يقال: هم حَوْلَه و حواليه: بمعنىً.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد3 ، صفحه1608
حول: تغيّر و انفصال. راغب گويد: اصل حول تغيّر شىء و انفصال آن از ديگرى است. باعتبار تغيّر گويند: «حَالَ اَلشَّيْءُ يَحُولُ» و باعتبار انفصال گويند: «حَالَ بَيْنِى وَ بَيْنَكَ» سال را از آن حَوْل گويند كه متغيّر است و انقلاب و دوران دارد. جانب و طرف شىء را حول گويند كه ميتواند بآن متحوّل شود و برگردد. حال انسان و غير انسان همان امور متغيّره است در نفس و جسم و مال (مثل صحت، شادى، ثروت و . . .) حول انسان نيروى اوست در يكى از امور فوق كه متحوّل و متغيّر است. (باختصار) طبرسى ذيل آيه 232 بقره گويد: حول بمعنى سال است و آن از انقلاب مأخوذ است گوئى: «حَالَ الشيْءُ عمّا كان عليه» شىء از حال خود منقلب شد و گفتهاند كه از انتقال اخذ شده كه گوئى: تحوّل عن المكان: از مكان منتقل شد.قاموس قرآن ، جلد2 ، صفحه198
حَوْل الشّيء - اطراف يا جائى از چيزى كه ممكن است آن چيز بسوى آن گردانده شود و برسد.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد1 ، صفحه566
حَوْلُ الشيء: جانبه الذي يمكنه أن يحوّل إليه.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه267