أَهل: خانواده. خاندان. در مفردات گويد: أهل الرجل در اصل كسانىاند كه با او در يك خانه زندگى ميكنند، بعد بطور مجاز بكسانيكه او و آنها را يك نسب جمع ميكند اهل بيت آنمرد گفتهاند. در قاموس گويد: اهل مرد، عشيره و اقرباى اوست و أَهْل الامر واليان امراند، اهل خانه، ساكنان آنست و اهل مذهب، عقيدهمندان آن ميباشد نا گفته نماند بنا بر استعمال قرآن مجيد، و گفتۀ اهل لغت، اهل در صورتى استعمال ميشود كه ميان يكعده افراد، پيوند جامعى بوده باشد مثل پدر، شهر، كتاب، علم و غيره و ميان جامع و آن افراد انسى و الفتى لازم است و كلمۀ اهل بآن جامع اضافه ميشود مثل اهل الكتاب.قاموس قرآن ، جلد1 ، صفحه135
أَهْلُ الرجل: من يجمعه و إياهم نسب أو دين، أو ما يجري مجراهما من صناعة و بيت و بلد، و أَهْلُ الرجل في الأصل: من يجمعه و إياهم مسكن واحد، ثم تجوّز به فقيل: أَهْلُ الرجل لمن يجمعه و إياهم نسب.. [أهل الکتاب: الذین لهم کتاب مُنزَل]مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه96