آل ابراهيم
«آل»، برگرفته شده از «اهل» است، با اين تفاوت كه آل به نزديكان افراد بزرگ و شريف، مانند «آل الله» و «آل سلطان» ولى اهل بر همه اطلاق مى شود. از سوى ديگر، اهل، به زمان و مكان و غير آن نسبت داده مى شود؛ مانند اهل فلان شهر؛ ولى آل فلان شهر نمى گويند. و آل به كسانى گفته مى شود كه از نظر خويشاوندى يا معنوى با فرد خصوصيتى داشته باشند.
اين واژه، دو بار در قرآن آمده است؛ «... فَقَد ءَاتينا ءَالَ ابرهيمَ الكِتبَ و الحِكمَةَ و ءَاتينهُم مُلكَاً عَظيماً؛ در حقيقت، ما به خاندان ابراهيم، كتاب و حكمت داديم و به آنان، مُلكى بزرگ بخشيديم»،[1] «انَّ اللّهَ اصطَفى ءَادمَ وَ نوحاً وَ ءَالَ إِبرهيمَ و ءَال عمرن عَلى العلمين ؛ به يقين، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است».[2]
با توجّه به گوناگونى معانى «آل»، مفسّران، آل ابراهيم را سه گونه تفسير كرده اند؛
1. فرزندان پاك و برگزيده ابراهيم چون اسماعيل، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، يونس، زكريا، عيسى، محمد (صلى الله عليه و آله) و جانشينان آن حضرت از خاندان وى.
اين تفسير، با واژه «اصطفاء» (برگزيدن) در آيه دوم مناسب تر مى نمايد؛ زيرا خداوند، كسانى را برمى گزيند كه از گناه منزّه باشند.[3] رواياتى كه امامان عليهم السلام را از آل ابراهيم شمرده نيز اين معنا را تأييد مى كند.[4] به نظر علّامه طباطبايى، از سياق آيه 54 نساء/ 4 كه درصدد سرزنش بنى اسرائيل (دودمان اسحاق) است، برمى آيد كه مقصود از آل ابراهيم، پاكان ذرّيه او از طريق اسماعيل است و شامل ذريه ابراهيم از طريق اسحاق نمى شود.[5]
2. پيروان دين ابراهيم (اسلام).[6] مؤيّد اين معنا دو آيه ذيل است: «فَمَن تَبِعنى فَإِنّهُ مِنّى / پس هركه ازمن پيروى كند، بى گمان از من است» (ابراهيم/ 14، 36)، «إِنَّ أَولَى النَّاسِ بِإِبرهيمَ لَلَّذِينَ اتَّبعُوهُ وَ هذَا النَّبىُّ وَالَّذينَ ءَامَنوا .../ نزديك ترين مردم به ابراهيم، همان كسانى هستند كه از او پيروى كرده اند و [نيز] اين پيامبر و كسانى كه [به آيين او] ايمان آوردند». (آل عمران/ 3، 68)[7]
3. شخص ابراهيم، همان گونه كه در آيه «وَ بَقيَّةٌ مِمّا تَركَ ءَالُ موسى و ءَالُ هرون» (بقره/ 2، 248) آل، به معناى موسى و هارون است.[8]
فضايل آل ابراهيم:
همه پيامبران پس از ابراهيم از تبار او هستند و فضايل فراوانى در قرآن براى آنان شمرده شده است؛
1. مقام تسليم: وقتى يعقوب عليه السلام هنگام مرگ، از فرزندانش پرسيد: پس از من چه را مى پرستيد؟ گفتند: «نَعبُدُ إِلهَكَ و إَلهَ ءَابائِكَ إبرهيمَ و إسمعيلَ و إسحقَ إِلهاً وحداً و نَحنُ لَهُ مُسلِمون؛ معبود تو، و معبود پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق. معبودى يگانه را مى پرستيم و در برابر او تسليم هستيم». (بقره/133)
2. دريافت رحمت و بركات الهى: «قَالوا أَتَعجَبينَ مِن أَمرِ اللّهِ رَحمَتُ اللّهِ و بَرَكتُهُ عَليكُم أَهلَ البَيتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيد/ [فرشتگان ] گفتند: آيا از كار خدا تعجّب مى كنى؟رحمت خدا و بركات او بر شما خاندان باد. بى گمان او ستوده اى بزرگوار است.» (هود/ 11، 73) ممكن است اين آيه، دعاى فرشتگان باشد كه از خداوند خواستند اهل بيت ابراهيم را مشمول رحمت و بركات خود قرار دهد و ممكن است جمله خبرى باشد كه فرشتگان خبر مى دهند، خداوند شما اهل بيت را مشمول رحمت خود قرار داده است.[9] درآيه 113 صافات/ 37 نيز آمده: «وَ برَكنا عَليهِ و عَلى إسحق / و به او [/ ابراهيم ] و اسحاق بركت داديم». در عهد عتيق نيز به دنبال اجابت دعاى ابراهيم از خداوند كه براى ساره فرزندى را خواسته بود، آمده است: مطمئن باش خود ساره براى تو پسرى خواهد آورد و تو وى را اسحاق خواهى ناميد. من عهد خود را با او و نسل وى تا ابد برقرار خواهم ساخت و اسماعيل را نيز بركت خواهم داد و نسل او را چنان زياد خواهم كرد كه از او قوم بزرگى پديد آيد.[10]
3. مقام عصمت: بعضى مفسّران از آيه «وَاجنُبنِى و بَنِىَّ أَن نَعبُدَ الأَصنام» (ابراهيم/ 14، 35) عصمت از گناه را برداشت كرده اند؛ از اين رو، فرزندان ابراهيم را در آيه، به معصومان خاندان وى (پيامبر اسلام و اهل بيت او) اختصاص داده اند.[11]
4. برگزيدگى: «إِنَّ اللّهَ اصطَفى ءَادمَ و نوحاً و ءَالَ إبرهيمَ و ءَالَ عمرنَ عَلَى العلَمين ؛ به يقين، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.» (آل عمران/ 3، 33) اين معنا، در آيه 87 انعام/ 6 و 58 مريم/ 19 با واژه «اجتَبا» نيز آمده و مقصود از «عالمين» در آيه، مردم زمان خودشان است.
5. شايستگى: «و زَكريّا و يَحيى و عيسى و إِلياسَ كُلٌّ مِنَ الصلِحِين؛ و زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را كه همگى از شايستگان بودند.» (انعام/ 6، 85)
6. دريافت وحى الهى: «... و أَوحَينا إِلَيهِم فِعلَ الخَيرتِ و إِقامَ الصَّلوةِ و إِيتاءَ الزَّكوةِ و كَانوا لَنا عبدِين؛ ... و به ايشان، كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و پرداخت زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند.» (انبياء/ 21، 73) بيش تر مفسّران، مقصود وحى را در آيه، وحى تشريعى دانسته اند؛[12] ولى علّامه طباطبايى آن را به معناى راهنمايى باطنى خداوند دانسته، در توضيح آن مى گويد: اضافه مصدر به معمولش (فعل الخيرات)، بر تحقّق آن در خارج دلالت مى كند؛ بنابراين، وحى به عمل آنان تعلّق گرفته؛ يعنى انجام عمل از آنان، همزمان با وحى به آن كار است (دلالت باطنى) و اين، غير از وحى تشريعى است كه ابتدا كارى را تشريع مى كند؛ سپس كار براساس آن، انجام مى شود.[13]
7. مقام نبوّت: «... وَ جَعَلنا فِى ذُرّيَّتِهِما النُّبوَّة؛ و در ميان فرزندانش نبوّت را قرار داديم.» (26 حديد/ 57) در آيات 54 و 163 نساء/ 4؛ 89 انعام/ 6؛ 73 انبياء/ 21 نيز به اين مطلب اشاره شده است.
