مأجوج
یأجوج و مأجوج نام دو قبیله بوده اند که در قرآن کریم در دو جا(سوره کهف و سوره انبیاء) از آنان بحث می کند: «قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّاقالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً»[1]
آيات قرآن به خوبى گواهى مى دهد كه اين دو نام متعلق به دو قبيله وحشى خونخوار بوده است كه مزاحمت شديدى براى ساكنان اطراف مركز سكونت خود داشته اند.
در تورات در كتاب حزقيل فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در كتاب رؤياى يوحنا فصل بيستم از آنها به عنوان گوگ و ماگوگ ياد شده است كه معرب آن ياجوج و ماجوج مى باشد.
به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبائى در الميزان از مجموع گفته هاى تورات استفاده مى شود كه ماجوج يا ياجوج و ماجوج، گروه يا گروه هاى بزرگى بودند كه در دوردست ترين نقطه شمال آسيا زندگى داشتند مردمى جنگجو و غارتگر بودند.[2]
بعضى معتقدند اين دو كلمه عبرى است، ولى در اصل از زبان يونانى به عبرى منتقل شده است و در زبان يونانى گاگ و ماگاگ تلفظ مى شده كه در ساير لغات اروپايى نيز به همين صورت انتقال يافته است.
دلائل فراوانى از تاريخ در دست است كه در منطقه شمال شرقى زمين در نواحى مغولستان در زمانهاى گذشته گويى چشمه جوشانى از انسان وجود داشته، مردم اين منطقه به سرعت زاد و ولد مى كردند، و پس از كثرت و فزونى به سمت شرق، يا جنوب سرازير مى شدند، و همچون سيل روانى اين سرزمينها را زير پوشش خود قرار مى دادند، و تدريجا در آنجا ساكن مى گشتند.
براى حركت سيل آساى اين اقوام، دورانهاى مختلفى در تاريخ آمده است كه يكى از آنها دوران هجوم اين قبائل وحشى در قرن چهارم ميلادى تحت زمامدارى آتيلا بود كه تمدن امپراطورى روم را از ميان بردند. و دوران ديگر كه ضمنا آخرين دوران هجوم آنها محسوب مى شود در قرن دوازدهم ميلادى به سرپرستى چنگيز خان صورت گرفت كه بر ممالك اسلامى و عربى، هجوم آوردند و بسيارى از شهرها از جمله بغداد را ويران نمودند.
در عصر كورش نيز هجومى از ناحيه آنها اتفاق افتاد كه در حدود سال پانصد قبل از ميلاد بود، ولى در اين تاريخ، حكومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضاع تغيير كرد و آسياى غربى از حملات اين قبائل آسوده شد.
به اين ترتيب نزديك به نظر مى رسد كه ياجوج و ماجوج از همين قبائل وحشى بوده اند كه مردم قفقاز به هنگام سفر كورش به آن منطقه تقاضاى جلوگيرى از آنها را از وى نمودند، و او نيز اقدام به كشيدن سد معروف ذو القرنين نمود.
در سوره انبیاء نیز به راه افتادن این دو قبیله به عنوان یکی از نشانه های قیامت ذکر شده است: «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمِينَ»[3]
آيا منظور از گشوده شدن اين دو طايفه، شكسته شدن سد آنها و نفوذشان از اين طريق در مناطق ديگر جهان است؟ و يا منظور نفوذ آنها به طور كلى در كره زمين از هر سو و هر ناحيه مى باشد؟ آيه فوق صريحا در اين باره سخن نگفته، تنها از انتشار و پراكندگى آنها در كره زمين به عنوان يك نشانه پايان جهان و مقدمه رستاخيز و قيامت ياد كرده است.
منبع: تفسير نمونه، ج 12، ص551- 552 و ج 13، ص503
[1]کهف: آیه94 تا 97
[2]الميزان جلد 13 صفحه 411
[3]انبیاء: آیه96 و97