جهنّم
جهنّم: معروف ترين نام دوزخ، آتش افروخته شده خدا، نام مكانى كه كافران، منافقان، مشرکان، دشمنان خدا و ظالمان در آن عذاب مى شوند. این کلمه، بيش از هفتاد بار در قرآن کریم تكرار شده است.
محقّقان اماميه تأكيد دارند كه بهشت و جهنّم هم اكنون موجود است.[1] ادله عقلي نيز نه تنها مناقض اين نظر نيست، بلكه آن را تأييد مي كند... . گرچه بيشتر مردم تا چشم از ظواهر اين دنيا نبندند و به مرگ طبيعي نميرند، بهشت و جهنّم براي آنان ظهور نمي كند.
براي پيدايش آتش دو عنصر لازم است: يكي آتش زنه و ديگري آتش گيره و به تصريح قرآن كريم هم اكنون هم آتش زنه موجود است؛ «و أولئك هم وقود النار»[2] و هم آتش گيره؛ «و أمّا القاسطون فكانوا لجهنم حطباً».[3] بنابراين، كافر كه هم آتش زنه است و هم آتش گيره، هم اكنون سراپا مشتعل است؛ گرچه ديده هاي ظاهربينْ اشتعال آن را اكنون نمي بينند؛ چنانكه اشتعال برزخي آنان مشهود نيست.
در زمان حكومت خليفه سوم، مردي جمجمه مرده اي را نزد خليفه آورد و گفت: شما مي پنداريد اين جمجمه هم اكنون در آتش مي سوزد؟ در حالي كه من دست خود را بر آن نهاده ام و اصلاً حرارت آتش را احساس نمي كنم. خليفه ساكت شد و كسي را در پي اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرستاد و از او استمداد كرد، هنگامي كه آن حضرت نزد عثمان حاضر شد، عثمان در حالي كه در ميان انبوهي از ياران خود بود، به آن مرد گفت: سؤال خود را تكرار كن و او دوباره آن را پرسيد. عثمان گفت: اي اباالحسن به اين مرد پاسخ ده. آن حضرت فرمودند: زند و مسعار، يعني سنگ چخماق را حاضر كنيد. آنگاه با بر هم زدن سنگ چخماق و جستن جرقه آتش به آن مرد فرمودند: دست خود را بر هر يك از زند و سنگ بگذار. آنگاه پرسيد آيا حرارت آتش را احساس مي كني؟ آن مرد پاسخ داد: نه و مبهوت شد؛ يعني، جمجمه نيز در ظاهر سرد و خاموش است. عثمان با شنيدن اين بيان گفت: «لولا علي لهلك عثمان»[4] .
جهنم، مظهري از رحمت:
هرچند جهنم سرايي است كه آتشش عمق زيادي دارد، حرارتش شديد و عذابش هماره تازه و جديد است. خانه اي است كه رحمت در آن وجود ندارد و گوش به سخن و ناله كسي داده نمي شود و مشكلي از گره كار كسي گشوده نمي گردد،[5] ليكن عارف با آن ديد وسيعش معتقد است كه حتي جهنّم نيز در مجموعه جهان هستي چيز بسيار خوبي است و در نظام كلي عالم، وجود آن ضرورت دارد؛ چون اگر جهنّم نباشد عدّه اي كه از ترس آن دست از گناه برمي دارند، به انحراف مي افتند و با هيچ صراطي مستقيم نمي شوند. لذا بهشتي ها با ديدن آن حتماً حق شناسي خواهند كرد و خطاب به آن خواهند گفت: چه بسا اگر تو نبودي ما دست به تباهي مي زديم، چه بسا اگر بتوانند در و ديوار آن را مي بوسند. چنان كه كساني كه از ترس زندان دست به گناه نمي زنند، اگر آن را ببينند بايد گرامي اش بدارند. چون اگر چه زندان در مقايسه با دبيرستان و ساير مراكز علمي جاي بسيار بدي است ليكن در محاسبه كلّ كشور چيز بسيار خوبي است. پس همچنان كه كشور بدون زندان نبايد باشد -چون همه ي مردم پارسا نيستند- جهان هم بدون جهنّم نبايد باشد؛ چون همه پرهيزگار نيستند. عارف با جهان بيني خاص خود جهنّم را به عنوان جمال مي نگرد.
در سوره مباركه «الرحمن» نیز که آماري از نعمت هاي خداي متعال تنظيم شده و در حقيقت سراسر اين سوره براي شمارش و بيان نعمت هاي اوست، همان طور که وقتی از بهشت و نعمت ها و ميوه هاي آن سخن به میان مي آید، مي فرمايد: «فبأيّ آلاء ربّكما تكذّبان؛ پس کدامین نعمت پروردگارتان را انکار می کنید»،[6] وقتي از جهنّم و فلز گداخته اش نیز سخن به ميان مي آورد؛ «يرسل عليكما شواظ من نار و نحاس فلا تنتصران؛ بر شما شعله هايى از آتش بى دود و دود آتش آلود فرستاده خواهد شد، در نتيجه نمى توانيد يكديگر را [براى دفع عذاب ] يارى دهيد!»،[7] باز هم مي فرمايد: «فبأيّ ءالاء ربّكما تكذّبان؛ پس کدامین نعمت پروردگارتان را انکار می کنید».
پيام اين آيات اين است كه وقتي مس گداخته بر سر شما ريخته مي شود، چقدر خوب است؛ اين نعمت چقدر عالي است! اين گونه سخن گفتن قرآن تأييد مي كند كه جهنم گرچه نسبت به تبهكار رنج آور است، ليكن در نظام كلّي عالم، لازم و از مصاديق رحمت رحمانيّه پروردگار به شمار مي آيد.
منابع:
برگزيده فرهنگ قرآن، ج 2، ص170
پرسمان قرآنى معاد، ص182
تفسیر تسنیم، ج2، صص252-253
حماسه و عرفان، صص104-106؛ با تصرف
[1] . ر.ك: كشف المراد، ص 453، مقصد 6، مسأله14؛ تفسير صدرالمتألّهين، ج2، ص170.
[2] . آل عمران/10.
[3] . جن/15.
[4] . الغدیر، ج8، ص214.
[5] . «فاحذروا ناراً قعرها بعيد، و حرّها شديد، و عذابها جديد، دارٌ ليس فيها رحمة و لا تسمع فيها دعوة و لا تفرّج فيها كربة» (نهج البلاغه، نامه ي27، بند10).
[6] . الرحمن/آیات متعدد.
[7] . الرحمن/35.