[أَبْطَلَ] الرجلُ: إِذا جاء بالباطل.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد1 ، صفحه561
آنجا باطل كاران زيانكار ميشوند. راغب آنرا متعدى گرفته و گويد: آنانكه حق را باطل ميكنند. ولى ممكن است مراد اهل باطل باشد طبرسى در ذيل آيهى فوق فرموده مبطل بمعنى اهل باطل است.قاموس قرآن ، جلد1 ، صفحه201
باطل: ناحق. و آن چيزى است كه در مقام فحص ثبات ندارد و در فعل و قول بكار ميرود (مفردات). باطل آنست كه در قضاوت عمومى مضمحل ميشود و بشر در عين ابتلا بباطل بمضرّ و نا حق بودن آن حكم ميكند نا گفته نماند باطل مقابل حق است و آن با فاسد و بى اثر و ضايع نيز مىسازد در اقرب الموارد آمده «بطل. . .: فسد، او سقط حكمه و ذهب ضياعا و خسرا».قاموس قرآن ، جلد1 ، صفحه200
أي: الذين يبطلون الحقّ.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه130
يعنى كسانى كه حقّ را باطل مىكنند زيانكارند.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد1 ، صفحه281
اَلْإِبْطَالُ يقال في إفساد الشيء و إزالته، حقّا كان ذلك الشيء أو باطلا، و قد يقال فيمن يقول شيئا لا حقيقة له.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه130
إبطال: فاسد كردن يا نابود كردن چيزى است به حقّ يا باطل. و گاهى واژۀ - باطل - را در سخن كسى كه سخن وى حقيقت ندارد به كار مىبرند.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد1 ، صفحه281