بَلِي: (بر وزن علم) كهنه شدن. گويند: «بَلِيَ الثوبُ بِلًى و بَلاَءً» يعنى لباس كهنه شد (مفردات اقرب - الموارد) امتحان را از آنجهت ابتلاء گويند كه گويا ممتحن، امتحان شده را از كثرت امتحان كهنه ميكند. بغم و اندوه از آن سبب بلاء گويند كه بدن را كهنه و فرسوده ميكند (مفردات). تكليف را بدان علت بلاء گويند كه بر بدن گران است (و آنرا فرسوده ميكند) و يا اينكه آن امتحان است (قاموس).قاموس قرآن ، جلد1 ، صفحه229
طبرسى در ذيل آيۀ 49 بقره ميگويد: بلاء در خير و شرّ هر دو بكار ميرود و إِبْلاَء فقط در انعام، على هذا مراد از ابلاء در آيۀ فوق امتحان نيكوست. راجع بامتحان كه امتحان خداوندى چگونه است؟ به «فتن» رجوع شود.قاموس قرآن ، جلد1 ، صفحه230
إذا قيل: اِبْتَلَى فلان كذا و أَبْلاَهُ فذلك يتضمن أمرين: أحدهما تعرّف حاله و الوقوف على ما يجهل من أمره، و الثاني ظهور جودته و رداءته، و ربما قصد به الأمران، و ربما يقصد به أحدهما، فإذا قيل في اللّه تعالى: بَلاَ كذا و أَبْلاَهُ فليس المراد منه إلا ظهور جودته و رداءته، دون التعرف لحاله، و الوقوف على ما يجهل من أمره إذ كان اللّه علاّم الغيوبمفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه146
إبلاء: آزمایش کردن.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد1 ، صفحه311