[الجُبّ]: البئر التي لم تُطْوَ، و الجمع أَجْبَابٌ و جِبابٌ و جِبَبَةٌ.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد2 ، صفحه929
جبّ: چاه. در صحاح و مفردات گفته: جبّ چاهى است كه حفر شده باشد نه چاهيكه بعد از حفر آنرا با سنگ و غيره بنا ميكنند. در قاموس گويد: آن چاه است و يا چاه عميق و پر آب ميباشد. اصل آن بمعنى قطع است زيرا كه در حفر چاه زمين را قطع ميكنند.قاموس قرآن ، جلد2 ، صفحه1
جُبّ چاه و حفره.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد1 ، صفحه372
يعنى چاهى كه سنگچينى و جاى پا براى بالا آمدن ندارد، چنين نامگذارى براى چاه يعنى واژه جب - يا ازاينجهت است كه چاهها در زمينهاى سخت كه آنجا را - جُبُوب - مىگويند، حفر مىشوند يا اينكه از فعل، جَبَّ، يَجُبُّ، جَبّاً و جِبَاباً - يعنى بريدن و قطع كردن و يا از ريشه كندن مانند: جَبُّ النّخل - بريدن نخل، مشتقّ شده.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد1 ، صفحه372
أي: بئر لم تطو، و تسميته بذلك إمّا لكونه محفورا في جَبُوبٍ، أي: في أرض غليظة، و إمّا لأنه قد جبّ.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه182