قوله «اَلرَّحْمٰنُ اَلرَّحِيمُ» هما اسمان مشتقان من الرَّحْمَة و هي في بني آدم عند العرب: رقة القلب ثم عطفه، و في الله: عطفه و بره و رزقه و إحسانه. و الرَّحْمَن هو ذو الرحمة و لا يوصف به غير الله بخلاف الرَّحِيم الذي هو عظيم الرحمة.مجمع البحرين ، جلد6 ، صفحه69
لفظ رحمن يا غير عربى است و بمعنى اللّه ميباشد و از اين جهت هر يك در جاى ديگرى واقع ميشوند و معنى بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ چنين ميشود: بنام خدا، خدائيكه مهربان است. و يا بواسطۀ دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بكار ميرود ولى اين اشكال ميماند كه در قرآن پيوسته در مواقع رحمت بكار نرفته است.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه77
رحمة: مهربانى راغب ميگويد: رحمت مهربانى و رقتّى است كه مقتضى احسان است نسبت بشخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بكار ميرود مثل: رَحِمَ اَللَّهُ فُلاَناً . در صحاح ميگويد: رحمن و رحيم دو اسماند مشتق از رحمت مثل ندمان و نديم و هر دو بيك معنىاند و چون صيغۀ دو اسم مختلف باشد تكرار آنها بر وجه تأكيد جايز است چنانكه گفتهاند: جاد مجد تنها فرق آنست كه رحمن مختص بخداست بخلاف رحيم. راغب نيز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را كسيكه رحمتش بهر چيز وسعت داده و رحيم را كثير الرحمة معنى كرده است. ابن اثير در نهايه گويد: رحمن و رحيم هر دو از رحمت مشتقاند مثل ندمان و نديم و هر دو صيغۀ مبالغهاند و رحمن از رحيم رساتر است. رحمن اسم خاصّ خداست غير خدا با آن توصيف نميشود بر خلاف رحيم. طبرسى فرموده: رحمن و رحيم براى مبالغهاند و هر دو از رحمت مشتق ميباشند جز آنكه وزن فعلان در مبالغه از فعيل رساتر است. همچنين است قول زمخشرى و بيضاوى كه هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحيم رساتر گفتهاند. المنار گويد: رحمن صيغۀ مبالغه است دلالت بر كثرت دارد و رحيم صفت مشبهه است دلالت بر ثبوت دارد و اين دو تأكيدهم نيستند بلكه هر يك معنى مستقل دارد. الميزان نيز مانند المنار رحمن را صيغۀ مبالغه و رحيم را صفت مشبهه گرفته و گويد: لذا مناسب است كه رحمن دلالت بر رحمت كثيره كند كه بر مؤمن و كافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اكثرا در اين معنى بكار رفته. . . و لذا مناسب است كه رحيم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد كه بر مؤمن افاضه ميشود.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه72
رحمن مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحيم پيوسته در موارد رحمت بكار رفته ولى رحمن مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غيره استعمال گرديده مثل «إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمٰنِ صَوْماً» مريم.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه74
رحمن مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحيم پيوسته در موارد رحمت بكار رفته ولى رحمن مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غيره استعمال گرديده مثل«أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمٰنِ وَلَداً. وَ مٰا يَنْبَغِي لِلرَّحْمٰنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً» مريم: 91 و.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه74
رحمن با اللّه مساوى است و همچون اوصاف ديگر خدا نميباشد كه بيك معنى خاصّ دلالت داشته باشد. اين سخن مؤيد آنست كه رحمن مثل اللّه از نامهاى خداست و وصف نيست و از رحمت مشتق نميباشد و عربى نيست بلكه دخيل است. و در غير لغت عربى بمعنى اللّه و خدا و «گاد» انگليسى ميباشد. طريحى در مجمع البحرين مادۀ رهم سخنى از حضرت نوح نقل كرده كه وقت نشستن كشتى گفت «رهمان اتقن» و گويد: معنايش آنست پروردگارا احسان كن. اين جمله ميرساند كه رهمان در لغت نوح همان رحمن عربى است و بمعنى اللّه ميباشد. طبرسى رحمه اللّه گويد: از ثعلب حكايت شده كه رحمن عربى نيست و از لغات ديگر است و با آيۀ «قٰالُوا وَ مَا اَلرَّحْمٰنُ» كه كفار مكه آنرا انكار ميكردند استدلال كرده ولى طبرسى آنرا قبول نميكند و ميگويد: اين لفظ در نزد عرب مشهور.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه75
[الرَّحْمن]: اسم من أسماء اللّه تعالى، لا يثنَّى و لا يجمع و لا يصغر، و لا يسمى به غيره. و يقال: هو بمعنى الرحيم، و اشتقاقهما جميعاً من الرحمة و قيل: اَلرَّحْمٰنُ: مشتق من الرحمة التي يختص بها اللّه تعالى. و اَلرَّحِيمُ: مشتق من الرحمة التي يوجد في العباد مثلها. قال مجاهد: اَلرَّحْمٰنُ: مشتق من رحمته لأهل الدنيا، و اَلرَّحِيمُ: من رحمته لأهل الآخرة. و للمفسرين فيه أقوال.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد4 ، صفحه2450
رحمن مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحيم پيوسته در موارد رحمت بكار رفته ولى رحمن مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غيره استعمال گرديده مثل «وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمٰنِ» رعد.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه74
رحمن مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحيم پيوسته در موارد رحمت بكار رفته ولى رحمن مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غيره استعمال گرديده مثل «إِنِّي أَخٰافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذٰابٌ مِنَ اَلرَّحْمٰنِ» مريم.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه74
كلمۀ «وَ مَا اَلرَّحْمٰنُ» اگر از روى عناد نباشد ميرساند كه آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نميدانستند كه رحمن از نامهاى خداست در مجمع از زجاج نقل ميكند: كه رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در كتب قبلى ذكر شده و (عرب) آنرا از نامهاى خدا نميدانستند بآنها گفته شد كه رحمن از نامهاى خداست لفظ رحمن يا غير عربى است و بمعنى اللّه ميباشد و از اين جهت هر يك در جاى ديگرى واقع ميشوند و معنى بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ چنين ميشود: بنام خدا، خدائيكه مهربان است. و يا بواسطۀ دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بكار ميرود ولى اين اشكال ميماند كه در قرآن پيوسته در مواقع رحمت بكار نرفته است.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه76
الرحمَةُ: الرِّقَّةُ. و الرحمَةُ المغْفِرَةُ.المحکم و المحیط الأعظم ، جلد3 ، صفحه336
قال«الزَّجَّاجُ»: الرحمنُ اسمٌ من أسماءِ اللّٰهِ تَعالى مذكورٌ فى الكُتُبِ الأوَلِ و لم يَكونوا يَعرِفونه من أسماءِ اللّٰهِ.قال:«أبو الحسَنِ»:أُراه يَعْنِى أصحابَ الكُتُبِ الأُوَلِ،و معناه عند أهلِ اللُّغَةِ ذو الرْحمةِ التى لا غايةَ بعدها فى الرْحمَةِ ، لأنَّ فَعْلانَ بناءٌ من أبنِيَةِ المبالَغَة.المحکم و المحیط الأعظم ، جلد3 ، صفحه337
الجوهري: الرَّحْمن و الرَّحيم اسمان مشتقان من الرَّحْمة، و نظيرهما في اللغة نَديمٌ و نَدْمان، و هما بمعنى، و يجوز تكرير الاسمين إِِذا اختلف اشتقاقهما على جهة التوكيد كما يقال فلان جادٌّ مُجِدٌّ، إِِلا أََن الرحمن اسم مختص لله تعالى لا يجوز أََن يُسَمّى به غيره و لا يوصف، أََ لا ترى أََنه قال: قُلِ اُدْعُوا اَللّٰهَ أَوِ اُدْعُوا اَلرَّحْمٰنَ ؟ فعادل به الاسم الذي لا يَشْرَكُهُ فيه غيره، و هما من أََبنية المبالغة، و رَحمن أََبلغ من رَحِيمٌ، و الرَّحيم يوصف به غير الله تعالى فيقال رجل رَحِيمٌ، و لا يقال رَحْمن.لسان العرب ، جلد12 ، صفحه231
قال ابن عباس: هما اسمان رقيقان أََحدهما أََرق من الآخر، ف اَلرَّحْمٰنُ الرقيق و اَلرَّحِيمُ العاطف على خلقه بالرزق. ; و قال الحسن: ; الرّحْمن اسم ممتنع لا يُسَمّى غيرُ الله به، و قد يقال رجل رَحيم.لسان العرب ، جلد12 ، صفحه231
قال الزجاج: اَلرَّحْمٰنُ اسم من أََسماء الله عز و جل مذكور في الكتب الأُوَل، و لم يكونوا يعرفونه من أََسماء الله; قال أََبو الحسن: أََراه يعني أََصحاب الكتب الأُوَلِ، و معناه عند أََهل اللغة ذو الرحْمةِ التي لا غاية بعدها في الرَّحْمةِ، لأَن فَعْلان بناء من أََبنية المبالغة، و رَحِيمٌ فَعِيلٌ بمعنى فاعلٍ كما قالوا سَمِيعٌ بمعنى سامِع و قديرٌ بمعنى قادر، و كذلك رجل رَحُومٌ و امرأََة رَحُومٌ ; قال الأَزهري و لا يجوز أََن يقال رَحْمن إِِلاَّ لله عز و جل، و فَعْلان من أََبنية ما يُبالَعُ في وصفه، فالرَّحْمن الذي وسعت رحمته كل شيء، فلا يجوز أََن يقال رَحْمن لغير الله; و حكى الأَزهري عن أَبي العباس في قوله اَلرَّحْمٰنُ اَلرَّحِيمُ: جمع بينهما لأَن الرَّحْمن عِبْرانيّ و الرَّحيم عَرَبيّ.لسان العرب ، جلد12 ، صفحه231
قال الليث: اَلرَّحْمٰنُ اَلرَّحِيمُ اسمان اشتقاقُهما من الرحمة، قال و رحمةُ اللّٰه وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ، و هُوَ أَرْحَمُ اَلرّٰاحِمِينَ. و قال الزجَّاج: اَلرَّحْمٰنُ اَلرَّحِيمُ صفتان معناهما فيما ذكر أبو عبيدة ذو الرَّحمة، قال: و لا يجوز أن يقال رَحْمَنٌ إلا للّٰه جلّ و عزّ. قال و فَعْلانُ من أَبْنِيَةِ ما يُبَالَغُ في وصفه، قال: فالرَّحْمن الذي وَسِعت رحمتُه كلَّ شيء، فلا يجوز أن يُقالَ رَحْمَنٌ لغير اللّٰه. و قال أبو عُبَيْدةَ: هما مثلُ نَدْمان و نَدِيم. . . و قال أبو بكر المنذريُّ: سمعتُ أبَا العباس يقول في قوله اَلرَّحْمٰنُ اَلرَّحِيمُ جمع بينهما لأنَّ الرحمن عبرانيّ و الرحيم عربي. . و قال ابن عباس: هما اسمانِ رقيقان أحَدُهما أَرَقُّ من الآخر، فالرحْمٰن الرقيق، و الرَّحِيمُ العاطِفُ على خَلْقِه بالرزق.تهذیب اللغة ، جلد5 ، صفحه33