اشعث بن قیس
گروه‌ها: اشخاص

أشعث بن قيس

اشْعَث بن قَيس: ابومحمد، معديكرب بن قَيْس بن معديكرب بن معاويه. وى به سبب ژوليدگى هميشگى موهايش، به «اشعث» (ژوليده مو) شهرت يافت. در جاهليّت از سران قبيله كِنْده (از قبايل عمده يمن) بود و در سال دهم هجرت، در رأس هيئتى به مدينه آمد و مسلمان شد. خواهرش، قُتَيْلَه را به طور غيابى به عقد پيامبر صلى الله عليه و آله درآورد؛ ولى پيش از رسيدن او به مدينه، رسول خدا رحلت كرد. بر پايه روايتى اشعث در حجّةالوداع حضور داشت. پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله، مرتد شد و با لشكريان ابوبكر نبردهاى سختى كرد؛ امّا سرانجام تسليم، و به اسارت نزد ابوبكر آورده شد. ابوبكر او را بخشود و خواهر خود، امّ فَرْوَه را به همسرى وى درآورد، هرچند در واپسين لحظات عمر خود، از اينكه اشعث را نكشته بود، اظهار پشيمانى كرد، زيرا با همه اينها، او را فردى مفسد مى دانست.

در دوره خلافت عمر و كمى پيش از آن، در جنگهاى روم و ايران شركت جست و در همين ايّام به همراه قبيله اش (كِنْده) در كوفه سكونت يافت. سپس در دوره خليفه سوم، كارگزار خليفه در آذربايجان شد و بنا به اختلاف روايات، بين 4 تا 10 سال، والى آنجا بود.

على بن ابى طالب عليه السلام پس از جنگ جمل، يعنى حدود 6 ماه پس از آغاز خلافتش، او را از ولايت آذربايجان عزل كرد و از وى خواست تا اموال حكومتى را در كوفه به حضرت تحويل دهد. اين تصميم بر اشعث ناگوار آمد، به طورى كه بر آن شد تا به معاويه بپيوندد؛ ولى قومش او را بازداشتند، زيرا ترك شهر و قوم و پيوستن به معاويه را سزاوار نمى دانستند، گرچه بلاذرى از مكاتبه او با معاويه سخن گفته است. او در جنگ صفين در سپاه امام على عليه السلام بود و از سوى حضرت فرمانده جناح راست لشكر عراق شد. در اين جنگ، به مالك اشتر كه اصالتى يمنى داشت و از سرداران برجسته سپاه على عليه السلام بود، حسادت مى ورزيد و در كسب پيروزيهاى نخستين با او به رقابت مى پرداخت.

او در ليلةالهرير ضمن سخنرانى، مردم را از ادامه جنگ برحذر داشت و پس از نيرنگِ بر سر نيزه كردن قرآنها از سوى معاويه، به شدت از ادامه جنگ جلوگيرى كرد و على عليه السلام را واداشت تا مالك اشتر را از صف مقدّم جنگ به عقب بازگرداند. پس از آن در انتخاب ابن عبّاس و مالك اشتر به صورت نماينده سپاه عراق براى داورى، با اميرمؤمنان، على عليه السلام مخالفت ورزيد و سرانجام امام را واداشت تا به داورى ابوموسى اشعرى تن در دهد. اشعث در جنگ نهروان، در كنار على عليه السلام، ولى بدون هيچ سِمَتى، برضدّ خوارج شركت كرد و پس از اين جنگ، با وعده هاى معاويه، مانع اعزام دوباره سپاه على عليه السلام به سوى شام شد، ازاين رو حضرت او را بر منبر، منافق پسر كافر خواند و نفرين كرد.

اشعث كه در توطئه قتل على بن ابى طالب عليه السلام شركت داشت، از مدتى قبل، حضرت را به ترور تهديد مى كرد و ابن ملجم را كه براى قتل حضرت به كوفه آمده بود، يك ماه در خانه اش ساكن كرد. ابن ملجم شبى كه فرداى آن قصد كشتن على عليه السلام را داشت تا نزديكى طلوع فجر با اشعث در مسجد مشاوره داشت. سپس اشعث به او گفت: در انجام كارت شتاب كن كه چون صبح شود رسوا مى شوى. اين سخن را حُجربن عَدِىّ شنيد و چون امام كشته شد، حجر به اشعث گفت: اى اعور تو او را كشته اى. سرانجام 40 روز پس از شهادت على عليه السلام در 63 سالگى مُرد. وى را از راويان حديث پيامبر و از اصحاب او شمرده اند.

برخى از فرزندان او نيز در مسائل سياسى زمان خود نقش آفريدند؛ جَعْدَه دختر او همسر خود، امام حسن عليه السلام را با زهر به شهادت رساند و محمدبن اشعث پس از صلح امام حسن عليه السلام، حُجربن عَدِىّ را دستگير و به زيادبن ابيه تحويل داد و پس از قيام امام حسين عليه السلام و پيش از حادثه كربلا، مسلم بن عقيل را نيز دستگير و به عبيدالله بن زياد تحويل داد و در كربلا با برادرش قَيْس بن اشعث در ميان فرماندهان عمر سعد بود.

اشعث در شأن نزول:

برخى، ذيل آيه 77 آل عمران/ 3 از اشعث ياد كرده اند؛ از خود او نقل شده كه گفته است: اين آيه، درباره من نازل شده است؛ من و مردى يهودى درباره زمينى اختلاف داشتيم. او را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بردم حضرت به من فرمود: آيا بيّنه اى دارى؟ عرض كردم: نه. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: پس مرد يهودى بايد سوگند ياد كند. عرض كردم: اى رسول خدا! او با سوگند* دروغ خود زمينم را تصاحب خواهد كرد، و اين آيه نازل شد: «انَّ الَّذينَ يَشتَرونَ بِعَهدِ اللَّهِ وايمنِهِم ثَمَنًا قَليلًا اولكَ لا خَلقَ لَهُم فِى الأخِرَةِ ولا يُكَلّمُهُمُ اللَّهُ ولا يَنظُرُ الَيهِم يَومَ القِيمَةِ ولا يُزَكّيهِم ولَهُم عَذابٌ الِيم كسانى كه عهد خدا و سوگندهاى خود را به بهايى اندك بفروشند، آنان را در آخرت بهره اى نخواهد بود. خدا با آنها سخن نگويد و به نظر رحمت در قيامت به آنها ننگرد و از پليدى گناه پاكيزه نسازد و آنان را عذابى دردناك خواهد بود». بنابر روايت ابن جريح، زمين از يهودى بود و اشعث قصد داشت با سوگند دروغ آن را تملك كند كه با نزول اين آيه، از آن صرف نظر كرد و گواهى داد كه از يهودى است. با توجّه به نزول همه سوره آل عمران پيش از سال نهم هجرى، اين شأن نزول بعيد به نظر مى رسد.

منبع : اعلام القرآن، ج 2، ص: 172