زید بن سهل (ابوطلحه انصارى)
زيدبن سهل بن اسودبن حزام انصارى خزرجى از اصحاب پيامبر (ص).
ابوطلحه انصارى از تيره بنى نجار و همسرش ام سليم مادر انس بن مالك است.[1] وى در بيعت عقبه دوم حضور يافت و به اسلام گرويد و از نقيبان شد و پس از هجرت، پيامبر او را با ارقم و به نقلى ابو عبيده برادر كرد. ابوطلحه، از تيراندازان زبردست بود. در بدر حضور يافت و در احد پيشاپيش رسول خدا تير مى انداخت. او صداى مهيبى داشت؛ ازاين رو پيامبر درباره اش فرمود: نهيب ابوطلحه بر دشمن، از نيروى 100 مرد بهتر است. به گفته خودش، در جنگ خيبر دوشادوش رسول خدا بوده و در غزوه حنين 20 نفر از مشركان را از پاى در آورده و وسايلشان را از آن خود ساخته است. گفته اند: روزى ابوطلحه با مشاهده آثار گرسنگى در پيامبر، براى ايشان غذايى تهيه كرد و حضرت را به آن فراخواند. پيامبر نيز با دست مبارك خود آن غذاى اندك را ميان اصحاب قسمت كرد و همه سير شدند. به نقلى، او پس از نزول آيه «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ... هرگز به [حقيقت ] نيكوكارى نمى رسيد؛ مگر اين كه از آن چه دوست داريد، انفاق كنيد» (آل عمران/ 3، 92) نخلستان آبادى را كه روبه روى مسجد مدينه داشت، به پيامبر واگذاشت و به پيش نهاد حضرت، آن را براى خويشانش وقف كرد. وى از جمله راويان حديث پيامبر است.[2] براساس نقلى، پيامبر در واپسين روزهاى عمر خود، به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.[3] قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را ابوطلحه آماده ساخت.[4] وى در زمان رسول خدا بسيار روزه مى گرفت و پس از او تا آخر عمر، جز در سفر و عيد فطر و قربان روزه بود.[5] صاحب قاموس الرجال به علت گفتار و رفتارى كه در خلافت عمر از او سرزده، روايات او را ضعيف مى شمارد.[6] به گفته ابن ابى الحديد عمر در واپسين ساعات عمرش با تعيين شورايى 6 نفره مركب از على عليه السلام، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابى وقاص و عبدالرحمن بن عوف، به ابوطلحه فرمان داد با همراهى 50 مرد مسلح اين 6 نفر را در خانه اى جمع كند و سه روز به آنها مهلت دهد تا يكى را از ميان خودشان به عنوان خليفه انتخاب كنند و چنانچه 4 نفر از آنان يا سه نفر كه عبدالرحمن در ميان آنها باشد بر امرى اتفاق و ديگران مخالفت كردند گردن مخالفان را بزند؛ همچنين اگر پس از سه روز، آنان امر خلافت را تعيين نكردند، آنان را گردن بزند.[7] ابوطلحه نيز سوگند ياد كرد بيش از سه روز به آنان مهلت ندهد.[8]
برخى وفاتش راسال 34 هجرى در 70 سالگى در مدينه دانسته و گفته اند: عثمان بن عفان بر جنازه اش نماز خوانده؛[9] اما اهل بصره معتقدند كه در سفرى دريايى در كشتى مرده و پس از 7 روز بدون آن كه جسدش تغيير كند، در جزيره اى مدفون شده است.[10] وفات او را سال هاى 32، 33 و 51 نيز گفته اند.[11] به نقلى، ابوزرعه دمشقى، وفات او را در شام دانسته است.[12]
ابوطلحه در شأن نزول:
1. قرآن، مسلمانان را پس از جنگ احد به دو دسته تقسيم كرد: گروهى مؤمن كه خداوند بر آن ها آرامش نازل كرد و نشانه آن خواب سبكى بود كه شب پس از حادثه احد بر آن ها عارض شد و گروهى منافق كه به فكر جانشان بوده، آرامشى نداشتند و درباره خدا گمان هاى نادرستى مى بردند. خداوند مى فرمايد: «ثم أنزل عليكم من بعد الغم أمنة نعاسا يغشى طائفة منكم و طائفة قد أهمتهم أنفسهم يظنون بالله غير الحق ظن الجاهلية ...». (آل عمران/ 3، 154) در نقلى از ابوطلحه، وى خود را از جمله كسانى دانسته كه خواب سبك بر او عارض شده [13] و خود را از گروه اول شمرده است.
