نطق و منطق بمعنى سخن گفتن است در قاموس گويد: «نَطَقَ يَنْطِقُ نُطْقاً و مَنْطِقاً و نُطُوقاً» يعنى تكلّم كرد با صوت و حروفيكه معانى با آنها فهميده ميشود. در مجمع از اهل عربيّت نقل كرده كه نطق در غير بنى آدم بكار نرود و در غير انسان صوت گويند. راغب نيز آنرا مسلّم دانسته و گويد: در غير انسان بالتبع گفته شود. ولى مجمع از مبرّد نقل ميكند: هر كه از خود چيزى را بيان كند ناطق و متكلّم خوانده ميشود. قرآن كريم آنرا در انسان، پرندگان، كتاب و هر شىء بكار برده است.قاموس قرآن ، جلد7 ، صفحه79
تصريح شده كه گوشها و چشمها و پوستها روز قيامت بر اعمال آدمى گواهى دهند، ممكن است بگوئيم مراد از شهادت، شهادت طبعى است مثل ضخيم شدن پوست دست كارگر ولى آيۀ بعدى ميگويد: بپوستهاى خود (پرخاش كرده) گويند: چرا بر عليه ما گواهى داديد؟! معلوم ميشود كه پوست با شعور بوده و سخن انسان را خواهد شنيد، آنوقت جواب پوستها عجيب است كه خواهند گفت: أَنْطَقَنَا اَللّٰهُ اَلَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ خدائيكه هر چيز را بسخن در آورده ما را بسخن و تكلّم در آورد. از اين روشن ميشود كه در قيامت تكامل بحدّى خواهد رسيد كه همه چيز زنده و همه چيز ناطق و همه چيز با شعور خواهد بود و انسان با دست و پاى خود سخن گفته و جواب خواهد شنيد.قاموس قرآن ، جلد7 ، صفحه80
الإِنطاق: أنطقه اللّٰه تعالى فنطق.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد10 ، صفحه6648
اَلنُّطْقُ في التّعارُف: الأصواتُ المُقَطّعة التي يُظْهِرُها اللّسانُ و تَعِيهَا الآذَانُ. و لا يكاد يقال إلاّ للإنسان، و لا يقال لغيره إلاّ على سبيل التَّبَع. نحو: اَلنَّاطِقُ و الصَّامِتُ، فيراد بالناطق ما له صوت، و بالصامت ما ليس له صوت، و لا يقال للحيوانات ناطق إلاّ مقيَّداً، و على طريق التشبيه.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه811
قيل: أراد الاعتبارَ، فمعلومٌ أنَّ الأشياءَ كلّها ليستْ تَنْطِقُ إلاّ من حيثُ العِبْرَةُمفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه812
قيل: إن ذلك يكونُ بالصَّوْت المسموعِ، و قيل: يكونُ بالاعتبار، و اللّهُ أعلمُ بما يكون في النَّشْأَةِ الآخرةِ. و قيل: حقيقةُ النُّطْقِ اللَّفْظُ الّذي هو كَالنِّطَاقِ للمعنى في ضَمِّهِ و حصْرِهِ.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه812
واژه نُطْق - در عرف سخن صداهاى جدا جدائى است كه زبان آن را آشكار مىكند و گوشها آن را مىشنوند و حفظ مىكنند. واژه نُطْق - يعنى سخن گفتن همواره در مورد انسان بهكارمىرود نه در غير او مگر به روش پيروى از آن معنى مثل - نَاطِق و صامت - منظور از ناطق چيزى است كه خدا دارد و صامت بىصدا است به حيوانات ناطق نمىگويند مگر آن را مقيد كنند يا به روش تشبيه.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه354
درباره اين آيه گفته شده، مقصود اعتبار و پند گرفتن است كه اعضاء انسان بر كارهاى زشت او در قيامت گواهى مىدهد و معلوم است كه اشياء نطق و سخنشان همان جهت عبرت گرفتن از وجود آنهاست كه خرد نوعى نطق است.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه356
گفتهاند اين پرسش و نطق با همان صوت و صدائى است كه شنيده مىشود و يا اينكه بهمان معنى اعتبارى است كه قبلا شرح داده شد و خداوند به آنچه كه در حيات آخرت رخ مىدهد داناتر است، و نيز گفته شده حقيقت نطق و سخن لفظى است كه مانند نطاق يعنى كمربند كه بر تن انسان قرار مىگيرد و آن را در ميان مىگيرد سخن و نطق هم از همين معنى است.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه357