ذكر: ياد كردن، خواه با زبان باشد يا با قلب و هر دو خواه بعد از نسيان باشد يا از ادامۀ ذكر (مفردات). در قاموس آمده: ذكر بكسر اول بمعنى حفظ شيىء است در صحاح گفته: ذكر و ذكرى خلاف نسيان است همچنين است ذكرة. طبرسى در ذيل آيۀ 40 بقره فرموده: ذكر حفظ شيىء و ضد آن نسيان است. . . راغب ميگويد: گاهى مراد از ذكر هيئت نفسانى است كه شخص بواسطۀ آن ميتواند آنچه از دانائى بدست آورده حفظ كند و آن مانند حفظ است الا آنكه حفظ باعتبار نگهداشتن و ذكر باعتبار حاضر كردن آن در ذهن است. و گاهى بحضور شيىء در قلب و هكذا بقول اطلاق ميشود. تذكره بمعنى پند دادن و چيزى را بياد كسى آوردن است. تذكّر از باب تفعل بمعنى ياد آورى است. ناگفته نماند معناى جامع همان ياد - آورى بقلب و بزبان است كه در ابتدا گفته شد.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه15
قيل: معنى تذكر إِحداهما الأخرى: أي تجعل شهادتهما كشهادة رجل ذكر.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد4 ، صفحه2284
قرأ الحسن و أبو عمرو و يعقوب فَتُذَكِّرَ إِحْدٰاهُمَا اَلْأُخْرىٰ.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد4 ، صفحه2284
تذكره بمعنى پند دادن و چيزى را ياد كسى انداختن است طبرسى در ذيل آيه فوق گفته: ذكر متعدى بيك مفعول است و اگر بباب افعال يا تفعيل بردى متعدى بدو مفعول شود.قاموس قرآن ، جلد3 ، صفحه16
ذَكَّرَهُ الشيءَ فذكره . و في المثل: ذكرتني الظُّعُن و كنت ناسياً . قال اللّه تعالى: فَتُذَكِّرَ إِحْدٰاهُمَا اَلْأُخْرىٰ.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد4 ، صفحه2285
قيل: معناه تعيد ذكره.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه329
الذِّكْرُ: الحِفْظُ للشيء ذَكَرَهُ يَذْكُرُه ذِكْراً و ذُكْراً ; الأَخيرة عن سيبويه و أَذْكَرَه إِياه: ذَكَّرَهُ.لسان العرب ، جلد4 ، صفحه308
قد قيل: تجعلها ذكرا في الحكم.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه329
اَلتَّذْكِرَةُ: ما يتذكّر به الشيء، و هو أعمّ من الدّلالة و الأمارة و ذَكَّرْتُهُ كذا.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه329
ذَكَّرْتُهُ كذا: به يادش آوردم.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه14
گفتهاند معنايش تكرار و اعاده يادآورى او است.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه14
گفتهاند: در موضوع حكم و نوشته آن را يادآورى كنيد.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه14