَلنا فِى السَّماءِ بُروجًا و زَيَّناها لِلناظِرين» (حجر/ 15، 16)؛ اما ديگران بروج در قرآن را به معناى ستارگان درخشان آسمان دانسته اند[23] و برخى بر اين سخن دليل آورده اند كه اين گونه تصورات درباره هيئت آسمان و ستاره ها، سالها پس از نزول آيات به فرهنگ مسلمانان راه يافت [24] و افزون بر آن، بروج دوازده گانه يونانى، بروجى اعتبارى اند كه يونانيان قديم، نام آنها را از نامهاى خدايان خود گرفته اند[25] ، بنابراين، اصطلاح و نامگذارى خاص بروج بر اين مجموعه ستارگان خاص بايد از همان تعبير قرآنى گرفته شده باشد؛ نه آنكه اين آيه را بر آن نظرهاى هيئتى تطبيق كنيم.[26]
اقوال ديگرى هم در اين زمينه وجود دارد؛ برخى مراد از بروج را قصرهاى آسمان دانسته اند كه از طلاى سرخ و زبرجد سبز و نقره سفيد و گوهر و مرواريد ساخته شده و جايگاه عبادت فرشتگان در آسمانهاست، چنان كه مساجد، عبادتگاه انسانها در زمين است.[27] جايگاه ستارگان [28] ، درهاى آسمان [29] ، 12 امام معصوم [30] ، آب و ريگ [31] و همچنين درجات آسمانِ روح انسان [32] از ديگر تفسيرها و تأويلها در اين زمينه است. تفسير ديگرى نيز با توجه به معناى لغوى برج ارائه شده، مبنى بر اينكه ساختمانهايى با برج و باروهايى عظيم و فروزان در ستارگان وجود دارد كه اشاره اى ضمنى به وجود نوعى ساكن و نگهبان در آنهاست.[33]
منبع: دائرة المعارف قرآن كريم، ج 5، صص497-499
[1] . فرهنگ كوچك زبان پهلوى، ص 196،« برج»
[2] . لغت نامه، ج 3، ص 3919،« برج»
[3] . همان، ج 3، ص 3920
[4] . مفردات، ص 115،« برج»؛ كشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 320
[5] . مفردات، ص 115،« برج»؛ كشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 320
[6] . الصحاح، ج 1، ص 299؛ القاموس المحيط، ج 1، ص 283؛ لسان العرب، ج 3، ص 359، برج
[7] . لسان العرب، ج 1، ص 359،« برج»
[8] . لسان العرب، ج 1، ص 359،« برج»
[9] . فرهنگ تطبيقى عربى، ج 1، ص 58؛ تفسير الالفاظالدخيله، ص 8،« برج»
[10] . واژه هاى دخيل، ص 140- 141
[11] . قاموس كتاب مقدس، ص 175
[12] . لغت نامه، ج 3، ص 4035،« بروج»
[13] . رسائل اخوان الصفا، ج 4، ص 336- 337
[14] . كشاف اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 320؛ رسائل اخوان الصفا، ج 4، ص 341؛ لغت نامه، ج 3، ص 3920
[15] . تاريخ نجوم اسلامى، ص 140
[16] . ر. ك: المفصل، ج 8، ص 423- 435؛ بلوغ الارب، ج 3، ص 223- 261
[17] . جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 236؛ زادالمسير، ج 2، ص 156؛ تفسير قرطبى، ج 5، ص 282- 283
[18] . الميزان، ج 5، ص 7؛ ج 20، ص 249
[19] . جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 236؛ تفسير قرطبى، ج 5، ص 182- 183
[20] . التبيان، ج 8، ص 459؛ تفسير قرطبى، ج 15، ص 28؛ غريب القرآن، ص 271
[21] . تفسير قمى، ج 2، ص 116؛ التبيان، ج 6، ص 324؛ مجمع البيان، ج 7، ص 279؛ ج 10، ص 707
[22] . التحرير والتنوير، ج 14، ص 28- 29
[23] . جامع البيان، مج 8، ج 14، ص 19؛ مج 11، ج 19، ص 39؛ معانى القرآن، ج 4، ص 73
[24] . الميزان، ج 20، ص 249؛ پرتوى از قرآن، ج 30، ص 303
[25] . احسن الحديث، ج 12، ص 163؛ دائرة معارف القرن العشرين، ج 2، ص 98؛ قاموس قرآن، ج 1، ص 176
[26] . پرتوى از قرآن، ج 30، ص 303
[27] . جامع البيان، مج 8، ج 14، ص 19؛ مج 11، ج 19، ص 38، زاد المسير، ج 4، ص 387؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 105
[28] . تفسير ماوردى، ج 4، ص 153؛ مجمع البيان، ج 10، ص 707
[29] . البصائر، ج 54، ص 13
[30] . الاختصاص، ص 223- 224؛ معجم احاديث المهدى، ج 5، ص 486
[31] . جامع البيان، مج 15، ص 30، ص 160
[32] . بيان السعاده، ج 4، ص 243
[33] . پرتوى از قرآن، ج 30، ص 306