حبیب نجار(مؤمن آل یس)
گروه‌ها: اشخاص

حبیب نجّار

در منابع از وی با عناوین: «مؤمن آل ياسين»، «صاحب ياسين» و «صاحب آل ياسين» نیز یاد شده است، ولی مشهور، «حبيب نجّار» گفته اند.

حدود ششصد سال قبل از پيغمبر خاتم(صلی الله علیه و آله) مردی به نام «حبيب نجار» در كرانه شهر انطاكيه مى زيست و به عبادت در غار و يا چرانيدن گوسفندان مشغول بود و آن گاه كه شنيد پيامبران به سنگسار و شكنجه تهديد شده اند، به ميان مردم آمد و به دفاع از آنان برخاست.

«انطاكيه» قبل از ظهور حضرت مسيح، كشورى آباد و مركز تجمّع بت پرستان بود؛ حضرت مسيح(عليه السلام) پس از بعثت خويش، تصميم گرفت مبلّغينى به اين كشور اعزام نمايد، آن حضرت دو تن از حواريين خود به نام «پولس» و «برنابا»[1] را به سرزمين انطاكيه روانه كرد.

دو فرستاده حضرت عيسى(عليه السلام) در نزديكى انطاكيه به پير مردى چوپان به نام «حبيب نّجار» برخورد كردند، با او به گفتگو پرداختند، پيرمرد پرسيد: شما كى هستيد و از كجا آمده ايد؟ «پولس» و «برنابا» گفتند: ما فرستادگان پيامبر خدا حضرت عيسى(عليه السلام) هستيم كه به تازگى ظهور كرده است و آمده ايم تا مردم «انطاكيه» را به پرستش خدا و دين عيسى(عليه السلام) دعوت كنيم. پيرمرد گفت: اين، ادّعايى بزرگ است و هركس مى تواند مدّعى آن باشد، آيا شما دليل و معجزه اى براى اثبات گفتار و سخنان خود داريد؟ رسولان عيسى(عليه السلام) گفتند: آرى! معجزه ما اين است كه بيماران غير قابل علاج را شفا مى دهيم و معالجه مى كنيم! پيرمرد گفت: مريضى دارم كه سال ها در بستر بيمارى افتاده است و از اين مرض رنج مى برد اگر شما او را شفا دهيد، من اوّلين كسى خواهم بود كه به شما ايمان مى آورم. مبلّغين دين مسيح فرزند آن پيرمرد را شفا دادند و او موحّد شد.

اين مرد آزاده كه به «حبيب نجّار» موسوم است، نور ايمان همه وجودش را تسخير كرد و خالصانه و بدون چشم داشت بهشت يا بيم از دوزخ به عبادت و اطاعت خدا كمر بست و با رشادتى وصف ناپذير به حمايت از پيامبران الهى و تبليغ دين خدا همّت گماشت و در نهايت، جان خويش را بر سر آن گذاشت و در زمره «شهداى مكرمين» به لقاءالله پيوست.

رسول گرامى اسلام «مؤمن آل يس» را از جمله صدّيقان مى شمرد.[2] قرآن مجيد، داستان اين اسوه زيبا را طى هشت آيه با بيانى رسا و شيوا با اين جمله آغاز مى كند؛ «وَ جاءَ مِنْ أقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ؛ و مردى از دورترين نقطه شهر با شتاب آمد و گفت: «اى قوم من، از فرستادگان خدا پيروى كنيد.»[3]

آن گاه به استدلالهاى متين و آكنده از توحيد او مى پردازد كه براى ارشاد مردم بيان مى كند. ولى آن نابخردان به جاى پذيرفتن نصايح حكيمانه و خالصانه آن بنده دلسوخته خدا، دست به خون او مى آلايند و قرآن، فرجام بس سعادتمند آن مبلّغ شهيد را چنين ترسيم مى كند: «قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمى يَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لى رَبّى وَ جَعَلَنى مِنَ الْمُكْرَمينَ؛ (از جانب خدا) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اى كاش، قوم من مى دانستند كه خدا مرا آمرزيد و از گرامى داشتگان قرارم داد!»[4]

در چگونگى قتل حبيب نجّار اختلاف است؛ برخى گفته اند: او را سنگسار كرده اند.[5] از عبداللّه بن مسعود نقل شده است كه وى را لگدكوب كردند تا كشته شد.[6] از برخى نيز نقل شده كه به گردن وى دستمالى بستند و او را خفه كردند.[7] اقوال ديگرى نيز در قتل وى نقل شده است.[8]

در مجمع البيان از ابى جعفر(عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: «سابقين چهار كس هستند: اول پسر آدم(عليه السلام)، كه به دست برادرش كشته شد؛ دوم پيشگام امت موسى(عليه السلام) كه همان «مؤمن آل فرعون» است؛ سوم پيشگام امت عيسى(عليه السلام)؛ يعنى حبيب نجار و چهارم پيشگام امت اسلام؛ يعنى على بن ابى طالب(عليه السلام) است» .[9]

نکته: با توجه به روایت فوق و روایاتی نزدیک به این مضمون، از جمله روایتی که در منابع فریقین[10] از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که: «الصديقون ثلاثه؛ "حبيب النجار" مؤمن آل يس الذى يقول "فاتبعوا المرسلين اتبعوا من لا يسألكم أجرا ..." و "حزقيل" مؤمن آل فرعون و "على بن ابى طالب" (ع) و هو أفضلهم؛ نخستين تصديق كنندگان (پيامبران بزرگ) سه كس بودند؛ حبيب نجار، مؤمن آل يس همان كسى كه به مردم (انطاكيه) مى گفت از فرستادگان خدا پيروى كنيد، از كسانى پيروى كنيد كه پاداشى از شما نمى خواهند و خود هدايت يافته اند و حزقيل مؤمن آل فرعون و على بن ابى طالب(ع) و او از همه برتر است»، به نظر می رسد، حبیب نجار و مؤمن آل فرعون دو نفر باشند؛ چرا که در این روایت این دو نفر قسیم یکدیگر قرار گرفته اند؛ حبیب نجار (یا همان «مؤمن آل یس») کسی است پیرو دین حضرت عیسی(ع) بود و جریانش در اوایل سوره یاسین در طی چندین آیه آمده است ولی «مؤمن آل فرعون» یا همان حزقیل (یا حزبیل) پیرو دین حضرت موسی(سلام الله علیه) و پسردايى يا پسر عموى فرعون بود و براى حفظ جان، ايمان خود را از فرعونيان مخفى مى كرد.[11]

منابع:

اعلام قرآن، ج 2، ص273

تبليغ در قرآن، ص199

ترجمه تفسير الميزان، ج 19، ص201

تفسير راهنما، ج 15، ص184

تفسير روان جاويد، ج 4، ص403

فرهنگ قرآن، ج 29، ص499

مثالهاى زيباى قرآن، ج 2، ص185

 

[1] . «پولس» نام يكى از انجيل هايى است كه اكنون بين مسيحيان رايج است و «برنابا» نيز نام انجيل ديگرى است كه خيلى رايج نيست؛ ولى مطالب صريحى در مورد پيامبر اسلام حضرت محمد صلى الله عليه و آله دارد؛ به اين جهت اين انجيل بسيار به نفع مسلمانان است و شايد به همين لحاظ آن را زياد منتشر نكرده اند!

[2] . تفسير صافى، ج 4، ص250

[3] . یس/20

[4] . یس/26-27

[5] . تفسير قرطبى، ج 15، صص12- 14

[6] . التبيان، ج 8، ص 452؛ تفسير قرطبى، ج 15، ص14

[7] . عرائس المجالس، ص 365

[8] . التبيان، ج 8، ص 452- 453؛ تفسير قرطبى، ج 15، ص 14؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص575

[9] . مجمع البيان، ج 9، ص215

[10] . "صدوق" از شیعه در "امالى" خود و "ابن حجر" از اهل سنت در فصل دوم از باب 9 کتاب"صواعق"

[11]. جامع البيان، ج 24، ص 73؛ القواعد الفقهيه، مكارم، ج1، ص394