گل خشکیده

صلصال

اين كلمه چهار بار در قرآن مجيد آمده است و همه در خصوص خلقت انسان: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ...

«إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ... قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر: 26، 28، 33).

«خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ» (رحمن: 14).

حمأ به معنى گل سياه بدبو است. مسنون به معنى آميخته يا مصور است. صلصال را گل خشك گفته اند راغب گويد: «الطين الجافّ» طبرسى فرموده: «الطين اليابس» و بقولى بمعنى گل بدبو است. و اصل آن از «صَلَ اللَّحْمُ» گوشت بدبو گرديد مى باشد.

جوهری در صحاح میگويد: آن گل خالص آميخته به خاك است كه چون بخشكد (وقت دست زدن) صدا ميدهد و چون آنرا بپزند فخّار گويند.

به هر حال آن به معنى گل خشكى است كه صدا ميدهد زيرا صلصل در اصل صدا كردن است «صَلْصَلَ الشَّيْ ءُ» يعنى شى ء صدا كرد. در نهج البلاغه خطبه اول فرموده: «وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ».يعنى او را محكم كرد تا خشك شد.

منبع: قاموس قرآن، ج 4، ص: 146