فلسطین
سرزمين فلسطين يا ارض مقدس در مشرق درياى مديترانه واقع است. از نظر طبيعى، يك رشته ارتفاعات كه دنباله كوههاى لبنان است، فلسطين را از شمال به جنوب به دو قسمت تقسيم مى كند. در منتهى اليه شمالى، رشته كوههايى واقع است كه بعضى قلل آن تا حدود 910 متر ارتفاع دارند و بتدريج كه در جهت جنوب به بيابان جليل كشيده مى شود، از ارتفاع آن كاسته مى شود. دشتهاى متعددى در ميان اين رشته كوهها واقع است؛ از آن جمله دشت تاريخى يزرعيل است. ارتفاع اين رشته كوهها در جنوب سامره دوباره اضافه مى شود به طورى كه در نواحى جنوب يهوديه و ادوم به بيش از 910 متر مى رسد. شهر اورشليم با بلندى حدود 760 متر بر يكى از ارتفاعات اين رشته كوهها در ناحيه يهوديه واقع است. كوههاى اين ناحيه درّه هايى دارند كه در آنها غلّات و انواع سبزيجات كاشته مى شود. در دامنه هاى پرنشيب اين كوهها، موستانها و باغهاى زيتون فراوان وجود دارد. كوههاى سامره كه در شمال فلات يهوديه واقع است هموارتر و درّه هاى آن وسيعتر و زيباتر است. از منتهى اليه شمال ارتفاعات سامره پيش آمدگى كوهها از ميان دشت ساحلى شارون به طرف شمال غربى امتداد مى يابد و ارتفاع اين كوهها در كوه كرمل كه دامنه هاى آن به آبهاى درياى مديترانه مى رسد، بيشتر است.
دشت ساحلى فلسطين كه عرض متوسط آن حدود شانزده كيلومتر است در غرب اين ارتفاعات طولانى واقع است و در امتداد ساحل شرقى مديترانه از غزه، يافا و تل آويو به جانب شمال تا كوه كرمل كشيده شده است. رونق كشاورزى در قسمت جنوبى اين دشت كه به فلسطيا معروف است، به خوبى دشت شارون در شمال آن و دشت يزرعيل در آن سوى شارون نيست. كوه كرمل به طرف شمال، ساحلى هلالى شكل به درازاى شانزده كيلومتر در كنار مديترانه به وجود مى آورد كه شهر بندرى جديد حيفا را به شهر بارودار قرون وسطايى عكّا متصل مى كند. اين دشت ساحلى از عكّا به آن سوى صور در سمت شمال امتداد مى يابد تا آنكه در دامنه هاى كوههاى لبنان ناپديد مى شود. همه دشت ساحلى واقع در شمال كوه كرمل در ادوار باستان جزئى از فنيقيّه بوده است. در شمال رشته كوه طولى نامبرده، درّه رسوبى بزرگى واقع است كه نهر اردن كه از كوههاى غربى جبل حرمون يا جبل الشيخ سرچشمه مى گيرد، در بستر آن جارى مى شود. بحر حوله كه در ادوار باستانى به آبهاى ميروم معروف بود، در اين درّه بزرگ واقع است. نهر اردن از حوضه عميق درياچه حوله به سمت جنوب جريان يافته، از درياچه طبريه كه 215 متر از سطح درياهاى آزاد پايينتر است مى گذرد. نهر اردن بعد از درياچه طبريه 112 كيلومتر طى مى كند تا به بحر الميت مى ريزد. دنباله بحر الميت درّه رسوبى بزرگى است كه از وادى عربه و خليج عقبه به بحر احمر محدود مى شود، ولى آبى از درياچه به بيرون جارى نمى شود. به طور كلى، اين فرورفتگى بزرگ نهر اردن و بحر الميت- كه از مهمترين سيماهاى طبيعى فلسطين به شمار مى روند- رشته كوههاى فلسطين را از فلات اردن و بيابان سوريه (باديه الشام) جدا مى سازد. سرزمين جنوبى يهودا يا نقب و منتهى اليه جنوبى دشت ساحلى فلسطيا، هر دو بتدريج در بيابانى كه در طرف جنوب غربى در شبه جزيره سينا گسترده است ناپديد مى شوند. نهر اردن تنها رود مهم و دائمى فلسطين است. رودهاى عوجاء و زرقاء، ميان اشقلون و كوه كرمل، در دشت شارون جريان دارند. رود قيشون كه در دشت يزرعيل جارى است، در شمال كوه كرمل و بندر حيفا به مديترانه مى ريزد. دشت ساحلى فلسطين كه از عريش تا كوههاى كرمل امتداد دارد، در نهايت بارورى است و بلاد اصلى فلسطينيان را تشكيل مى دهد. چشمه هاى مهم فلسطين، مانند چشمه حاصبيا و چشمه مقطّع كه در وادى يزرعيل جارى اند، و چشمه هاى ديگرى كه منبع آب طبريه و بيسان و اطراف اورشليم است، آب قابل شرب مردمند. بعضى چشمه هاى آب گوگردى و آتشفشانى هم در فلسطين وجود دارد. آب و هواى فلسطين نسبت به وسعت آن بسيار متنوع است. آب و هواى دشتهاى ساحلى غربى آن كه از شبه جزيره سينا تا لبنان كشيده شده، نيمه استوايى است. رشته كوههاى مركزى و مناطق كوهستانى كه از حبرون به سمت شمال امتداد دارد، شامل شهرهاى بيت لحم، اورشليم، نابلس و ناصره است. در طى ماههاى آذر تا اسفند، هوا سرد و زمستانى است، باران در آن بسيار مى بارد و گاه كولاك برف و باران در آن ديده مى شود. در بهار و تابستان و اوايل پاييز، شبها خنك و روزها گرم است. فلسطين در بيشتر ايام سال آسمانى صاف دارد؛ اما وقتى بادهاى گرم و خشك و غبارآلود از بيابانهاى شرقى مى وزد، روزها گرم و خشك و دما طاقت فرساست. درّه اردن در قسمت اعظم سال گرماى طاقت فرسا دارد و دماى آن در سايه به 49 درجه سانتيگراد مى رسد؛ ولى در طى ماههاى زمستان، آب و هواى آن مطبوع است. از لحاظ پوشش گياهى، فلسطين را به دو منطقه تقسيم مى كنند: در ناحيه غربى (در ساحل مديترانه) درختها و بوته هاى پيوسته سبز و انواع گلهاى زودرس بهارى فراوان است. پرورش درخت بادام، زيتون، انجير، توت و مو در اين منطقه معمول است. در همين منطقه، درختهاى بلوط، كاج، سرو لبنانى، صنوبر، چنار، گردو، گز و موز و برخى ديگر مى رويد. در درّه نهر اردن رستنيها و انواع درختان ميوه و انواع سبزيجات، خيار سبز، كدو، كاهو، پياز، بادمجان، سيب زمينى، لوبياى سبز و پنبه كشت مى شود. بيابان جنوبى فلسطين (نقب) و تپه ماهورهاى بئر سبع، تقريبا عارى از درخت و جنگل است؛ اما بوته هاى معطر و گلهاى گوناگون در آنها مى رويد. حيوانات فلسطين نيز مانند گياهان آن متنوع است و انواع حيوانات مناطق حاره و معتدله در آنجا يافت مى شود. در درياچه طبريه و نهر اردن ماهى فراوان است.[1]
آغاز تاريخ فلسطين بيشتر شرح فتوحات و تاخت و تاز اقوام مختلفى است كه به دلايل جغرافيايى، از مغرب و جنوب، از اين سرزمين به عنوان شاهراهى براى بسط قلمرو خود به سمت شمال و جنوب استفاده مى كردند. برخورد اين اقوام در فلسطين، اين سرزمين را به ميدان جنگى تبديل مى كرد و موجب مى شد كه مردم فلسطين بدفعات خراجگزار دولتهاى قدرتمند خارج از اين سرزمين گردند.[2] عبريهاى سامى كه از نژاد مديترانه اى بودند و مانند فنيقيان به زبان سامى تكلم مى كردند، در آغاز از اقوام بيابانگرد بين النهرين و عربستان به شمار مى آمدند و بتدريج به نواحى غربى و مخصوصا ناحيه سينا متوجه شدند. آنها به قبايل چندى تقسيم مى شدند و منحصرا از طريق پرورش خر و بز و گوسفند زندگى مى كردند و بيشتر وقت آنها به جنگهاى داخلى يا جنگ با همسايگان مى گذشت. آنان به خدايان متعدد عقيده داشتند و پرستش توتمها و احترام به ارواح، كه آميخته با ساحرى و پرستش اشياء بود، در بينشان رواج داشت.
برخى از قبايل يهود ظاهرا همراه با هيكسوسها (چوپانان) به سرزمين مصر قدم گذاشتند؛ ولى چون مورد آزار و شكنجه بودند، از مصر گريخته، در شبه جزيره سينا به هم كيشان خود پيوستند و در همين زمان موسى (ع) ظهور كرد و اقوام يهود را به اتحاد با هم واداشت. از اين پس، تنها خداى آنها يهوه بود. پس از موسى (ع)، عبريها، فلسطين (مسكن كنعانيها)، يعنى مسكن اقوامى را كه از نظر نژاد و زبان با آنان خويشى داشتند، متصرف شدند و پس از مدتها جنگ، بسختى، برخى از آنان را به اطاعت خويش درآورده و در بين آنان ساكن شدند. پس از اين پيروزى، جنگهاى تازه اى با اقوام جنوب و مشرق كه خويشى و قرابتى با هم داشتند، مانند عمالقه، ادوميها، موآبيها و عمّونيها عليه فيليستنها كه از راه دريا وارد فلسطين شده و ظاهرا اهل اژه و از كرت گريخته بودند درگرفت. لزوم مقاومت در برابر اين دشمنان، عبريان را برآن داشت تا شكل حكومت خود را تغيير دهند و حكومت سلطنتى را بپذيرند. اين كار به علت حسادت اقوام و قبايل با يكديگر آسان نبود. عاقبت شائول [3] (از قبيله بن يامين) توانست دشمنان خود را به اطاعت درآورد و به اين ترتيب بر تمام عبريان حكومت كند. وى در جنگ با فيليستنها به قتل رسيد. پس از سالها جنگ داخلى، سرانجام داود (ع) از قبيله يهودا پادشاه همه عبريان شد؛ وى اورشليم را گرفت و آن را به پايتختى برگزيد.[4]
داود، جليات (امير فلسطينيان) را به قتل رسانيد و اسرائيليان، فلسطينيان را تا دروازه جت و عقرون دنبال كرده، خلق بسيارى از آنان را طعمه شمشيرها ساختند. پس از اينكه داود بر مسند حكمرانى نشست، فلسطينيان بر وى هجوم آوردند؛ اما او آنان را در وادى رفائيان و بعل فراصيم شكست داد. در زمان سلطنت سليمان بن داود (ع)، فلسطينيان مطيع و فرمانبردار وى گشتند.[5] دوران فرمانروايى سليمان (ع)، دوره پيشرفت بسيار عبريان محسوب مى شود. وى معبد اورشليم را بنا كرد؛ با دولت صور و مصر روابط دوستانه برقرار كرد؛ ارتش و مالياتها را به صورتى منظم درآورد؛ بازرگانى را توسعه داد؛ از هنر و هنرمندان حمايت كرد و در درياى سرخ، نيروى دريايى بيشمارى ترتيب داد.
سليمان (ع) در 935 ق. م از دنيا رفت. قبيله يهودا و قسمتى از قبيله بن يامين، رحبعام [6] ، پسر سليمان (ع) را به پادشاهى برداشتند؛ اما ساير قبايل، يربعام [7] را به سلطنت برداشتند.
دولت اسرائيل در فلسطين از طرفداران يربعام تشكيل شد كه پايتخت آن سى شم و بعدها سامارى شد. در واقع با مرگ سليمان (ع) وحدت اقوام يهود از بين رفت و جنگهاى داخلى ميان آنان منجر به ضعف ايشان گشت. در همين زمان آشوريها كه خود را آماده فتح كشورهاى مجاور مى كردند، سرزمين فلسطين را چند بار مورد هجوم قرار دادند و سرانجام در 721 ق. م، سامارى را متصرف شدند؛ در نتيجه، دولت اسرائيل منقرض گرديد، اما دولت يهودا به پرداخت خراج گردن نهاد، تا اينكه در سال 586 ق. م به دست بابليها منقرض شد و بسيارى از يهود به اسارت بابليها درآمدند. پس از سقوط بابل در 539 ق. م، پارسها به عبريان كه به اسرائيلى و يهود نيز معروف بودند، اجازه بازگشت به فلسطين و تجديد بناى معبد خويش را دادند. در همين ايام، پيامبران يهود، عاموس، اشعيا، ارميا، نحميا و حزقيال با بت پرستى جنگيدند و احساسات ميهنى آنها را تقويت كردند. تدوين سفر تثنيه و كتاب پادشاهان به همين زمان منسوب است.[8] در روزگار اسكندر، فلسطينيان قدرت و اقتدارى نداشتند و پس از مرگ اسكندر، فلسطين زير سلطه جانشينان اسكندر درآمد. نخست، بطالسه [9] مصر تا 198 ق. م و سپس سلوكيان بر فلسطين تسلط يافتند. يهوديان در دوره سلوكيان كاملا آزادى سياسى يافتند. عاقبت به سبب اختلافات داخلى ميان يهوديان، پومپه (سردار رومى) در 63 ق. م فلسطين را اشغال كرد و دولت مكابيان يهود كه در دوران سلوكيان به وجود آمده بود، تحت الحمايه روم قرار گرفت. روميان، هرودس كبير را به نيابت خود در فلسطين فرمانروا كردند. در اين زمان بود كه عيسى مسيح (ع) در بيت لحم متولد شد. روميان به سبب مشكلاتى كه در اداره فلسطين روى داد، آنجا را تحت نظارت مباشران رومى قرار دادند. حكومت مستقيم روم بر فلسطين، سرانجام موجب شورش دامنه دار يهوديان شد كه در نتيجه آن، بيت المقدس و معبد آن به دست امپراتور تيتوس (70 م) ويران شد. بعد از تجزيه امپراتورى روم و تأسيس امپراتورى بيزانس و پس از آنكه در 330 م پايتخت جديد مسيحى نشين، يعنى بيزانس يا قسطنطنيه، تأسيس شد، فلسطين يكى از ايالات مهم مسيحى بيزانس گرديد.[10] سرانجام، پس از ضعف روميان و ظهور اسلام، همان طور كه قبلا اشاره شد، منطقه سوريه (شام) برطبق تقسيمات جغرافيايى آغاز اسلام، به پنج اردوگاه تقسيم شد كه يكى از آنها اردوگاه فلسطين بود.
سرزمين فلسطين مهد فرهنگ و تمدن پيامبران الهى بوده كه شرق و غرب را به هم متصل مى ساخت.
اين سرزمين در سه هزار سال قبل از ميلاد تحت سلطه اقوام سامى و دريانوردان فنيقى و در دو هزار سال ق. م در قلمرو پادشاهان حتّى بوده و پس از آن پادشاهان آشور: سارگن دوم آشوربانيپال، و بختنصر (نبوكدنصر) فلسطين و بيت المقدس را به تصرف خود در آوردند.
دوسولسى [11] نخستين باستان شناسى بود كه در 1863 ه. ق در اين سرزمين به كاوشهاى باستان شناسى پرداخت، و مقبره شاهان يهود را در نزديكى بيت المقدس كشف و خاكبردارى كرد؛ و اشياء به دست آمده را به موزه لوور منتقل ساخت. در سال 1865، وارن، افسر انگليسى، در بيت المقدس كاوشهاى گسترده اى انجام داد و معبدى يافت كه به عصر حضرت سليمان تعلق داشت و آنگاه دژ نظامى عهد مكّابيان را- طايفه اى از قوم يهود در 167 ق. م- در منطقه تل فول (يا حبيبه) خاكبردارى كرد.
مهم ترين و قديمى ترين محل باستانى فلسطين اريحا[12] متعلق به 7800 ق. م، در سالهاى 1952- 1958 كشف و ادوار ميانه سنگى و نو سنگى در آنجا شناخته شد.
از سال 1950 به بعد متخصصان اشغالگران فلسطين، كاوشهاى باستان شناسى را ادامه دادند و قسمتهايى از شهر قديم، از جمله ديوار قديمى شهر از دوره هرودين [13] و برج داود و دروازه يافا خاكبردارى شد.[14]
منابع:
باستان شناسى و جغرافياى تاريخى قصص قرآن[15] ، متن؛ صص127-128
جغرافياي تاريخي كشورهاي اسلامي[16] ، ج 2، صص89-94
[1] . قاموس كتاب مقدس؛ ص 660- 666 و دايرة المعارف فارسى؛ ج 2، ص 1919- 1920.
[2] . دايرة المعارف فارسى؛ ج 2، ص 1920.
[3] .Saul
[4] . تاريخ جهانى پيش از تاريخ تا قرن شانزدهم؛ ج 1، ص 48- 49 و قاموس كتاب مقدس؛ ص 668- 669.
[5] . قاموس كتاب مقدس؛ ص 669.
[6] .Roboam
[7] .Jeroboam
[8] . تاريخ جهانى پيش از تاريخ تا قرن شانزدهم؛ ج 1، ص 50- 51.
[9] .Ptolemies
[10] . قاموس كتاب مقدس؛ ص 669- 670 و دايرة المعارف فارسى؛ ج 2، ص 1920.
[11] .F .de Saulcy .
[12] .Jericho .
[13] .Herodian .
[14] . دانشنامه جهان اسلام، حرف ب، جزوه چهارم، ص 504- 505.
[15] . بى آزار شيرازى، عبد الكريم، باستان شناسى و جغرافياى تاريخى قصص قرآن، 1جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامى - تهران، چاپ: سوم، 1380 ه.ش.
[16] . قره چانلو، حسين، جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، 2جلد، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت)، مركز تحقيق و توسعه علوم انساني - تهران، چاپ: اول، 1380 ه.ش.