مُفْسِد: تباه كننده ضدّ مصلح.قاموس قرآن ، جلد5 ، صفحه175
الفَسَادُ: خارج شدن چيزى از حد اعتدال، چه كم و اندك و چه زياد. نقطه مقابل - فساد - صلاح است. واژه - فَسَاد - در نفس و بدن و اشيائى كه از استقامت و ثبات خارج شده است بهكارمىرود فعلش - فسد فسادا و فسودا - است، أَفْسَدَهُ: ديگرى را فاسد كرد.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه55
اَلْفَسَادُ: خروج الشيء عن الاعتدال، قليلا كان الخروج عنه أو كثيرا، و يضادّه الصّلاح، و يستعمل ذلك في النّفس، و البدن، و الأشياء الخارجة عن الاستقامة، يقال: فَسَدَ فَسَاداً و فُسُوداً، و أَفْسَدَهُ غيره.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه636