جاهلیت
گروه‌ها: زمانها

جاهلیت

امروزه واژه جاهليت بيان كننده امورى نادرست يا ناشايست است؛ ارزش ها، باورها، آداب و عادات نادرستى كه در برابر آموزه هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و دين اسلام قرار گرفت، مانند زنده به گور كردن دختران، برخى ازدواج هاى زشت از جمله ازدواج مَقْت، جنگ ها و خونريزى هاى قبايل، جايگاه منحط زنان در جامعه، پيروى كوركورانه از پدران، تبرّج و خودنمايى زنان و امورى از اين دست همواره وضعيت جاهلى را به خاطر مى آورند، در نتيجه مفهوم جاهليت در رويارويى با مفهوم اسلام معنا يافته، به دوره اى خاص اطلاق مى شود. چنين تصورى از معناى جاهليت بى اشكال نيست، زيرا محدود ساختن صفات و عادات ناشايست به دوره، جغرافيا و مردم معينى، فاقد توجيه است، چرا كه بشر همواره با صفات ناشايست همراه بوده و هست، از اين رو آنچه اهميت دارد دريافت معناى جاهليت در كاربردهاى عصر پيامبر است و ديگر كاربردها بيانگر معانى متأخر جاهليت در گفتمان هاى بعدى اند.

حكم جاهليّت، حميت جاهليّت، تبرج جاهليّت و ظن جاهليّت از معدود كاربردهاى قرآنى واژه جاهليت اند كه تأمل در آن ها چندان به وضوح معنا نمى افزايد و مشخص نمى شود كه اين واژه بيانگر چه معنايى است و آيا مى توان آن را معادل بدى، زشتى و مانند آن ها دانست يا معناى متمايز آن بر هر امر نامطلوبى تطبيق پذير نيست.

جاهليت در قرآن:

