دلو، ظرف آبکشی
دلو: ظرف آبكشى و وارد كردن آن به چاه؛ «وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى هذا غُلامٌ» يوسف: 19 طبرسى فرموده: وارد آنرا گويند كه براى آب آوردن از رفقا جلو افتاده است و «أَدْلَيْتُ الدَّلْوَ» يعنى دلو را به چاه فرستادم تا از آب پر شود و «دَلَوْتُ الدَّلْوَ» يعنى آنرا از چاه كشيدم.
راغب عكس آنرا گفته است يعنى «أَدْلَيْتُ » به معنى خارج كردم و «دَلَوْتُ » به معنى فرستادم است.
ناگفته نماند قول راغب در آيه شريفه بهتر به نظر مي رسد زيرا آن شخص پس از خارج كردن دلو يوسف را ديد و گفت: مژده گانى كه اين غلامى است. نه وقت فرستادن دلو.
يعنى: كاروانى بيامد و آبدار خويش را بفرستادند چون دلو خود را بيرون كشيد، گفت اى مژدگانى كه اين غلاميست. ولى در آيات ديگر سخن مجمع البيان درست در مي آيد.[1]
منبع: قاموس قرآن، ج 2، صص355-356
[1] . قرشى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش.