عمل: كار. اعمّ از آنكه خوب باشد يا بد. خوب و بد بودن آن بوسيلۀ قرينه معلوم ميشود مثل قٰالَ هٰذٰا مِنْ عَمَلِ اَلشَّيْطٰانِ قصص: 15. و مثل إِلَيْهِ يَصْعَدُ اَلْكَلِمُ اَلطَّيِّبُ وَ اَلْعَمَلُ اَلصّٰالِحُ يَرْفَعُهُ فاطر: 10. راغب گويد: عمل هر فعلى است كه از حيوان روى قصد واقع شود، آن از فعل اخصّ است زيرا فعل گاهى بفعل حيوانات كه لا عن قصد سر زند اطلاق ميشود و بعضا بفعل جمادات نيز گفته ميشود ولى عمل خيلى كم بلا قصد و فعل جماد گفته ميشود. در اقرب الموارد گفته: عمل در كارى گفته ميشود كه از روى عقل و فكر باشد لذا با علم مقرون ميشود ولى فعل اعمّ است. پس فرق بين عمل و فعل اعمّ و اخصّ است. اين فرق را از قرآن مجيد نيز ميشود استفاده كرد كه عمل باعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده ولى فعل گاهى در افعال جماد نيز بكار رفته است مثل بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هٰذٰا.قاموس قرآن ، جلد5 ، صفحه44
العَمَل : المِهْنة و الفِعْل، و الجمع أَعْمَال ، عَمِلَ عَمَلاً ، و أَعْمَلَه غَيرهُ و اسْتَعْمَلَه ، و اعْتَمَلَ الرجلُ : عَمِلَ بنفسه.لسان العرب ، جلد11 ، صفحه475