دمشق
گروه‌ها: جای ها

دمشق

دمشق (به كسر دال، فتح ميم سپس شين و قاف) -كه در كتب مصرى و آشورى و كتاب مقدس از آن نام برده شده است- پايتخت آراميها (940 ق. م) بود، كه بارها توسط دولتهاى ديگرى چون: آشوريها (732 ق. م)، بابليها (612 ق. م)، فارسها (539 ق. م)، يونانيان (333 ق. م)، نبطيها (85 ق. م) و روميها (66 ميلادى) فتح شده بود؛[1] و با انتشار مسيحيت در آن، مقر اسقفى تابع انطاكيه گرديد.[2] پس از پنتيكاست، مركز جنبش مسيحيت از اورشليم به دمشق انتقال يافت.

در سال 614 م، ساسانيان دمشق را متصرف شدند و بعد از اسلام (در سال 635 م) مسلمانان آن را فتح كردند، و خلفاى اموى آن را پايتخت خود قرار دادند؛ كه معروف به دوران طلايى شد.[3]

دمشق، پايتخت كنونى و بزرگترين شهر سوريه است كه بر ساحل رود بردى [4] به فاصله بيش از 100 كيلومتر از درياى مديترانه، در دامنه كوه قاسيون در حاشيه بيابان و پشت جبل لبنان (غربى و شرقى) قرار دارد. اين كوهها شهر را از بادهاى دريايى مديترانه و ابرها محروم مى كند. شهر در واحه وسيع و سرسبز و خرم غوطه [5] قرار دارد و انواع ميوه و غلات و سبزيها در آن به عمل مى آيد. رود بردى مايه حيات غوطه دمشق است.[6] اكنون دمشق شهر نوينى است با معمارى مديترانه اى و جمعيتى بيش از يك ميليون نفر. اين شهر سابقه اى بس طولانى دارد. طبق برخى روايات، وطن آدم (ع) و نوح و ابراهيم (ع) بوده است. قابيل برادرش، هابيل، را در اين شهر كشت؛ تخته سنگ سرخى كه در دامنه تپه اى نزديك شهر وجود دارد اين امر را ثابت مى كند.[7] تاريخ بناى دمشق معلوم نيست. در قرن 15 ق. م تحوطمس سوم آن را فتح كرد. در قرن 11 ق. م پايتخت پر رونق آراميان بود و اينان شبكه كانالهاى شهر را بسط دادند.[8] مسعودى مى نويسد: از فرزندان نوح (ع)، جيرون بن سعد بن عاد به محل دمشق مقام گرفت و آن شهر را ساخت و ستونهاى سنگ سپيد و مرمر بياورد و بناى شهر را نهاد و آن را ارم ذات العماد ناميد.[9] نيز مى نويسد: هم اكنون به سال 332 ق اين محل در دمشق به جاست و يكى از بازارهاى شهر است كه نزديك مسجد جامع و به نام جيرون معروف است. جيرون بنايى بزرگ است و درهاى مسين عجيبى دارد ... قسمتى از آن هنوز باقى است.[10] در 732 ق. م دولت دمشق به دست سپاهيان تيگلت پيلسر[11] سوم پادشاه آشور برافتاد، سپس در همان قرن به دست بابليها افتاد و در قرن 6 ق. م در تصرف هخامنشيان بود.[12] در سال 333 ق. م اسكندر مقدونى بعد از جنگ ايسوس بر دمشق دست يافت (در زمان اشكانيان) و در نتيجه، مذهب مسيح در آنجا انتشار پيدا كرد.[13] اين شهر مقر اسقفهاى مسيحى بود كه در سلسله مراتب كليسا پس از بطريق انطاكيه قرار داشتند و مدرسه اى داشت كه گرچه به پاى مدرسه اسكندريه و انطاكيه نمى رسيد، مقارن با فتح اسلامى مقام برجسته اى يافته بود.

مورخان مسلمان نوشته اند كه از درس خواندگان اين مدرسه شخصى بود به نام سرگيوس (سرجون) كه مقارن فتح اسلامى از طرف امپراتور روم مأمور رسيدگى به امور مالى اين شهر بود و در دوران معاويه، نخستين خليفه اموى، نيز امور ماليه شام را به عهده داشت.[14]

منابع:

باستان شناسى و جغرافياى تاريخى قصص قرآن[15] ، متن، ص106

جغرافياي تاريخي كشورهاي اسلامي[16] ، ج 2، صص35-36

 

[1] . المنجد فى الاعلام، ص 288.

[2] . دكتر جان الدر، باستان شناسى كتاب مقدس، ص 161.

[3] . المنجد فى الاعلام، ص 288.

[4] .Barada

[5] .Qute

[6] . دايرة المعارف فارسى؛ ج 1، ص 992- 993.

[7] . مروج الذهب؛ ج 1، ص 26 و سرزمين و مردم سوريه؛ ص 119.

[8] . دايرة المعارف فارسى؛ ج 1، ص 993.

[9] . مسعودى، ابو الحسن على بن حسين؛ مروج الذهب؛ ج 1، ص 491.

[10] . همانجا.

[11] .Tiglaat Pileser

[12] . دايرة المعارف فارسى؛ ج 1، ص 993.

[13] . هاكس، جميز؛ قاموس كتاب مقدس؛ ص 393.

[14] . انتقال علوم يونانى به عالم اسلامى؛ ص 217- 218.

[15] . بى آزار شيرازى، عبد الكريم، باستان شناسى و جغرافياى تاريخى قصص قرآن، 1جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامى - تهران، چاپ: سوم، 1380 ه.ش.

[16] . قره چانلو، حسين، جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، 2جلد، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت)، مركز تحقيق و توسعه علوم انساني - تهران، چاپ: اول، 1380 ه.ش.