محمد بن مسلمه
گروه‌ها: اشخاص

محمد بن مسلمه

محمد بن مسلمة بن سلمة بن خالد بن عدى بن مجدعة بن حارثة بن حارث بن خزرج بن عمرو و اين عمرو همان نبيت است و پسر مالك و از قبيله اوس است. كنيه مادرش ام سهم و نامش خليدة و دختر ابو عبيد بن وهب بن لوذان بن عبد ود و از قبيله خزرج است.

محمد بن مسلمه داراى ده فرزند و شش زن بوده است. عبد الرحمن كه كنيه محمد بن مسلمه هم به نام همو ابو عبد الرحمن بوده و ام عيسى و ام حارث و مادر اين سه تن ام عمرو دختر سلامة بن وقش و خواهر سلمة بوده است. عبد الله و ام احمد كه مادرشان عمرة دختر مسعود بن اوس بن مالك بن سواد بن ظفر است و از قبيله اوس بوده است. سعد و جعفر و ام زيد و مادرشان قتيلة دختر حصين بن ضمضم از خاندان بنى مرة بن عوف و از عشيره قيس عيلان است. عمر و مادرش زهرا دختر عمار بن معمر از بنى مره و از عشيره قيس عيلان است. و انس و عمره كه مادرشان از خاندان أطبا و از قبيله كلب است. قيس و زيد و محمد كه مادرشان كنيزى است، و محمود كه از او نسلى باقى نمانده و حفصه كه مادر آن دو هم كنيز بوده است.

محمد بن مسلمه در مدينه به دست مصعب بن عمير مسلمان شد و اسلام او پيش از اسلام اسيد بن حضير و سعد بن معاذ بوده است. پيامبر صلی الله علیه و آله ميان محمد بن مسلمه و ابو عبيده جراح عقد برادرى بست. محمد در جنگ بدر و احد شركت داشت و از كسانى است كه در جنگ احد هنگام گريز مسلمانان همراه پيامبر صلی الله علیه و آله پايدارى كرد و در جنگ خندق و ديگر جنگها هم جز تبوك شركت داشت و در جنگ تبوك رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به جانشينى خود در مدينه گماشت. محمد بن مسلمه از كسانى است كه در كشتن كعب بن اشرف هم حضور داشته است. پيامبر صلی الله علیه و آله او را به سرپرستى سى سوار از اصحاب خود به قرطاء كه از قبيله بنى ابو بكر بن كلاب بودند گسيل فرمود كه غنايمى به دست آورد و برگشت و همچنين به سرپرستى ده تن او را به منطقه ذو القصه اعزام فرمود. واقدى از معاذ بن محمد، از عاصم بن عمر بن قتادة نقل مى كند هنگام حركت پيامبر صلی الله علیه و آله براى بجا آوردن عمرة القضا چون آن حضرت به ذو الحليفه رسيد سواران را كه صد اسب سوار بودند پيشاپيش گسيل داشت و محمد بن مسلمه را به فرماندهى ايشان منصوب فرمود.

همچنين واقدى از ابراهيم بن جعفر، از پدرش نقل مى كند كه محمد بن مسلمه مى گفته است اى فرزندانم درباره جنگهاى پيامبر صلی الله علیه و آله و جاهايى كه لشكركشى فرموده است از من بپرسيد كه من در هيچ يك از جنگهاى آن حضرت غايب نبودم، مگر جنگ تبوك كه در آن جنگ مرا به جانشينى خود در مدينه مأمور فرمود. و درباره سريه هاى او هم از من بپرسيد كه هيچ يك از من پوشيده نبوده است يا در آن شخصاً شركت داشته ام يا از هنگام حركت ايشان آگاه بوده ام.

اسماعيل بن ابراهيم اسدى از ابو حيان تيمى، از عباية بن رفاعة بن رافع درباره اوصاف ظاهرى محمد بن مسلمه نقل مى كند كه مردى بلند قامت و تنومند و سياه بوده است. واقدى مى گفت: مردى ميانه بالا و اصلع بود.

يزيد بن هارون از هشام بن حسان، از حسن بصرى نقل مى كند رسول خدا صلی الله علیه و آله به محمد بن مسلمه شمشيرى عطا كرد و فرمود: با اين شمشير با دشمنان جنگ كن و چون ديدى مسلمانان روياروى يك ديگر قرار گرفتند كنار كوه احد بيا و شمشيرت را چندان به سنگها بزن كه آن را بشكنى و سپس در خانه خود بنشين تا آنكه به دست گنهكارى كشته شوى يا مرگ به سراغت آيد.

عفان بن مسلم از ابو عوانه، از اشعث بن سليم، از ابى بردة، از ضبيعة بن حصين ثعلبى نقل مى كند كه مى گفته است همراه حذيفه نشسته بوديم، گفت: من مردى را مى شناسم كه فتنه ها چيزى از او نمى كاهد. گفتيم: او كيست؟ گفت: محمد بن مسلمه انصارى، و چون حذيفه مرد و فتنه ها واقع شد [منظور كشته شدن عثمان است ] من هم با برخى ديگر از مردم از مدينه بيرون رفتم، كنار آبى رسيدم و ناگاه خيمه اى ديدم كه با وزش باد به حركت در مى آمد و اين سو و آن سو مى شد. پرسيدم اين خيمه از كيست؟ گفتند: از محمد بن مسلمه است. من [يعنى ضبيعة بن حصين ثعلبى ] پيش او رفتم پير شده بود. گفتم: خدايت رحمت كناد مى بينم تو كه از مسلمانان گزيده هستى شهر و ديار و زن و فرزند و همسايگان خود را رها كرده اى. گفت: آرى، چون فتنه و شر را خوش نمى دارم، همه را رها كرده ام و دلم قرار نمى گيرد كه در هيچ يك از شهرهاى ايشان مقيم شوم تا اين تيرگى برطرف شود.

سعيد بن محمد ثقفى از اسماعيل بن رافع، از زيد بن اسلم، از محمد بن مسلمه نقل مى كند كه مى گفته است پيامبر صلی الله علیه و آله شمشيرى به من عنايت كرد و فرمود: اى محمد بن مسلمه با اين شمشير با كافران جنگ كن و در راه خدا جهاد كن و هر گاه ديدى مسلمانان به دو گروه تقسيم شدند و با يك ديگر جنگ مى كنند، اين شمشير را به سنگ بزن و بشكن و زبان و دست خود را نگه دار تا آنكه مرگ به سراغت آيد يا به دست گنهكارى از پاى درآيى. و چون عثمان كشته شد و ميان مسلمانان فتنه به وقوع پيوست كنار سنگى كه نزديك خانه اش بود رفت و آن شمشير را چندان به آن سنگ زد كه شكست.

كثير بن هشام از جعفر بن برقان، از اسحاق بن عبد الله بن ابى فروة هم نظير حديث بالا را نقل مى كرد و مى افزود به محمد بن مسلمه سوار كار رسول خدا صلی الله علیه و آله مى گفتند و او شمشيرى چوبين گرفته و آن را كج كرده و در غلاف شمشير جا داده بود و از سقف خانه اش آويخته بود و مى گفت: آن را براى ترساندن دشمن آويخته ام.

واقدى از ابراهيم بن جعفر، از پدرش نقل مى كند محمد بن مسلمه در ماه صفر سال چهل و ششم هجرت به هفتاد و هفت سالگى در مدينه درگذشت و مروان بن حكم بر جنازه او نماز گزارد.

منبع: ترجمه الطبقات الكبرى،ج 4،ص:370