أي أوجبتم بالتَّسْمِيَة.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد8 ، صفحه5162
مهريّه فريضه خوانده شده كه شىء تعيين شده است.قاموس قرآن ، جلد5 ، صفحه161
نصب نصب المصادر، أي فرض الله فريضة.مجمع البحرين ، جلد4 ، صفحه220
فرض: قطع. تعيين. در نهايه گويد: اصل فرض بمعنى قطع است راغب قطع شىء محكم و تأثير در آن، گفته است، اقرب عين لفظ راغب را آورده است در مصباح تقدير و اندازهگيرى معنى ميكند. در قرآن مجيد بمعنى تعيين و ايجاب بكار رفته كه هر دو نوعى قطع و تقديراند. در مجمع راجع بفرق فرض و واجب نقل فرموده: فرض با جعل جاعل است كه آنرا واجب كند ولى واجب شايد بدون جعل باشد مثل وجوب شكر منعم، على هذا نسبتشان عموم و خصوص مطلق است. بنظر راغب ايجاب باعتبار وقوع و ثبوت حكم و فرض باعتبار تعيين آن گفته ميشود.قاموس قرآن ، جلد5 ، صفحه161
[فَرَض] اللّٰه تعالى على عباده فرائضه: أي أوجبها.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد8 ، صفحه5162
فَرَضَ الله علينا كذا و اِفْتَرَضَ : أي أوجب، و الاسم اَلْفَرِيضَةُ ، و سمي ما أوجبه الله اَلْفَرْضَ لأن له معالم و حدودا.مجمع البحرين ، جلد4 ، صفحه220
آنچه را كه از زكات گرفته مىشود - فَرِيضَة - مىگويند.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه40
فَرْض - مثل ايجاب و واجب كردن و ملزم گردانيدن است ولى ايجاب به اعتبار وقوع يافتن. و ثابت بودن چيزى است اما فَرْض به قاطع بودن حكم در آن چيز است.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه37
يقال لما أخذ في الصّدقة فرِيضَةٌ.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه630
اَلْفَرْضُ كالإيجاب لكن الإيجاب يقال اعتبارا بوقوعه و ثباته، و الفرض بقطع الحكم فيه.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه630