شعیب علیه السلام
گروه‌ها: پیامبران

شعيب عليه السلام

شعيب عليه السلام پيامبر مدين و معاصر موسى عليه السلام و پدر زن او و خطيب انبيا بود.[1]

آن جناب سومين پيامبر عربى است كه نام شريفشان در قرآن كريم آمده و پيامبران عرب عبارتند از: هود، صالح، شعيب و محمد (ع).

پاره اى از سرگذشت هاى زندگى شعيب (ع) در سوره هاى اعراف، هود، شعراء، قصص و عنكبوت آمده است.

شعيب (ع) از اهل مدين بوده (و مدين شهرى بوده در سر راه شام، راهى كه از شبه جزيره عربستان به طرف شام مى رفته) و آن جناب با موسى بن عمران (ع) معاصر بوده و يكى از دو دختر خود را در برابر هشت سال خدمت به عقد آن جناب در آورده و اگر موسى خواست ده سال خدمت كند خودش داوطلب شده و اين دو سال جزء قرارداد نبوده [2] ، موسى (ع) ده سال وى را خدمت كرد و سپس از آن جناب خدا حافظى نموده، با خانواده اش از مدين به طرف مصر رهسپار شد.

و قوم اين پيغمبر يعنى اهل مدين بت مى پرستيدند، مردمى برخوردار از نعمت هاى الهى بودند. امنيت و رفاه و ارزانى قيمت ها و فراوانى نعمت داشتند ولى فساد در بينشان شيوع يافت مخصوصا كم فروشى و نقص در ترازو و قپان [3] ، لذا خداى تعالى شعيب را بسوى آنها مبعوث كرد و دستور داد تا مردم را از پرستش بت ها و از فساد در زمين و نقص كيلها و ميزانها نهى كند و آن جناب مردم را بدانچه مامور شده بود دعوت كرد، اندرزشان داد، انذارشان كرد، بشارتشان داد، و مصايبى كه به قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسيده بود به يادشان آورد، و در احتجاج عليه كارهاى زشتشان و در موعظه و اندرزشان سعى بليغ كرد اما جز بيشتر شدن طغيان و كفر و فسوق در آنان نتيجه اى نگرفت.[4] مردم مدين بجز چند نفر به وى ايمان نياوردند بلكه در عوض شروع به اذيت او و مسخره كردن و تهديدش نموده، مردم ديگر را از پيروى آن جناب بر حذر داشتند، بر سر هر راهى كه به جناب شعيب منتهى مى شد مى نشستند و رهگذران را از اينكه نزد شعيب بروند مى ترساندند و كسانى كه به وى ايمان آورده بودند را از راه خدا منع مى كردند و راه خدا را كج و معوج نشان مى دادند و مى خواستند هر چه بيشتر اين راه را زننده در نظرها جلوه دهند.[5] و سپس شروع كردند به تهمت زدن، گاهى او را ساحر خواندند و زمانى كذابش معرفى كردند[6] و خود آن جناب را تهديد كردند كه اگر دست از دعوتت برندارى سنگسارت خواهيم كرد و بار ديگر او و گروندگان به او را تهديد كردند كه از شهر بيرونتان مى كنيم مگر اينكه به كيش بت پرستى ما برگرديد.[7] و به اين رفتار خود هم چنان ادامه دادند تا آنكه آن حضرت از ايمان آوردنشان بكلى مايوس گرديد و بناچار رهايشان كرده به حال خودشان واگذار نمود[8] و در آخر دعا كرد و از خداى تعالى درخواست فتح نموده، عرضه داشت:" رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ"[9] .

دنبال اين دعا خداى تعالى عذاب يوم الظله را نازل كرد، روزى كه ابر سياه همه جا را تاريك كرد و بارانى سيل آسا بباريد[10] ، اهل مدين آن جناب را مسخره مى كردند كه اگر از راستگويانى قطعه اى از طاق آسمان را بر سر ما ساقط كن [11] ، پس صيحه آسمان آنها را بگرفت [12] در نتيجه در خانه هايشان صبح كردند در حالى كه به زانو در آمده و مرده بودند و خداى تعالى شعيب و مؤمنين به وى را نجات داد[13] ، پس شعيب پشت به آن قوم مرده كرده، گفت: چقدر در ابلاغ رسالت پروردگارم به شما كوشيدم و چقدر نصيحتتان كردم حالا چگونه مى توانم در باره سرنوشت شوم مردمى كافر اندوهناك باشم.[14]

شخصيت معنوى شعيب (ع):

شعيب (ع) از زمره پيغمبران مرسل و محترم خداى تعالى بود و خداى عز و جل آن جناب را در ستايش هايى كه از انبياى گرام خود نموده و در ثناى جميلى كه قرآن آن را در اين باره آورده شركت داده و قرآن كريم در آيات شريفه اش و مخصوصا در سوره اعراف و هود و شعراء از آن جناب مقدار زيادى از حقايق معارف و علوم الهى و ادب خيره كننده اى كه نسبت به پروردگارش و نسبت به مردم داشته حكايت كرده است.

و او خود را رسولى امين [15] و مصلح [16] و از صالحين شمرده [17] و خداى تعالى همه اينها را از آن جناب حكايت كرده و امضاء و تصديق نموده و در شخصيت معنوى آن جناب همين بس كه كليم خدا، موسى بن عمران (ع) نزديك به ده سال او را خدمت كرده است سلام اللَّه عليه.

نظر تورات درباره آن حضرت:

در تورات داستان شعيب و قوم او نيامده، تنها يادى كه از آن جناب كرده اين است كه در اصحاح دوم از سفر خروج گفته: بعد از آنكه موسى (ع) آن مرد قبطى را كشت از مصر به مدين فرار كرد (تا آخر داستان) و در آنجا شخصى را ذكر كرده به نام" اعوئيل كاهن مديان" (و يا به عبارتى ديگر عالم دينى شهر مدين).[18]

منابع:

برگزيده فرهنگ قرآن، ج 3، ص108

ترجمه تفسير الميزان، ج 10، صص565-568

 

[1] . فرهنگ و معارف قرآن، برگزيده فرهنگ قرآن، 3جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1387.

[2] . سوره قصص، آيه 27.

[3] . با استفاده از سوره هود، آيه 84 و سوره هايى ديگر.

[4] . با استفاده از سوره اعراف، هود و چند سوره ديگر.

[5] . سوره اعراف، آيه 86.

[6] . سوره شعراء، آيه 185 و 186.

[7] . سوره اعراف، آيه 86.

[8] . سوره هود، آيه 93.

[9] . پروردگارا! بين ما و بين قوم ما فتحى به حق برسان كه تو بهترين فاتحانى." سوره اعراف، آيه 89"

[10] . سوره شعراء، آيه 189.

[11] . همان

[12] . سوره اعراف، آيه 91، سوره عنكبوت، آيه 37.

[13] . سوره هود، آيه 94.

[14] . سوره اعراف، آيه 93.

[15] . سوره شعراء، آيه 178.

[16] . سوره هود، آيه 88.

[17] . سوره شعراء، آيه 27.

[18] . طباطبايى، محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، 20جلد، دفتر انتشارات اسلامي (وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1374.