أردن
گروه‌ها: جای ها

أردن

اردن كه به عبرى يردن گفته مى شود اسم نهرى است در سرزمينى كه در حال حاضر در جنوب غربى آسيا و شرق فلسطين واقع شده است، كه از شمال به سوريه و از شمال شرقى به عراق، از شرق و جنوب به عربستان و از غرب به قدس محدود است.

اردن تا قبل از قرن بيستم ميلادى از سرزمينهاى تابع امپراطوريهاى نيرومند بوده است و در عهد باستان مشتمل بر شهرهاى عمون و ادوم و جلعاد و موآب است كه در تورات از آنها كرارا نام برده شده است. در قرن ششم قبل از ميلاد، قبيله عرب بدوى النبط در جنوب فلسطين مسكن گزيدند و شهر پترا (واقع در اردن كنونى) را به تصرف در آوردند و آن را پايتخت خود اعلام كردند.

اين قبيله تا سالهاى آخر قرن 4 ق. م و سالهاى اول قرن 3 ق. م، كه نيمه شمالى مملكتشان در ايالت سلوكيه سوريه ادغام شد، همچنان استقلال خود را حفظ كرده بود.

(عمان در عهد قديم ):

عمان در قديم به نام عمون سرزمين عمونيان ناميده مى شد. در طرف شرق بحر الملح (درياى نمك يا بحر الميت) بود كه از نهر زرقا معين (ارنون) تا برزقايبوق امتداد داشت.

راجع به شهرهاى عمون بيش از پانزده بار در كتاب مقدس آمده است. آنچه مى توان گفت اين است كه عمان در شمال مملكت موآب و اراضى جلعاد جزو آن بود. از جمله شهرهاى آن: حشيان و ربه و منيب و بعضى از شهرهايى را كه عمونيان در ايام قضا ادعاى مالكيت مى كردند سابقا متعلق به موآب بوده است.

(اردن در عهد قديم ):

در زبان عبرانى هموراه حرف تعريف بدان پيوسته به آن هيرون گويند مگر در كتاب ايوب (40: 23) و مزامير (42: 6) كه به صورت اردن آمده است.

و آن نام عظيم ترين رودهاى فلسطين است كه از شمال به جنوب جارى شده و زمين مقدس را قطع كرده است. قسمت اعظمش به طرف مغرب واقع مى شود و داراى چهار منبع است: حاصبانى، بانبوم، تل القاضى، رود صغار.

(نهر اردن يا شريعه بزرگ ):

اردن داراى سه جدول است به نامهاى: حشبانى، نهر لدان و نهر بانياس. اين سه جدول بعد از تلاقى به نهر اردن مى رسند و به درياى طبريه مى ريزند و آنگاه به سوى جنوب سرازير مى شود و پيرامون خود را سر سبز مى سازد تا به بحر الميت (بحر لوط) مى ريزد. اين دريا داراى 2600 پاست. اما به خاطر املاح و معادن ذوب شده در آن خالى از موجود زنده است؛ ازاين رو به آن درياى مرده گويند. اين نهر داراى فروعات بسيار در

(اردن در دوره اسلامى ):

با كشته شدن فرستاده پيامبر اكرم (ع) و عده اى از مبلغين اسلام در مرزهاى شمال عربستان، به فرمان آن حضرت در سال هشتم هجرى سپاهى به فرماندهى جعفر بن ابى طالب به موته اعزام شد. اين سپاه در موته با سپاه عظيم هرقل مواجه شد، و با رشادت تام با آنان جنگيدند تا به شهادت رسيدند. در سال 14 ه ق أمان توسط مسلمانان فتح شد و يك سال بعد مسلمانان تحت فرماندهى خالد بن وليد با شكست دادن بيزانسيها در يرموك و مغلوب ساختن هراكليوس (هرقل)، در فلسطين و شام مستقر شدند. با تصرف بيت المقدس توسط صليبيون در 492 ه. ق قلمرو آنان به شرق اردن گسترش يافت و پايتختى در كرك ايجاد شد اما در 584 ه. ق، پس از محاصره اى طولانى، توسط صلاح الدين ايوبى تسخير گرديد.

(باستان شناسى اردن ):

اردن و فلسطين سرزمين مقدس پيامبران الهى يكى از نخستين خاستگاهها و زيستگاههاى بشرى به روى زمين است. و پيشينه اى به قدمت گنج دره هرسين در كرمانشاه و جارموى بين النهرين دارد.

در سال 1865 كلرمون گانو، كارمند رايزنى فرانسه در فلسطين، سنگ نبشته معروف به مشا (پادشاه موآب در اردن، ح 850 ق. م) را كشف كرد كه حاوى كتيبه اى از ادوار باستان بود، وى در 1870، آن را به موزه لوور فرانسه انتقال داد.

در دهه 1930 م، باستان شناسان پيرو مكتب انگليسى باستان شناسى مصر، كه پترى بنيانگذار آن بود در دره رود اردن كاوشهاى بسيارى كردند. و آنگاه محققان باستان شناس امريكايى فعاليتهاى باستان شناسى را در فلسطين و اردن گسترش دادند. در سال 1988 موزه بريتانيا با همكارى وزارت سياحت و باستان شناسى اردن غار حضرت لوط (ع) و دير كنار آن را در غور الصافى اردن، حفارى و ترميم كردند.

و اخيرا محمد تيسير ظبيان باستان شناس اردنى به كشف غار اصحاب كهف در هفت كيلومترى امان، پايتخت اردن نايل گشت.

(اردن سرزمين پيامبرانى چون حضرت نوح، لوط، هود، شعيب، موسى، هارون، ايوب، يوشع، داود، سليمان و جمعى از اصحاب پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله):

(مقام نوح نبى (ع) در كرك اردن )

«لقد أرسلنا نوحا إلى قومه فقال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من إله غيره ..». (اعراف:59) ما نوح را به سوى قومش گسيل داشتيم. نوح گفت: اى قوم! خدا را پرستش كنيد كه جز او معبودى براى شما نيست.

در اينكه قبر حضرت نوح (ع) كجاست ميان مورخين اختلاف است، برخى آن را در مسجد كوفه و بعضى در مغاره قدس و بعضى در نجف اشراف و بعضى در قريه كرك نزديك بعلبك لبنان دانسته اند و ابن كثير متوفى قرن 14 ه. ق در كتاب البداية و النهاية، مى نويسد كه بعضى معتقدند كه قبر حضرت نوح نبى (ع) در كرك اردن است. در هر حال در قريه كرك اردن مقبره و مقامى است منسوب به حضرت نوح (ع).

(مقام هود نبى (ع) نزديك جرش ):

«و إلى عاد أخاهم هودا قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من إله غيره أ فلا تتقون » (اعراف:73) و ما به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستاديم [او به قوم خود] گفت: اى قوم! خدا را پرستش كنيد كه جز او معبودى براى شما نيست، چرا تقوى پيشه نمى كنيد.

حضرت هود (ع) يكى از پيامبران عرب بعد از حضرت نوح (ع) است كه به سوى مردم احقاف فرستاده شد. ولى مردم او را نپذيرفتند و هفت شبانه روز دچار عذاب الهى شدند. حضرت هود با تعليمات آسمانى در راه مبارزه با تمدن فاسد اشرافى گرى و تحميل گرايى و استكبار و مخالفت با تبعيضات شديد طبقاتى، تمدنى سالم را بر اساس دين الهى پايه گذارى كرد.

(وادى رم سرزمين عاد):

«و اذكر أخا عاد إذ أنذر قومه بالأحقاف » (احقاف:21)

و برادر عاديان [هود] را ياد كن آنگاه كه قومش را در احقاف هشدار داد.

اغلب مورخين احقاف را ريگستانى ميان يمن و عمان تا حضرموت و شحر دانسته اند و قبر حضرت هود (ع) را در حضرموت ذكر كرده اند. در بعضى اخبار آمده كه عاد به شحر رفت و در آنجا ماندگار گشت و در دره اى به نام مفيت از دنيا رفت. از نظر دكتر جواد على جايگاه عاد در بالاى مجاز در نزديكى مناطق ثمود بوده است.

در قرآن، قوم ثمود به عنوان جانشينان قوم عاد ياد شده اند: «و اذكروا إذ جعلكم خلفاء

من بعد عاد» (اعراف:74) و در جاى ديگر ثموديان را در كنار عاديان ذكر مى كند كه در دره سنگها را مى تراشيدند: «و ثمود الذين جابوا الصخر بالواد» (فجر:9) بنابراين جايگاه عاد و ثمود نزديكى هم در كوهستان بيشتر صادق است تا دور از هم و در ريگستان. از سوى ديگر قرآن جاى احقاف را معين نكرده، بلكه مفسران ذكر كرده اند. بنابراين بعيد نيست كه قبر يا اقامتگاه حضرت هود در سرزمين اردن واقعيت داشته باشد.

دكتر محمد بيومى مهران، رئيس گروه تاريخ و باستان شناسى دانشگاه اسكندريه، با تحقيقاتى كه در اين باره به عمل آورده، مى نويسد:

نتيجه آراى جديد اين است كه سرزمين عاد در شمال عربستان است، نه در جنوب آن. سرزمين عاد در شمال از منطقه حسمى در سينا تا منطقه اجا و سلمى امتداد داشته است. مهم ترين دلايلى كه اين نظريه را تأييد مى كند، عبارتند از:

1. از نظر فورستر، قومى كه بطلميوس تحت عنوان Oeditae از آنان ياد مى كند در شمال غربى عربستان ساكن بوده اند. احتمالا در محل چاه ارم در منطقه حسمى.

2. حفارى هاى باستان شناسى وجود مكانى را به نام ارم در منطقه جنوب اردن ثابت كرده است. و اين با آيه قرآن مطابقت دارد كه مى فرمايد: «أ لم تر كيف فعل ربك بعاد إرم ذات العماد» آيا نديدى چگونه عمل كرد خدايت نسبت به عاد كه ارم ستون دار داشت؟

3. همواره عاد همراه با ثمود ذكر شده و در قرآن مى خوانيم كه ثمود جانشينان قوم عاد بودند: «و اذكروا إذ جعلكم خلفاء من بعد عاد» و قرآن جايگاه ثمود را وادى القرى ذكر كرده: «الذين جابوا الصخر بالواد» و وادى القرى از نظر بسيارى از مفسرين و مورخين سلسله جبال حسمى است كه در ميان اين سلسله جبال، كوه ارم كه اكنون به آن رم گفته مى شود و اين كوه در جنوب اردن، نزديك مرز شمالى عربستان واقع شده و داراى آب بسيار است.

4. در جنوب اردن نام محلات ديگرى است كه در آن نقوش و مجسمه هايى كشف شده و در كتب عربى به عنوان مساكن قوم عاد توصيف شده است.

5. حفاريهاى باستان شناسانى چون هورسفيلد در جبل رم در 25 ميلى شرق عقبه و ساوينياك و اكتشافات جليدن ثابت كرده است اين مكان، موضع ارم است كه در قرآن از آن نام برده شده است.

6. بعضى از مورخين حضرت هود را يكى از پيامبران منطقه فلسطين و شمال حجاز ذكر كرده اند كه به سوى قوم عاد فرستاده شده است.

بر اساس اين قرائن باستان شناسان معتقدند كه عاد در شمال شبه جزيره عربستان بوده نه در جنوب آن.

(ارم ذات العماد)

«أ لم تر كيف فعل ربك بعاد، إرم ذات العماد التي لم يخلق مثلها في البلاد و ثمود الذين جابوا الصخر بالواد» آيا نديدى كه چگونه عمل كرد پروردگارت نسبت به عاد كه ارم ستون دار داشت، همان كه مانندش در [هيچ يك از] شهرها ساخته نشده بود. و نيز قوم ثمود كه در وادى القرى [خانه ] سنگ مى بريدند [و مى تراشيدند].

در اين آيه ارم ذات العماد به عاد نسبت داده شده است. بعضى محل آن را بيابانى ميان عدن و حضرموت دانسته اند و گفته اند شداد، پس از شنيدن وصف بهشت آن را از زر و سيم و در و ياقوت ساخت ولى چون نسبت به خدا كافر بود، هلاك شد.

بعضى هم جايگاه ارم را اسكندريه دانسته اند و مى گويند اسكندر كبير در اسكندريه ويرانه هاى عظيمى كه داراى ستونهاى مرمر بوده كشف مى كند و در آن كتيبه اى مى يابد كه از بناى آن بر وفق الگوى ارم ذات العماد نخستين سخن مى گويد. برخى مقصود از ارم را با دمشق منطبق دانسته اند.

