گردن
الرَّقب یا الرّقبة: اسم عضو معروف بدن «گردن» بوده سپس به تمام «بدن» اطلاق شده است و در عُرفِ سخن آن را براى «بردگان» بكار برده اند.[1] در اسلام احكام متعددى براى آزاد شدن بردگان تشريع شده كه برخى از آنها الزامى است[2] ؛ از جمله:
كفاره قتل خطايى: كفاره كشتن مسلمانى از روى خطا ديه كامل و آزاد كردن برده اى مسلمان است: «مَن قَتَلَ مُؤمِنًا خَطًا فَتَحريرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ ودِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ الى اهلِهِ»[3]
كفاره شكستن سوگند: كفاره شكستن سوگندى كه از روى اراده و به گونه جدّى ادا شود، آزاد كردن يك برده يا اطعام 10 مسكين يا پوشاندن آنان است: «فَكَفرَتُهُ اطعامُ عَشَرَةِ مَسكينَ ... او كِسوَتُهُم او تَحريرُ رَقَبَةٍ». [4]
كفاره ظِهار: كسى كه پس از ظهارِ همسر خويش، قصد بازگشت داشته باشد قبل از مباشرت بايد برده اى را آزاد كند: «والَّذينَ يُظهِرونَ مِن نِساهِم ثُمَّ يَعودونَ لِما قالوا فَتَحريرُ رَقَبَةٍ مِن قَبلِ ان يَتَماسّا»[5]
آزادسازى بردگان با زكات: يكى از مصارف زكات؛ آزاد كردن بردگان است: «انَّمَا الصَّدَقتُ لِلفُقَراءِ والمَسكينِ ... وفِى الرّقابِ»[6] كه در صورت وجود برده، دولت اسلامى و مؤمنان موظف اند بخشى از زكات را در اين راه هزينه كنند.
افزون بر راههاى فوق، قرآن در آياتى ديگر مسلمانان را به آزاد كردن بردگان با انفاق اموال خود توصيه و ترغيب كرده و براى اين عمل پاداش هاى فراوانى قرار داده است؛ از جمله در آيه 33 سوره نور، مسلمانان به منعقد كردن قرارداد مكاتبه با بردگان جهت آزادى آنان توصيه شده اند: «والَّذينَ يَبتَغونَ الكِتبَ مِمّا مَلَكَت ايمنُكُم فَكاتِبوهُم ان عَلِمتُم فيهِم خَيرًا».
همچنين قرآن در آيه 177 سوره بقره از جمله مصاديق كار نيك را پرداخت اموال براى آزادى بردگان دانسته و چنين افرادى را از راستگويان و پرهيزگاران شمرده است: «ولكِنَّ البِرَّ مَن ... ءاتَى المالَ عَلى حُبّهِ ذَوِى القُربى ... وفِى الرّقابِ ... اولكَ الَّذينَ صَدَقوا واولكَ هُمُ المُتَّقون». در آياتى ديگر آزاد ساختن بردگان عامل عبور از گردنه هاى سخت قيامت دانسته شده است: «فَلا اقتَحَمَ العَقَبَه و ما ادركَ مَا العَقَبَه فَكُّ رَقَبَه».[7]
در روايات اسلامى نيز براى عتق بردگان پاداش و فضايل فراوانى بيان شده است[8] ، افزون بر اين در سيره عملى پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بيت (عليهم السلام) هم اين كار بسيار گزارش شده است، چنان كه در روايتى امام صادق عليه السلام فرمود: على عليه السلام در طول عمر خويش 1000 بنده از دسترنج خود آزاد كرد.[9] افزون بر راههاى واجب و مستحب عتق، به موجب فقه اسلامى در برخى موارد عتق به گونه قهرى صورت مى گيرد.[10]
از ديدگاه اسلام بردگان مانند افراد ديگر از بسيارى حقوق اجتماعى و فردى از جمله حق ازدواج بهره مندند، از اين رو مالكان مأمور شده اند تا زمينه ازدواج آنان را فراهم كرده، آنان را همسر دهند: «و انكِحوا ... الصلِحينَ مِن عِبادِكُم واماكُم».[11]
قرآن بردگان را با انسانهاى آزاد از يك نسل و همه را فرزندان آدم[12] يا همه را شريك در ايمان و اسلام[13] دانسته است: «بَعضُكُم مِن بَعضٍ»[14] و به مسلمانانى كه به سبب مهر سنگين و نفقه زياد[15] توانايى ازدواج با زنان آزاد را ندارند توصيه مى كند كه با كنيزان مسلمان ازدواج كنند: «و مَن لَم يَستَطِع مِنكُم طَولًا ان يَنكِحَ المُحصَنتِ المُؤمِنتِ فَمِن ما مَلَكَت ايمنُكُم مِن فَتَيتِكُمُ المُؤمِنتِ ...»[16] . البته اين ازدواج بايد با اجازه مالكان بردگان باشد: «فانكِحوهُنَّ بِاذنِ اهلِهِنَّ» و مهريه متعارف پرداخت شود: «وءاتوهُنَّ اجورَهُنَّ بِالمَعروفِ» و شرط بردگان را نيز آن دانسته است كه آنان آشكارا يا در نهان مرتكب عمل منافى عفت نگردند: «مُحصَنتٍ غَيرَ مُسفِحتٍ ولا مُتَّخِذتِ اخدانٍ».[17]
منابع:
ترجمه مفردات راغب، ج 2، ص97 ؛ با اندکی تصرف
دائرة المعارف قرآن كريم، ج 5، صص459 – 461
[1] . ترجمه مفردات راغب، ج 2، ص97 ؛ با اندکی تصرف
[2] . جواهرالكلام، ج 34، ص 86، 388؛ بردگى از ديدگاه اسلام، ص 38، 43؛ اسلام و آزادى بردگان، ص 25، 31
[3] . نساء/92
[4] . مائده/89
[5] . مجادله/3
[6] . توبه/60
[7] . بلد/11- 13
[8] . مسند احمد، ج 3، ص 149؛ صحيح مسلم، ج 4، صص 217- 218؛ وسائل الشيعه، ج 23، ص 11
[9] . الكافى، ج 8، صص 164- 165؛ بحارالانوار، ج 41، ص 130
[10] . المجموع، ج 16، ص 3 و67؛ جواهرالكلام، ج 34، ص 86 و388
[11] . نور/32
[12] . التبيان، ج 3، ص 170؛ مجمع البيان، ج 3، ص 55؛ التحرير و التنوير، ج 5، ص 15
[13] . مجمع البيان، ج 3، ص 55؛ تفسير قرطبى، ج 5، ص 93
[14] . نساء/25
[15] . مجمع البيان، ج 3، ص 54
[16] . نساء/25
[17] . دائرة المعارف قرآن كريم، ج 5، صص 459 - 461