مغيرة بن عبد الله
اطلاع دقیقی در مورد زندگی وی یافت نشد. در برخی روایات شأن نزول آمده که عمرو بن حضرمى، و حكم بن كيسان، و عثمان و مغيرة بن عبد اللَّه، با اموالى كه با خود داشتند و از طايف چرم و روغن به مكه مى بردند، مسلمانان همين كه آنها را ديدند، واقد بن عبد اللَّه كه سر خود را تراشيده بود به ايشان نزديك شد، و ايشان مردى سر تراشيده ديدند عمار گفت: او با شما كارى ندارد، آن گاه اصحاب رسول خدا ص با يكديگر مشورت كردند كه چه كنيم؟ يكى گفت: اگر اينها را بكشيد در ماه حرام كشته ايد، چون اين جريان در روز آخر جمادى واقع شده بود، و اگر رهايشان كنيد ديگر دست به آنها پيدا نخواهيد كرد، چون همين شب وارد مكة الحرام مى شوند، و مكه هم جاى كشتن كسى نيست، و سرانجام نتيجه مشورتشان اين شد كه ايشان را بكشند، پس واقد بن عبد اللَّه تميمى با يك تير عمرو بن حضرمى را كشت، و عثمان بن عبد اللَّه و حكم بن كيسان هم اسير شدند، و مغيره هم فرار كرد، و دست مسلمانان به او نرسيد، شتران و اموال را حركت دادند، تا به مدينه نزد رسول خدا ص آوردند، حضرت فرمود: به خدا سوگند من به شما دستور نداده بودم در ماه حرام جنگ كنيد، پس رسول خدا ص آن دو اسير و اموالشان را توقيف كرد، و در آنها تصرفى نكرد وقتى اين سخن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيدند، سخت پريشان شده پنداشتند كه هلاك گشته اند، مسلمانان هم به اين عمل توبيخشان مى كردند.
منبع: ترجمه تفسير الميزان، ج 2، ص: 285