و داستانى ديگر حاكى است كه يكى از صحابه در عصر معاويه در جستجوى شترش به ويرانه هاى عجيبى كه در دل شنها مدفون بوده، برخورد مى كند كه كعب الاحبار آن را باقى مانده ارم تلقى مى كند. ابن خلدون اين داستان را از افسانه هاى خرافى مى شمارد. بعضى از خاورشناسان عاد را با آوآدتيس مذكور و آثار كلاسيك كه به قول بطلميوس در شمال غربى جزيرة العرب مى زيستند، يكى دانسته اند.

موريتس جبل رم واقع در اردن در 45 كيلومترى شمال عقبه، را همان ارم ذات العماد و آن را مطابق با محلى دانسته است كه بطلميوس به نام آراماوآ از آن اسم برده است. زيرا در نبشته هاى نبطى در پرستشگاهى در رم گفته شده كه نام اينجا ارم است. بنابراين معلوم مى شود كه اين محل نام باستانى خود را نگاه داشته و اخيرا تبديل به رم شده است.

در سال 1932 هورسفيلد از اداره باستان شناسى اردن در كوهستان رم در 25 ميلى شرق عقبه به كاوش پرداخت. در دره اى نزديك چشمه آبى آثار باستانى كشف شد. اين كاوشها، تحقيقات ساوينياك و گليدن را به اين نتيجه رساند كه اين همان ارم يادشده در قرآن است كه پيش از اسلام رو به ويرانى نهاده و هنگام پيدايش اسلام از آن جز چشمه آبى در راه بازرگانان و كاروانيان رفت وآمدكننده ميان شام- مصر- حجاز به جاى نمانده است.

(آثار ابراهيم (ع) در اردن )

«فآمن له لوط و قال إني مهاجر إلى ربي » لوط به او ايمان آورد و ابراهيم (ع) گفت من بسوى پروردگارم مهاجرم.

حضرت ابراهيم خليل (ع) پس از عبور از نهر فرات در عراق و ورود به سرزمين شام به سوى كنعان (شامل سوريه، نهر اردن، سواحل بحر الميت و لبنان و فلسطين)، رهسپار شد. و چون متوجه گشت كه مردم شهر سدوم و شهركهاى پيرامون درياى ميت (درياى لوط) يعنى عموره، ادمه، صبوئيم و بالع، دچار انحراف جنسى شده اند، برادرزاده خود، لوط را به اين مناطق اعزام داشت تا مردم را ارشاد و هدايت كند. در قرآن به اين شهرها مؤتفكات گفته شده است. در تورات نيز ضمن داستان ابراهيم (ع) به سرزمينى در جنوب درياى ميت اشاره مى كند كه داراى جمعيت كثير و شهرهاى آباد بوده در حالى كه امروزه در آنجا جز صحراى لم يزرع و فاقد سكنه چيزى ديده نمى شود. ولى تحقيقات باستان شناسان وجود اين شهرها را تأييد مى كند، دكتر آلبرايت استاد دانشگاه جان هاپكينز در اين باره مى نويسد: «تحقيقات مكرر باستان شناسان، روايات قديمى كتاب مقدس را تأييد نموده و ثابت مى كند دره اردن در زمانى كه ابراهيم به آنجا رسيد، سرزمينى بسيار آباد و فوق العاده پرجمعيت بوده است، با اينكه هنوز شهرهاى سدوم و عموره كشف نشده بودند، آثار گوگرد و رسوبات آتشفشانى بر وقوع آتشفشان (و بلاى آسمانى) گواهى مى دهد. سطح آب درياى ميت تدريجا بالا آمده به طورى كه امروزه مى توان بيشه هايى را كه در زير آب مدفون شده بودند را مشاهده كرد. بنابراين ممكن است اين دو شهر در نواحى كم ارتفاع جنوب درياى ميت بوده باشند كه بعدها به زير آب فرورفته اند. بنا به نقل ابن قتيبه حضرت ابراهيم (ع) در اردن به شهرى به نام صادووف رفت و در آنجا به حكومت رسيد و نيمى از اموال خود را به حضرت لوط (ع) داد و در اين شهر خداوند الواح يا صحف بيستگانه اى بر وى نازل كرد كه قرآن در پايان سوره اعلى از صحف ابراهيم (ع) ياد مى كند................[1]

منبع: باستان شناسى و جغرافياى تاريخى قصص قرآن، متن، ص 153 - 172

 

[1]باستان شناسى و جغرافياى تاريخى قصص قرآن، متن، ص 153 - 172