شراب
در قرآن از شراب تعبیر به «خَمر» شده است و خمر در لغت به معناى پوشاندن شى ء[1] و در اصطلاح فقها، هر نوشيدنى مست كننده و زايل كننده عقل است.[2]
اسلام، دين علم و عقل است و هرچه را با اين دو هماهنگ و نزدشان ارزشمند باشد، تحليل و از آن حمايت و انسانها را بدان تشويق ميكند و هر چه را با علم و عقل مزاحمت داشته باشد و آن دو به آن بها ندهند، تحريم ميكند و انسانها را از آن برحذر ميدارد؛ و چون ميخواري با علم و عقل هماهنگ نيست، اسلام ميگساري را حرام و آن را در حدّ بتپرستي دانسته است: «مدمن الخمر كعابد وثن».[3]
زيانهاي شراب در دوران جاهليت چندان مشخص نبوده؛ ولي امروزه مطالب فراواني در اين زمينه ارائه و ابعاد گوناگون آن بررسي شده است. صاحب نظران علوم پزشكي، جامعه شناسان، عالمان علم اخلاق و فرزانگان جامعه هر يك زيانهاي فردي و اجتماعي و جسمي و روحي شراب را برشمردهاند. شراب نه تنها به دستگاه گوارش، بلكه به عقل و فكر آسيب ميرساند و روحيه را كدر ميكند و پيامدهاي منفي اخلاقي و اجتماعي دارد، چنان كه جوامع بشري و محاكم قضايي شاهد جنايات ناشي از ميگساري هستند و نيز در آيه «إنَّما يُريدُ الشَّيطانُ أن يوقِعَ بَينَكُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ فِي الخَمرِ والمَيسِرِ ويَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللهِ وعَنِ الصَّلاةِ فَهَل أنتُم مُنتَهون»[4] شراب در ايجاد دشمني ميان مردم و بازداشتن آنان از ذكر خدا و نماز مؤثر دانسته شده است.
یکی از خدمات مهم قرآن کریم به بشريت، منع از نوشدن شراب و جلوگیری از این پدیده زیان آور است؛ در آيه 90 سوره مائده/ 5 به صراحت، نوشيدن شراب ممنوع اعلام شده؛ «يايُّهَا الَّذينَ ءامَنوا انَّمَا الخَمرُ و المَيسِرُ و الانصابُ و الازلامُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّكُم تُفلِحون؛ اى اهل ايمان! جز اين نيست كه همه مايعات مست كننده و قمار و بت هايى كه [براى پرستش ] نصب شده و پاره چوب هايى كه به آن تفأل زده مى شود، پليد و نجس و از كارهاى شيطان است پس از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد..» و در آيه 219 بقره/ 2، به ضررهاى آن اشاره شده است؛ «يَسئَلونَكَ عَنِ الخَمرِ و المَيسِرِ قُل فيهِما اثمٌ كَبيرٌ و مَنافِعُ لِلنّاسِ و اثمُهُما اكبَرُ مِن نَفعِهِما؛ درباره شراب و قمار از تو مى پرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است، و گناه هر دو از سودشان بيشتر است.» و در برخى آيات با اشاره از آن نهى شده است.(نحل/ 16، 67؛ نساء/ 4، 43)
در ادیان قبل از اسلام نیز، خوردن شراب ممنوع اعلام شده بود،[5] اما به دلیل تحریف کتابهای آسمانی گذشته، تورات و انجيل كنونى نه تنها منعی نسبت به آن ندارند، بلکه به نوعى آن را تشويق نیز مى كنند.[6]
راز بزرگ بودن گناهِ شراب و قمار:
خداي سبحان با تأكيد فراوان از شراب و قمار نهي كرده و آن دو را پليد، كار شيطان، مايه دشمني و مانع ذكر خدا و نماز برشمرده[7] و در آيه 219 سوره بقره از آن دو به گناه بزرگ ياد كرده است؛ «إثمٌ كَبير» و اين نشان مهم بودن گناه آنهاست؛ زيرا زمام كار ميگسار و قمارباز را شهوت و غضب به دست دارند و او را به گناهان ديگر ميكشانند. شيخ مفيدِ نقل كرده است: اگر كسي -معاذ الله- مست شد، بايد محارم او از خلوت كردن با وي اجتناب كنند، چون او همانند درندهاي خطرناك بوده و ميگساري منشأ بسياري از معاصي ديگر است.[8]
خداوند از شرك به گناه عظيم ياد كرده است؛ «ومَن يُشرِك بِاللهِ فَقَدِ افتَرَي إثماً عَظيما»[9] و در اين آيه از شراب و قمار به «اِثم كبير»، پس اين دو گناه همانند بت پرستي از گناهان بزرگاند، از اين رو كسي كه به شرابخواري عادت كرده است، همانند بتپرست است؛ «مدمن الخمر كعابد وثن».[10]
برخي مفسّران، گناه خمر و ميسر را «كثير» دانستهاند نه كبير، زيرا در برابر «منافع» قرار گرفته است كه بر كثرت دلالت دارد و شاهد كثير بودن اثم آن دو اين است كه چند گناه بر آن مترتب است؛ مانند ايقاع عداوت، بغضاء، صدّ از ياد خدا و منع از نماز، چنان كه ده نفر يا ده گروه در زمينه خمر لعنت شده اند؛[11] ليكن از عظمت گناه به «كبير» ياد ميشود نه كثير؛ «كَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنه»؛[12] «كَبائِرَ الإثم»؛[13] «حوباً كَبيرا»،[14] چنان كه در آيه مورد بحث آمده است كه «وإثمُهُما أكبَر» نه اكثر؛ و از سوي ديگر، گرچه كلمه «منافع» جمع است، در عبارت «أكبَرُ مِن نَفعِهِما» مفرد آمده است.
منافع پنداري شراب و قمار:
چنان كه گذشت، منافع در »و مَنافِعُ لِلنّاس» منفعت واقعي و نفسي نيست كه به تأييد شرع و عقلاي عالم رسيده باشد و در مقايسه، زيانِ شراب و قمار بيشتر از نفعشان باشد، بلكه مراد سود كاذبي است كه مردم جاهل حجاز آن را منفعت ميپنداشتند و خداوند به زبان مردم آن عصر از سودهاي پنداري آن دو به منافع تعبير كرده است، زيرا قسمت مهم اقتصاد آنان از راه ساختن و فروش شراب و همچنين قماربازي تأمين ميشد و گاهي از اين راه، قدرت كاذب نيز فراهم ميكردند از اين رو خداوند بي درنگ در مقام سنجش، تعبير جمع «منافع» را به مفرد تبديل ميكند؛ «وإثمُهُما أكبَرُ مِن نَفعِهِما». در اينجا سخن از نفع (مفرد) است نه منافع (جمع)؛ آن هم نفع ظاهري و نسبي نه واقعي و نفسي، چون چيزي كه ذاتاً رجس و پليدي است، هرگز نميتواند سودمند باشد؛ «إنَّمَا الخَمرُ والمَيسِرُ... رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطانِ فَاجتَنِبوهُ»[15] ظاهر آيه آن است كه خمر و ميسر از آغاز رجس بودهاند؛ نه آنكه حلال بوده و بعد رجس شدهاند، بنابراين در اسلام هرگز شراب، حلال نبوده است، كه كمكم حرام شده باشد؛ بلكه اعلام حرمت آن به تدريج صورت گرفته است، چون تحول ضروري در مقام اثبات بود نه در مرحله ثبوت؛ و احتمال آنكه بعد از تحريم، اثم آنها بزرگتر از منافع شده باشد، بسيار موهون است. گفتني است كه چون سود حرام، تجارت كاذب است نه صادق، منفعت ياد شده پنداري است نه حقيقي.
منابع:
تسنيم، جلد 11، صص58-59 و صص63-64
دائرة المعارف قرآن كريم، ج 3، ص606 ؛ با تصرف
فرهنگ قرآن، ج 13، ص85
[1] . مفردات، ص298؛ «خمر»
[2] . زبدة البيان، صص789- 790؛ جواهرالكلام، ج36، ص373
[3] . الکافی، ج6، ص404.
[4] . مائده/91.
[5] . تهذيب، ج 9، صص118- 119
[6] . كتاب مقدس، تثنيه 14: 26؛ متى 26: 29
[7] . مائده/90-91.
[8] . الكافي، ج6، ص243؛ الاختصاص، ص104.
[9] . نساء/48.
[10] . الكافي، ج6، ص404.
[11] . الكافي، ج6، ص398.
[12] . نساء/31.
[13] . شوری/37.
[14] . نساء/2.
[15] . مائده/90.