2. بنابه روايت ابوهريره، مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و از حضرت خواست تا او را مهمان كند. ابوطلحه او را به خانه برد و به همسرش سفارش كرد كه از مهمان رسول خدا به نيكويى پذيرايى كند. بچه ها را خواباندند؛ سپس به بهانه اى چراغ را خاموش و وانمود كردند كه با مهمان غذا مى خورند. فرداى آن شب، پس از اظهار خرسندى پيامبر از عمل آن ها، خداوند اين آيه را نازل كرد[14] : «... و يؤثرون على أنفسهم و لو كان بهم خصاصة و من يوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون ... ... و [مهاجران را] بر خود مقدم مى دارند؛ هرچند خودشان بسيار نيازمند باشند. كسانى كه نفس خويش را از بخل و حرص باز داشته اند، رستگاران اند» (حشر/ 59، 9)؛ ليكن عبدالله بن مسعود نزول اين آيه و داستان پيش گفته را با شرحى بيشتر در مورد على صلى الله عليه و آله مى داند.[15]
3. گروهى از مسلمانان از جمله ابوطلحه، در منزل سعد بن ابى وقاص، گرد آمدند، غذايى خوردند و پس از آن، شرابى در مجلس حاضر كردند تا بنوشند كه آيه «يا أيها الذين آمنوا إنما الخمر و الميسر و الأنصاب و الأزلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون» (مائده/ 5، 90) نازل شد و حرمت قطعى خمر* را اعلام كرد.[16] از شأن نزول اين آيه استفاده مى شود كه ابوطلحه، پس از نزول آيات قبلى تحريم شراب مانند «يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما إثم كبير ...» (بقره/ 2، 219) هم چنان از نوشيدن شراب دست نكشيده بود؛ چنان علامه طباطبايى مى گويد: از ذيل آيات 90- 91 مائده/ 5 استفاده مى شود برخى مسلمانان بعداز شنيدن «يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما إثم كبير ...» (بقره/ 2، 219)، باز هم از ميگسارى دست برنداشته بودند تا آيه 90 مائده/ 5 نازل شد.[17] به نقلى، پس از نزول آيه پيشين، ابوطلحه دستور داد همه شراب هاى موجود در خانه اش را بيرون بريزند.[18]
منبع:
دايرة المعارف قرآن كريم، ج 2، ص 30
[1]. همان
[2]. تهذيب الكمال، ج 10، ص 75
[3]. اسدالغابه، ج 2، ص 361
[4]. تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 114؛ اسدالغابه، ج 2، ص 361
[5]. الطبقات، ج 3، ص 384
[6]. قاموس الرجال، ج 4، ص 552- 553
[7]. شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 146
[8]. قاموس الرجال، ج 4، ص 552
[9]. الطبقات، ج 3، ص 385؛ المعارف، ص 271
[10]. الطبقات، ج 3، ص 385؛ تهذيب الكمال، ج 10، ص 76
[11]. اسدالغابه، ج 2، ص 362
[12]. تهذيب الكمال، ج 10، ص 76
[13]. جامع البيان، مج 3، ج 4، ص 187- 188؛ روض الجنان، ج 5، ص 114؛ روح المعانى، مج 3، ج 4، ص 155
[14]. جامع البيان، مج 14، ج 28، ص 55
[15]. روض الجنان، ج 19، ص 123
[16]. مناقب، ج 2، ص 203- 204
[17]. الميزان، ج 2، ص 195
[18]. صحيح البخارى، ج 6، ص 301؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 162