أبوجهل عمرو بن هشام
گروه‌ها: اشخاص

أبوجهل عمرو بن هشام

ابوجهل: ابوالحكم، عمرو بن هشام بن مغيره از بزرگان مكّه و از دشمنان سرسخت پيامبر.

وى از قبيله بنى مخزوم و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، ابن الحنظليه ناميده شده است. اطلاعات ما اززمان ولادت و زندگى او پيش از ظهور اسلام، چندان نيست. بعضى او را هم سن پيامبر صلى الله عليه و آله و برخى، هنگام ورود به دارالندوه (سال 584 م)، 30 ساله دانسته اند كه بدين ترتيب سن وى، از حضرت بيش تر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهمان نواز مكّه به شمار مى رفت تا آن جا كه قريش، مرگ او را براى خود تاريخ قرار داد.

زيركى، دانايى و هوشيارى او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلى كه عضويّت در دارالندوه، براى غير بنى قصى را مشروط به 40 سالگى كرده بود، در نوجوانى كه هنوز موى بر صورتش نروييده بود، يا نزديك 30 سالگى، عضو آن شورا شود و در تصميم گيرى هاى سران، طرف مشورت قرار گيرد. او از بازرگانان ثروت مند و اشراف مكّه بود كه چون ديگر هم رديفان خويش، براى دست يابى به رياست كعبه و در پى آن، رياست مكّه، با بنى هاشم نزاع داشت و نبوّت را نيز بر همين اساس تحليل مى كرد. او مى گفت: ما و فرزندان عبد مناف در شَرَف و بزرگى به تنازع برخاستيم؛ اطعام كردند، اطعام كرديم؛ عطا كردند، عطا كرديم تا به نزديك هم رسيديم. گفتند از ما پيامبرى است كه بر او وحى مى شود! اين را ديگر نفهميديم. به خدا سوگند! هرگز بدو ايمان نياورده، تصديقش نخواهيم كرد.

ابوجهل از دشمنان سرسخت پيامبر و مسلمانان بود. تلاش و رفتار خشمگينانه و كينه توزانه وى با آنان، در شكنجه تازه مسلمانانى چون ياسر و سميّه كه به قتل اين زن و شوهر انجاميد، تهمت و افترا به آنان، جلوگيرى از استماع قرآن، و برقرارى رابطه ديگران با پيامبر، كوشش براى انعقاد پيمان صحيفه بر يارى نرساندن به پيامبر صلى الله عليه و آله و كوشش بر عدم نقض آن، طرّاحى قتل پيامبر، به راه انداختن جنگ بدر و ... آشكار است. ابوجهل وقتى شنيد كه عيّاش بن ابى ربيعه (برادر مادرى اش) به اسلام گرويده، هر شيوه اى را براى بازگرداندن او به كارگرفت و هنگامى كه اندك ملايمت وليدبن مغيره را به پيامبر دريافت، وى را با حيله بر آن داشت كه كلام خداوند را سحر بخواند. آيات 24- 25 مدثر/ 74: «فقال إن هذا إلّاسِحرٌ يُؤثَر* إن هذا إلّاقَولُ البَشرِ» بيان گر اين واقعه است. او براى تضعيف پيامبر و اسلام از هر راهى استفاده مى كرد. وقتى آياتِ «و ما أدرل- كَ ما سَقَرُ* لاتُبقى وَ لاتَذَرُ* لوّاحةٌ لِلبَشرِ* عَلَيها تِسعَةَ عَشَرَ» (مدثر/ 74، 27- 30) را شنيد، به قرشيان گفت: آيا هر 10 تن از شما، از غلبه بر يك نفر از گماشته هاى آتش ناتوان اند؛ در حالى كه شمار شما بيش تر است؟ رفيق شما/ پيامبر] خبر مى دهد كه جهنم 19 گماشته دارد.

اصرار بيش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پيامبر و اسلام، حتّى موجب خشم ديگر سران مكّه شد و از سوى پيامبر به (ابوجهل) ملقّب گرديد. وى، در سال دوم هجرى، در جنگ بدر كه خود فرماندهى سپاه شرك را به عهده داشت، كشته و به همراه ديگر كشتگان، در چاه (قليب) بدر مدفون شد. او پسر و دخترى داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نيافت و ابتر ماند. عكرمه (فرزند او) پس از فتح مكّه مسلمان شد، و پيامبر براى اين كه مسلمانى آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود.

منبع: اعلام القرآن ، ج 1، صص379-381