غزوه أحزاب(خندق)
گروه‌ها: جنگها

غزوه خندق

غزوه احزاب(غزوه خندق) يكى از سه جنگ بزرگ مشركان (بدر، احُد، خندق) بر ضدّ مسلمانان بود كه به سبب حضور شمارى از قبايل مهم و معتبر منطقه در اين نبرد، «احزاب» نام گرفت و از آن رو كه پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان براى مبارزه با آنان در مناطق حساس مدينه خندق كندند، به «خندق» نيز شهرت يافت. خندق واژه اى فارسى است كه به زبان عربى وارد شده است.[1] برخى آن را معرّب «كَنْده» و به معناى كانال پيرامون ديوار شهر مى دانند.[2]

در متون دينى و تاريخى از اين جنگ به هر دو نام ياد شده است؛[3] هرچند، در مواردى، اولى بر دومى رجحان يافته است. اين پيكار نزد مسلمانان چنان اهميت داشت كه سال وقوع آن را «عام الاحزاب» ناميدند و بعدها سوره اى از قرآن نيز بدان ناميده[4] و شمارى از آيات قرآن از جمله آيات 9- 27 همين سوره و نيز آيات 214 سوره بقره، 26- 27 سوره آل عمران و 62- 64 سوره نور درباره آن نازل گرديد.[5] اهميت اين نبرد بدان جهت است كه دشمن با آن كه همه توان خود را به كار بسته بود، شكست خورد و براى هميشه توانايى خويش را در مواجهه با مسلمانان از دست داد؛ چنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از شكست دشمن فرمود: «الان نغزوهم و لايغزوننا: از اين پس ما به آنان حمله مى بريم نه آنان به ما».[6]

در سال، ماه و روز نبرد احزاب اختلاف است؛ برخى آن را در شوال سال چهارم هجرى، يك سال پس از غزوه احُد دانسته اند.[7] اين قول را به موسى بن عقبه و ديگران منسوب مى دانند.[8] بخارى در تأييد اين رأى از ابن عمر نقل كرده است كه من در نبرد احد چون 14 ساله بودم اجازه شركت نيافتم؛ اما در خندق كه 15 ساله شدم از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه يافتم.[9] ابن حبيب نيز خندق را يك سال پس از احد مى داند.[10] وى پنج شنبه دهم شوال را آغاز جنگ و شنبه اول ذى قعده را پايان آن ذكر مى كند.[11] برخى پژوهش گران معاصر اين رأى را ترجيح داده اند.[12]

ديگر مورخان، زمان نبرد را دو سال پس از احد و در سال پنجم هجرت مى دانند؛[13] چنان كه ابن سلّام با نقل سخنى از ابن عمر كه من در احد سيزده ساله بودم كه پيامبر حضور مرا نپذيرفت؛ ولى در خندق، در 15 سالگى شركت جستم، بر اين قول صحه مى گذارد؛[14] هر چند برخى، آن را در ماه شوال [15] و برخى ديگر در شنبه هشتم ذى قعده ذكر مى كنند.[16] بيهقى نيز اين واقعه را در سال پنجم هجرى و يعقوبى زمان آن را 55 ماه پس از هجرت گزارش كرده است.[17] با توجه به قراين و منابع، اين ديدگاه كه مشهورتر است، صحيح تر به نظر مى رسد؛ چنان كه ابن كثير آن را ترجيح داده است.[18]

منبع: دائرة المعارف قرآن كريم، ج 2، ص266

 

[1]. لسان العرب، ج 4، ص 228

[2]. القاموس المحيط، ج 2، ص 1170

[3]. الكامل، ج 2، ص 178؛ بحار الانوار، ج 20، ص 216؛ فتح البارى، ج 7، ص 302؛ مجمع البيان، ج 8، ص 533

[4]سی و سومین سوره قرآن «احزاب» نام دارد

[5]. جامع البيان، مج 2، ج 2، ص 463- 464؛ مجمع البيان، ج 2، ص 546 و 726؛ بحارالانوار، ج 20، ص 186- 188؛ البداية والنهايه، ج 4، ص 76- 78

[6]. المواهب اللدنيه، ج 1، ص 247؛ السيرةالنبويه، دحلان، ج 1، ص 448

[7]. اعلام الورى، ص 599؛ البداية والنهايه، ج 4، ص 76

[8]. دلايل النبوه، ج 3، ص 393؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 478

[9]. تاريخ الخميس، ج 1، ص 480

[10]. المحبّر، ص 10

[11]. المحبّر، ص 113

[12]. الصحيح من سيره، ج 9، ص 36- 41

[13]. المصنّف، ج 5، ص 367؛ الطبقات، ج 2، ص 50؛ السيرة النبويه، ابن هشام، ج 3، ص 214؛ البداية و النهايه، ج 4، ص 76

[14]. غريب الحديث، ج 3، ص 290

[15]. السيرة النبويه، ابن هشام، ج 3، ص 214؛ التنبيه والاشراف، ص 216؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 478

[16]. الطبقات، ج 2، ص 51؛ المنتظم، ج 2، ص 317

[17]. تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 50؛ دلايل النبوه، ج 3، ص 395

[18]. البداية والنهايه، ج 4، ص 76- 77؛ السيرةالنبويه، دحلان، ج 1، ص 432