رحمان جلّ شأنه
راغب ميگويد: رحمت مهربانى و رقتى است كه مقتضى احسان است نسبت بشخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بكار ميرود مثل: رحم الله فلانا. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقت قلب لذاست كه روايت شده: رحمت از خدا انعام و تفضل و از آدميان رقت قلب و عاطفه است.
رحمن: از نامهاى خداوند سبحان است و غير خدا با آن توصيف نميشود. و 169 بار در قرآن مجيد آمده است صد و سيزده بار در اول سوره ها ضمن بسمله و پنجاه و شش بار در اثناء آيات.
اكثريت قريب باتفاق اهل لغت و تفسير آنرا كلمه عربى و مشتق از رحمت گرفته اند و احسان كننده و نعمت دهنده معنى كرده اند.
در صحاح ميگويد: رحمن و رحيم دو اسم اند مشتق از رحمت مثل ندمان و نديم و هر دو بيك معنى اند و چون صيغه دو اسم مختلف باشد تكرار آنها بر وجه تأكيد جايز است. تنها فرق آنست كه رحمن مختص بخداست بخلاف رحيم.
راغب نيز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را كسيكه رحمتش بهر چيز وسعت داده و رحيم را كثير الرحمة معنى كرده است.
ابن اثير در نهايه گويد: رحمن و رحيم هر دو از رحمت مشتق اند مثل ندمان و نديم و هر دو صيغه مبالغه اند و رحمن از رحيم رساتر است. رحمن اسم خاص خداست غير خدا با آن توصيف نميشود بر خلاف رحيم.
طبرسى فرموده: رحمن و رحيم براى مبالغه اند و هر دو از رحمت مشتق ميباشند جز آنكه وزن فعلان درمبالغه از فعيل رساتر است. همچنين است قول زمخشرى و بيضاوى كه هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحيم رساتر گفته اند.
المنار گويد: رحمن صيغه مبالغه است دلالت بر كثرت دارد و رحيم صفت مشبهه است دلالت بر ثبوت دارد و اين دو تأكيدهم نيستند بلكه هر يك معنى مستقل دارد.
الميزان نيز مانند المنار رحمن را صيغه مبالغه و رحيم را صفت مشبهه گرفته و گويد: لذا مناسب است كه رحمن دلالت بر رحمت كثيره كند كه بر مؤمن و كافر افاضه شده و آن رحمت عام است و در قرآن اكثرا در اين معنى بكار رفته.
صدوق رحمه الله در كتاب توحيد بعد از ذكر معناى رحمن فرموده: رحمن براى جميع عالم و رحيم فقط براى مؤمنان است.
خلاصه سخن آنكه: رحمن و رحيم هر دو از رحمت مشتق اند و هر دو صيغه مبالغه و يا رحمن صيغه مبالغه و رحيم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمن را صيغه مبالغه و رحيم را صفت مشبهه بگيريم تا تكرار لازم نيايد و نيز خيلى جالب است كه گفته شود رحمن دلالت بر كثرت و رحيم دلالت بر دوام دارد.
ناگفته نماند يكى از مختصات «رحمن» آنست كه در قرآن هر جا كلمه رحمن آمده ميشود بجاى آن «الله» ذكر كرد و بالعكس بر خلاف نامهاى ديگر خدا. از طرف ديگر ميشود بجاى الله رحمن گذاشت چنانكه آمده «و قالوا اتخذ الله ولدا» بقره: 116. «و قالوا اتخذ الرحمن ولدا» مريم: 88. اين مطلب نشان ميدهد كه رحمن با الله مساوى و هر دو بيك معنى اند نه اينكه رحمن صفتى از صفات خدا باشد.
از طرف ديگر رحمن مثل الله در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحيم پيوسته در موارد رحمت بكار رفته ولى رحمن مثل الله در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غيره استعمال گرديده مثل «و هم يكفرون بالرحمن » رعد: 30. «إني أخاف أن يمسك عذاب من الرحمن » مريم:45. اين سخن مؤيد آنست كه رحمن مثل الله از نامهاى خداست و وصف نيست و از رحمت مشتق نميباشد و عربى نيست بلكه دخيل است. و در غير لغت عربى بمعنى الله و خدا و «گاد» انگليسى ميباشد.
طريحى در مجمع البحرين ماده رهم سخنى از حضرت نوح نقل كرده كه وقت نشستن كشتى گفت «رهمان اتقن» و گويد: معنايش آنست پروردگارا احسان كن. اين جمله ميرساند كه رهمان در لغت نوح همان رحمن عربى است و بمعنى الله ميباشد.
طبرسى رحمه الله گويد: از ثعلب حكايت شده كه رحمن عربى نيست و از لغات ديگر است و با آيه «قالوا و ما الرحمن » كه كفار مكه آنرا انكار ميكردند استدلال كرده ولى طبرسى آنرا قبول نميكند و ميگويد: اين لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است.
ابن كثير از ابن انبارى از مبرد نقل ميكند كه رحمن عبرانى است و عربى نيست و از زجاج از احمد بن يحيى نقل كرده كه رحيم عربى و رحمن عبرانى است لذا ميان آندو در (بسمله) جمع شده است.
از كتاب المزهر و اتقان سيوطى نقل است كه رحمن عبرى و معرب رخمان است. آيه 60 سوره فرقان نيز مؤيد و يا دليل اين مطلب است «و إذا قيل لهم اسجدوا للرحمن قالوا و ما الرحمن أ نسجد لما تأمرنا و زادهم نفورا» كلمه «و ما الرحمن » اگر از روى عناد نباشد ميرساند كه آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نميدانستند كه رحمن از نامهاى خداست در مجمع از زجاج نقل ميكند: كه رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در كتب قبلى ذكر شده و (عرب) آنرا از نامهاى خدا نميدانستند بآنها گفته شد كه رحمن از نامهاى خداست.
در جريان صلح حديبيه نقل شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بعلى عليه السلام فرمود: بنويس بسم الله الرحمن الرحيم. سهيل بن عمرو و مشركان گفتند: ما رحمن را نمى شناسيم مگر صاحب يمامه (مسيلمه كذاب) بنويس: بسمك اللهم. اين سخن نيز حاكى از عدم شناسائى آنها از رحمن است. ابن كثير در تفسير بسمله گويد: اين سخن را از روى عناد و لجاجت گفته اند و گرنه رحمن در اشعارشان مذكور است آنگاه دو شعر را شاهد آورده است. الميزان گويد: «و ما الرحمن » سؤال از هويت و ماهيت است و اين از آنها مبالغه در تجاهل و استكبارى است نسبت بخداوند.
و خلاصه آنكه: لفظ رحمن يا غير عربى است و بمعنى الله ميباشد و از اين جهت هر يك در جاى ديگرى واقع ميشوند و معنى بسم الله الرحمن الرحيم چنين ميشود: بنام خدا، خدائيكه مهربان است. و يا بواسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى الله بكار ميرود ولى اين اشكال ميماند كه در قرآن پيوسته در مواقع رحمت بكار نرفته است.[1]
منبع:
قاموس قرآن، ج 3، ص 70
[1]قاموس قرآن، ج 3، ص 70