8. مقام امامت و هدايت گرى: «و جَعَلنهُم أَئِمَّةً يَهدونَ بِأَمرِنا ...؛ و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند.» (انبياء/ 21، 73) به نظر علّامه طباطبايى، مقصود از هدايت در اين آيه، به دليل مقيّد شدن آن به «امر»، هدايت باطنى و رهبرى تكوينى انسان ها در مسير كمال معنوى است، نه هدايت ظاهرى كه تبليغ دين و نشان دادن راه باشد.[14] بعضى، در ذيل آيه «قالَ إِنّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ و مِن ذُرّيَّتِى» (بقره/ 2، 124) گفته اند: ذرّيّه صالح ابراهيم، در پرتو دعاى وى به امامت رسيدند.[15]
9. دريافت كتاب: «فَقَد ءَاتَينا ءَالَ إِبرهيمَ الكِتب؛ ما به خاندان ابراهيم كتاب داديم.» (نساء/ 4، 54) اين فضليت در آيه 163 نساء/ 4؛ 89 انعام/ 6؛ 58 مريم/ 19 و 27 عنكبوت/ 29 نيز آمده است. مفسّران، «كتاب» را به معناى كتاب هاى آسمانى (صحف ابراهيم و موسى، زبور داوود[16] تورات و انجيل [17] ) و ظواهر شريعت [18] دانسته اند. امام صادق عليه السلام كتاب را در روايتى به نبوت تفسير كرده است.[19]
10. حكمت: «فَقَد ءَاتَينا ءَالَ إبرهيمَ الكِتبَ والحِكمَة ...؛ ما به خاندان ابراهيم، كتاب و حكمت داديم.» (نساء/ 4، 54) «حكمت»، به نبوّت،[20] فهم و داورى،[21] اسرار حقيقت [22] و معارف و احكام الهى [23] تفسير شده است. 11. مُلك عظيم: «و ءَاتَينهُم مُلكاً عَظيماً؛ ما به آنان [/ خاندان ابراهيم ] مُلكى بزرگ بخشيديم.» (نساء/ 4، 54) مفسّران، «ملك» را به نبوت،[24] سلطنت سليمان،[25] تأييد ملائكه،[26] خلافت پس از نبوّت،[27] پيروى لازم،[28] امامان هدايت عليهم السلام،[29] كمال قدرت،[30] رهبرى دنيايى و دين،[31] و زنان بسيار[32] تفسير كرده اند. طبرى، با استناد به روايتى از ابن عبّاس، نظر اخير را ضعيف شمرده است.[33] در عهد عتيق در وصف ساره، همسر ابراهيم گفته شده: خداوند از او به ابراهيم پسرى خواهد داد كه از ميان فرزندان او پادشاهان برخواهند خاست.[34]
محلّ سكونت آل ابراهيم:
در محل سكونت تمام آل ابراهيم نمى توان اظهار نظر قطعى كرد ولى به يقين، اسماعيل و عدّه اى از فرزندانش در سرزمين بى آب و علف اطراف كعبه استقرار يافتند؛ چنان كه ابراهيم در مناجات خود گفت: «رَبَّنا إِنّى أَسكَنتُ مِن ذُرّيَّتِى بِوادٍ غَيرِ ذِى زَرعٍ عِندَ بَيتِكَ المُحَرَّم ؛ پروردگارا! من [يكى ] از فرزندانم را در درّه اى بى كِشت، نزد خانه محترم تو سكونت دادم». (ابراهيم/ 14، 37)
منابع:
برگزيده فرهنگ قرآن، ج 1، ص63
دائرة المعارف قرآن كريم، ج 1، صص280-286 ؛ با تصرف و تلخیص
[1] . نساء/54
[2] . آل عمران/33
[3] . مجمع البيان، ج 2، ص 735
[4] . عياشى ج 1 ص 168 نورالثقلين ج 2 ص 548
[5] . الميزان، ج 3، ص 166
[6] . مجمع البيان ج 2، ص 735
[7] . جامع البيان مج 4 ج 5 ص 194. قرطبى ج 4
[8] . قرطبى ج 4 ص 41
[9] . مجمع البيان، ج 5، ص 274
[10] . كتاب مقدّس: پيدايش 17: 18 تا 22
[11] . الميزان، ج 1، ص 296
[12] . مجمع البيان، ج 7، ص 89؛ التفسير الكبير، ج 22، ص 191؛ الميزان، ج 14، ص 305
[13] . الميزان، ج 14، ص 305
[14] . همان، ص 304
[15] . تفسير موضوعى، ج 6، ص 457
[16] . جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 194
[17] . مجمع البيان، ج 3، ص 95
[18] . التفسير الكبير، ج 10، ص 133
[19] . قمى، ج 1، ص 168
[20] . جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 195
[21] . قمى، ج 1، ص 168؛ الكافى، ج 1، ص 206
[22] . التفسير الكبير، ج 10، ص 133
[23] . مواهب الرحمن، ج 8، ص 284
[24] . جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 194 و 195
[25] . همان، ص 195؛ مجمع البيان، ج 3، ص 95
[26] . جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 195
[27] . قمى، ج 1، ص 168
[28] . همان؛ مجمع البيان، ج 3، ص 95
[29] . عيّاشى، ج 1، ص 168
[30] . التفسير الكبير، ج 10، ص 133
[31] . مجمع البيان، ج 3، ص 95
[32] . جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 195
[33] . جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 195
[34] . كتاب مقدّس: پيدايش 17: 15 تا 17