بسامد واژگان برگرفته شده از ماده جهل، در قرآن چندان فراوان نيست. از اين ماده 10 بار به صورت صفت فاعلى (الجاهِلينَ 6 بار، الجاهِلونَ 3 بار، الجاهِل يك بار)، 4 بار به صورت مصدر (جَهالَة) و 5 بار در ساخت فعل جمع (تَجَهلونَ 4 بار و يَجَهلونَ يك بار) در قرآن استفاده شده است. اين در حالى است كه واژه علم و مشتقات بسيار متنوع آن در قرآن بيش از 700 بار كاربرد يافته كه بيانگر رواج گسترده آن است. در موارد فراوانى در قرآن، براى بيان مفهوم نادانى، ندانستن و بى اطلاعى، از نفى دانستن استفاده شده است؛ از جمله «بِغَيِر عِلمٍ»، «لاعِلمَ لَنا»، «ما لَيس لَكَ به عِلمْ»، «لايَعلَمُ»، «ما يَعلَمُهُم»، «لايعَلَمُهُم»، «لا يَعلَمون» و «لاتَعلَمون»، از اين رو ضرورتى براى كاربرد جهل وجود نخواهد داشت، مگر آنكه معنايى متفاوت را برساند. در دائرةالمعارف قرآن ليدن نيز مدخل جاهليت به عصر نادانى ارجاع شده است. ‌ واژه جهل در متون اسلامى گاه در برابر عقل كاربرد يافته است؛ ولى با توجه به اينكه واژه عقل در مفهوم خرد كاربرد متأخرى داشته و در پى عصر ترجمه آغاز شده، نمى توان از كاربرد آن در صدر اسلام اطمينان داشت، زيرا مشتقات عقل در ادبيات جاهلى به مفهوم مهار و مهار زدن بوده است. ‌ در كاربرد ديگرى در صدر اسلام، ابوالحكم، از سران قريش در ميان مسلمانان به ابوجهل شهرت يافت. ‌ در اين كاربرد جهل در برابر حكمت قرار گرفته است كه معناى آن در آن دوره، خوددارى از كارهايى است كه فساد در پى مى آورد. ‌ حكماى عرب كسانى بودند كه سخنانشان حكمت و درس زندگى تلقى مى شد و در قالب شعر و ضرب المثل در سطح جامعه گسترش مى يافت. ‌ در قرآن كريم لقمان، حكيم معرفى شده است. وى در وصيت خود به فرزندش، شرك را بزرگ ترين ستم معرفى كرد؛ به عبارت ديگر، لقمان حكيم در گفتمان وحى، ديگران را به توحيد فرا مى خواند و از اين رو شرك منافى با حكمت خواهد بود. (لقمان/ 31، 12-/ 13) در تورات نيز چنين كاربردى وجود دارد. ‌ علاوه بر معانى گفته شده، گلدزيهر و ايزوتسو جاهليت را معادل توحش و در برابر حِلم معنا كرده اند. ‌ توجه به اين نكته اهميت دارد كه مصدر «جهالت» چه مفاهيمى را منتقل نمى كرده تا واژه جاهليت كه براساس قواعد ادبى مصدر جعلى است به كار رود. واژه جاهليت تنها در آيات مدنى به كار رفته است؛ نخستين بار در آيه 154 آل عمران/ 3 و در شرح رخدادهاى نبرد احد از اين واژه استفاده شده است. اين آيه درباره گروهى از مسلمانان سخن مى گويد كه در انديشه خود هستند و گمان دارند در رويارويى با قريش كشته خواهند شد. آنان خواهان شركت نكردن در اين نبرد بودند؛ ولى از آن بيم داشتند كه تصميمشان با واكنشى ناخوشايند از سوى خدا همراه شود، از همين رو از پيامبر پرسيدند: آيا مى توانيم خواسته اى داشته باشيم؟ خداوند در پاسخ به آنان فرمود كه اين اللَّه است كه درخواست (امر) مى كند؛ به عبارت ديگر در اين آيه خداوند خود را متولى مؤمنان دانسته، از آنان مى خواهد به خواسته هاى او تن دهند و نگرانى به دل راه ندهند. در اين بخش از آيه، نگرش اين افراد به خداوند نادرست و نگرشى جاهلى به شمار آمده است. بنا به گزارش كلبى، عرب پيش از اسلام، اللَّه را آفريننده مى دانست و در زندگى آنان نقش ديگرى نداشت. ‌ در آيه 33 احزاب/ 33 نيز از زنان پيامبر خواسته شده تا در خانه هاى خود بمانند و زيبايى هاى خود را براى خودنمايى به ديگران نشان ندهند. خداوند در اين آيه خودنمايى زنان را به جاهليت نسبت مى دهد و آن را نامطلوب مى شمارد.

در آيه 26 فتح/ 48 كه از رخدادهاى صلح حديبيه و فتح مكه در سال هشتم سخن مى گويد، سومين كاربرد جاهليت صورت گرفته است. بر اساس روايات شأن نزولى، در ماجراى صلح حديبيه قريشيان براساس تعصب قومى خود، انجام برخى امور را بر خود عار و ننگ مى دانستند و از اين رو با حرارت بر مواضع خود از جمله حذف الرحمن الرحيم و نيز حذف وصف رسول اللَّه براى محمد از پيمان نامه حديبيه پافشارى مى كردند كه اين رفتار در سوره فتح، حميت جاهلى خوانده شده است ‌؛ ولى بر اساس گزارشى ديگر، قريش كه پيامبر را قاتل پدران و برادران خود مى دانست، حضور پيامبر را در مكه براى مراسم حج عار مى شمرد، ازاين رو قرآن ممانعت قريش از انجام مراسم حج را حميت جاهلى و نادرست مى داند. ‌ آخرين كاربرد واژه جاهليت در آيه 50 مائده/ 5 است. در اين سوره از پيامبر خواسته شده در صورتى كه اهل كتاب براى داورى نزد او آمدند بر اساس وحى ميان آنان قضاوت كند و خواست طرفين را در نظر نگيرد؛ آن گاه تمايل متشاكيان به داورى جانبدارانه، داورى جاهلى دانسته شده و در برابر داورى الهى قرار گرفته است. مفسران در شأن نزول اين آيه گزارش هايى متفاوت آورده اند؛ بر اساس گزارشى قبيله يهودى بنى نضير به دليل برترى خود بر بنى قريظه كه هر دو در يثرب زندگى مى كردند، قراردادى را بر آنان تحميل و ديه اعضاى خود را بيش از ديه اعضاى بنى قريظه تعريف كرده بودند. پس از مهاجرت پيامبر، در اختلافى ميان اين دو قبيله به داورى نزد پيامبر آمدند و بنى نضير انتظار داشت جانب او در داورى رعايت شود و پيمان سابق تأييد گردد؛ ولى قرآن آن را نادرست دانست و پيامبر به برابرى ديه آن دو قبيله حكم كرد. ‌ در گزارش ديگرى آمده است كه يهوديان داورى پيامبر را درباره دو زناكار يهودى نپذيرفتند كه اين آيه نازل شد.

ارتباط جاهليت با عرب پيش از اسلام:

ساكنان شبه جزيره همچون ديگر جوامع، تحت تأثير شرايط اقليمى، اقتصادى، سياسى و منطقه اى خود بودند، از اين رو بررسى تاريخ آنان در دوره پيش از بعثت، به بررسى دولت و جوامع عرب پيش از اسلام و فرهنگ و تمدن آنان محدود مى شود، چنان كه برخى محققان معاصر چون جواد على ‌، صالح احمد العلى، ‌ هاشم يحيى الملاح ‌، خليل يحيى نامى ‌ و ديگران از دولت هاى عرب پيش از ميلاد مسيح چون دولت هاى معين، قتبان، حضرموت در يمن، نبط در شمال شبه جزيره و جنوب شام، هاترا در شمال عراق و تدمر در بيابان هاى ميان عراق و شام و نيز دولت هاى پس از ميلاد مسيح چون دولت كنده، حبشيان و پارس ها در يمن، دولت حيره در عراق و دولت غسانيان در شام سخن گفته و سپس وضع سياسى، فرهنگى و تمدنى، اجتماعى و اقتصادى آنان را بررسى كرده اند، بدون آنكه در عنوان آثارشان از واژه جاهليت بهره برند.

البته به جز دولت هاى عرب پيش از اسلام و جوامع آن ها، بخش هايى از جمعيت شبه جزيره كه تحت سلطه دولت مشخصى نبودند و به صورت كوچ نشينى در بيابان هاى وسيع شبه جزيره زندگى مى كردند، همواره در طول تاريخ از ثبت تحولات دور مانده اند كه اتفاقاً در تاريخ صدر اسلام تحولات فراوانى را موجب شدند. مطالعات معاصر به گونه اى سمت و سو يافته كه تصوير منفى مفهوم جاهليت را بر اين بخش از جامعه تطبيق كنند و سنت هاى نادرستى چون زنده به گور كردن دختران، خوردن حيوانات مرده، ازدواج هاى نامشروع، خشونت و بى رحمى، خودخواهى و غرور، كينه و خونخواهى را كه همگى در آيين جديد اسلام ناپسند و در ميان آنان مشهود بوده از نشانه هاى جاهليت بدانند. در اين كاربردها واژه جاهليت همواره در برابر واژه اسلام قرار گرفته، بيانگر دوره زمانى مشخص پيش از بعثت است.

اشكالى كه در اين كاربرد پديد آمده آن است كه همه آنچه به دوره جاهليت نسبت داده مى شود ناپسند نيست، از اين رو از گذشته آثارى نوشته شده تا بيانگر اين امر باشند و به عنوان نمونه هشام كلبى (م. 204 ق.) كتابى با عنوان ما كانت الجاهلية تفعله و يوافق حكم الاسلام را نوشت. ‌ اشكال ديگر اين كاربرد آن است كه بر بسيارى از امور ناپسند عصر پيش از اسلام، جاهليت اطلاق نشده است؛ مانند گرفتن ربا، ازدواج با بيش از 4 همسر و پرستش بت ها. البته در سده هاى بعد برخى مفسران، شارحان و ناقلان، بنا به برداشت خود به بسيارى از عناصر تاريخى عرب پيش از اسلام صفت جاهليت افزودند تا تصويرى ناپسند از آن ارائه كنند؛ از جمله دعوت و تقاضاى جاهلى ‌، تكبر و تفاخر جاهلى ‌، احوالپرسى جاهلى ‌، عزادارى يا تشييع جنازه جاهلى ‌، ازدواج جاهلى ‌، اخلاق جاهلى ‌ و خريد و فروش جاهلى. ‌ از سوى ديگر و همراه با همين كاربرد، برخى همچنان از اين واژه براى بيان دوره پيش از اسلام استفاده كرده اند كه در ساختار تركيبى «... فى الجاهليه» به كار رفته است. كاربرد «اهل الجاهليه» براى مردمان پيش از اسلام ‌، «ادرك الجاهليه» ‌ درباره كسانى كه بخشى از حيات خود را پيش از اسلام گذرانده اند، «ايام الجاهليه» ‌، «احاديث الجاهليه» ‌، «اخبار الجاهليه» ‌ و «اشعار الجاهليه» ‌ براى تاريخ و ادبيات عرب پيش از اسلام، «مواسم الجاهليه» ‌ براى گردهمايى هاى سالانه عرب، «مثاقيل الجاهليه» ‌ براى واحدهاى اندازه گيرى پيش از اسلام، «فرسان الجاهليه» ‌، «شعراء الجاهليه» ‌، «اجواد الجاهليه» ‌، «اشراف الجاهليه» ‌، «فتاك الجاهليه» ‌ و امثال آن ها از اين نوع كاربردها و فاقد معناى منفى اند. كتاب طبقات الشعراء الجاهليين از محمد بن سلام جمحى (م. 232 ق.) نمونه اى از نخستين آثار دوره اسلامى است كه براساس اين كاربرد عنوانگذارى شده است. در ميان معاصران، محققانى چون عمر فروخ ‌ و حسين الحاج حسن ‌ نيز اين گونه، عناوين آثار خود را تعيين و بر همين اساس جغرافياى جاهليت را شبه جزيره عربستان تعريف كرده اند.

وضع دينى و فرهنگى در دوره جاهلى:

بسيارى از آيات قرآن كريم ناظر به عناصر فرهنگى و دينى دوره پيش از اسلام يا جاهليت نازل شده اند تا به حذف يا اصلاح آن بپردازند، از اين رو آيات قرآنى نزديك ترين منبع براى شناخت وضع دينى در دوره جاهليت اند.

پرداختن به عناصر فرهنگى و دينى عصر جاهلى در قرآن بر اساس اهميت عنصر مورد نظر صورت گرفته است؛ به عنوان نمونه دين اسلام بر خداى واحد بيش از ديگر عناصر تأكيد دارد و از چند خدايى كه در قرآن با واژه شرك يا نِدّ (شريك) از آن ياد شده، بيزارى جسته و از اين رو در قرآن نيز انعكاس بيشترى يافته است. (-) شرك) درباره وضع فرهنگى و دينى عرب جاهلى مسائلى چون پرستش، خدايان و بت ها، معابد و مناسك، عالم پنهان، باور به مرگ و قيامت و علم و دانش قابل بررسى اند.

منبع: دائرة المعارف قرآن كريم، ج 9، ص: 441