" السِّحْرُ " بالكسر فالسكون كلام أو رقية أو عمل يؤثر في بدن الإنسان أو قلبه أو عقله، و قيل لا حقيقة له و لكنه تخيل. و قد اختلف العلماء في القدر الذي يقع به السحر، فقال بعضهم لا يزيد تأثيره على قدر التفرق بين المرء و زوجه لأن الله تعالى ذكر ذلك تعظيما لما يكون عنده و تهويلا له في حقنا، فلو وقع به منه أعظم لذكره لأن المثل لا يضرب عند المبالغة إلا بأعلى الأحوال، و الأشعرية - على ما نقل عنهم - أجازوا ذلك. و عن الإمام فخر الدين في تفسيره ما هذا لفظه: و لفظ السِّحْر في عرف الشرع مختص بكل أمر مخفي سببه و يتخيل على غير حقيقة و يجري مجرى التمويه و الخداع، و إذا أطلق ذم فاعله. و قد يستعمل مقيدا فيما يمدح فاعله و يحمد.مجمع البحرين ، جلد3 ، صفحه325
سحر: بكسر (س) جادو. راغب گويد: سحر بچند معنى گفته ميشود اول حيلهها و تخيلات بى حقيقت است كه شعبده باز با تردستى چشم شخص را از كاريكه ميكند منحرف مينمايد. . . طبرسى فرموده: سحر و كهانت و حيله نظير هماند از جمله سحر تصرفى است كه در چشم واقع ميشود تا گمان كند كار همانطور است كه مىبيند حال آنكه آنطور نيست. و سحر عملى خفى است كه شىء را بر خلاف صورت و جنس آن مصور ميكند در ظاهر نه در حقيقت. ناگفته نماند سخن اخير مجمع قابل مناقشه است دقت در آيات قرآن نشان ميدهد كه اثر سحر فقط در چشم و ذهن طرف است نه تصرف در صورت و جنس شىء. بعبارت ديگر ساحر در چشم و خيال بيننده تصرف ميكند كه ريسمان را مار گمان كند نه اينكه ريسمان را بحركت در مياورد آنگاه كه انسان بمحل تاريك نگاه ميكند و قيافۀ مخوفى در نظرش مجسّم ميشود چشم او اشتباه ميكند نه اينكه فلان درخت مثلا بآن صورت در آمده است.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه237
أصل السحر الخديعة. يقال: سحره: إِذا خدعه.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد5 ، صفحه3007
سِحْرُ الساحر: إِخراجه الباطل في صورة الحق.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد5 ، صفحه3006
سِحْر در معانى مختلف آمده است: اوّل - خدعه و فريب، و همچنين پندارهائى كه حقيقت ندارد، مثل شعبدهبازى كه ديدگاههاى بينندگان را با تردستى و از آنچه كه مىكند برمىگرداند و همينطور - سحر - يعنى، كارى كه سخن چين مىكند كه با سخنان مزخرف و ظاهر فريبش بازدارنده گوشها از شنيدن حقّ است. دوّم - سحر در معنى يارى و معاونت شيطان به گونۀ تقرّب جستن و نزديكى به او. سوّم - سحر در معناى چيزى است كه مرتاضين بهسويش مىروند و در اين مورد - سحر - اسمى و افسونى است براى فعلى كه مىپندارند در اثر تداوم و نيروى آن صورتها و طبيعتها دگرگون مىشود مثلا انسان را الاغى مىكند در صورتى كه از نظر محقّقين و كسانى كه با پژوهش از شستن و خالص كردن خاك معدن زر بدست مىآورند، هيچ حقيقتى براى عمل فوق و پندارهاى آنچنانى قائل نيستند.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه191
سِحْر در معانى مختلف آمده است: اوّل - خدعه و فريب، و همچنين پندارهائى كه حقيقت ندارد، مثل شعبدهبازى كه ديدگاههاى بينندگان را با تردستى و از آنچه كه مىكند برمىگرداند و همينطور - سحر - يعنى، كارى كه سخن چين مىكند كه با سخنان مزخرف و ظاهر فريبش بازدارنده گوشها از شنيدن حقّ است. دوّم - سحر در معنى يارى و معاونت شيطان به گونۀ تقرّب جستن و نزديكى به او. سوّم - سحر در معناى چيزى است كه مرتاضين بهسويش مىروند و در اين مورد - سحر - اسمى و افسونى است براى فعلى كه مىپندارند در اثر تداوم و نيروى آن صورتها و طبيعتها دگرگون مىشود مثلا انسان را الاغى مىكند در صورتى كه از نظر محقّقين و كسانى كه با پژوهش از شستن و خالص كردن خاك معدن زر بدست مىآورند، هيچ حقيقتى براى عمل فوق و پندارهاى آنچنانى قائل نيستند. بنابراين معنى دوّم، دلالت سخن خداى تعالى است.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه191
دل على المعنى الثاني (دقة الفعل)مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه401
قد تصوّر من السّحر تارة حسنه، فَقِيلَ: «إِنَّ مِنَ اَلْبَيَانِ لَسِحْراً» و تارة دقّة فعله حتى قالت الأطباء: الطّبيعية سَاحِرَةٌ، و سمّوا الغذاء سِحْراً من حيث إنه يدقّ و يلطف تأثيره.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه401
الثاني: استجلاب معاونة الشّيطان بضرب من التّقرّب إليه، كقوله تعالى: هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلىٰ مَنْ تَنَزَّلُ اَلشَّيٰاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلىٰ كُلِّ أَفّٰاكٍ أَثِيمٍ [الشعراء/ 221-222]، و على ذلك قوله تعالى: وَ لٰكِنَّ اَلشَّيٰاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ اَلنّٰاسَ اَلسِّحْرَمفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه400
اَلسِّحْرُ يقال على معان: الأوّل: الخداع و تخييلات لا حقيقة لها، نحو ما يفعله المشعبذ بصرف الأبصار عمّا يفعله لخفّة يد، و ما يفعله النمّام بقول مزخرف عائق للأسماع، و الثاني: استجلاب معاونة الشّيطان بضرب من التّقرّب إليه، و الثالث: ما يذهب إليه الأغتام، و هو اسم لفعل يزعمون أنه من قوّته يغيّر الصّور و الطّبائع، فيجعل الإنسان حمارا، و لا حقيقة لذلك عند المحصّلين.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه400
اَلسَّحَرُ: طرف الحلقوم، و الرّئة، و قيل: انتفخ سحره، و بعير سَحِيرٌ: عظيم اَلسَّحَرِ، و اَلسُّحَارَةُ: ما ينزع من السّحر عند الذّبح فيرمى به، و جعل بناؤه بناء النّفاية و السّقاطة. و قيل: منه اشتقّ اَلسِّحْرُ، و هو: إصابة السّحر.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه400