بنی عباس
یا آل عباس نام بطنی از بنی هاشم از نژاد عباس بن عبدالمطلب عم پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله می باشد . آنان دورانی بر مسلمانان حکومت نمودند که این حکومت از سال 132 به دستیاری ابومسلم خراسانی آغاز و به سال 656 به دست هلاکوخان نبیره چنگیزخان مغول منقرض گشت .
نخستین آنها ابوالعباس سفّاح و آخرین آنها مستعصم بالله بود . شمار آنها 37 تن و مقرّ حکومتشان ابتدا انبار (شهری بین حله و دیوانیه عراق که اکنون به هاشمیه مشهور است) و سپس بغداد و سامراء بوده . نامهای آنها از این قرار است :
سفّاح 132 136
منصور 136 158
مهدی 158 169
هادی 169 170
هارون الرشید 170 193
امین 193 198
مأمون 198 218
معتصم 218 227
واثق 227 232
متوکّل 232 247
منتصر 247 248
مستعین 248 251
معتزّ 251 255
مهتدی 255 256
معتمد 256 279
معتضد 279 289
مکتفی 289 295
مقتدر 295 320
قاهر 320 322
راضی 322 329
متّقی 329 333
مستکفی 333 334
مطیع 334 363
طایع 363 381
قادر 381 422
قائم 422 467
مقتدی 467 487
مستظهر 487 512
مسترشد 512 529
راشد 529 530
مقتفی 530 555
مستنجد 555 566
مستضیء 566 575
ناصر 575 622
ظاهر 622 623
مستنصر 623 640
مستعصم 640 656
روایاتی از حضرات معصومین در باره بنی عباس آمده که به برخی از آنها اشاره می شود : نقل است که روزی نبی اکرم صلی الله علیه و آله به عمویش عباس فرمود : وای بر ذریه من از ستم ذریه تو .
عباس گفت : پس اجازه میدهی خود را اخته کنم ؟ فرمود : دگر کار گذشته و عبدالله پدر اولاد شده (بحار:18/119) . در حدیث امام سجاد علیه السلام آمده که آن حضرت اشاره به عبدالله بن عباس نمود و فرمود : در پشت این مرد امانتی می باشد که برای آتش دوزخ آفریده شده ، مسلمانان را گروه گروه و فوج فوج از دین خدا به در برند و زمین را از خون تعدادی از جوجه های رسول صلی الله علیه و آله که پیش از اوان سر از تخم برون کرده باشند رنگین سازند . (بحار:24/219)
مفضل بن مزید گوید : روزی به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم : اینها (بنی عباس) در میان خودشان اختلاف دارند ؟! حضرت فرمود : تو را به این کارها چه کار ؟! اینها از همان سوئی که آمده اند نیز از همان سوی نابود گردند . مرحوم مجلسی در معنی این حدیث گفته : مراد امام این است که همچنان که ابومسلم از خراسان آمد و حکومت اینها را برپا ساخت هلاکو نیز از همان سوی (ایران) بیاید و آنها را سرنگون سازد (بحار:47/154) . نقل است که امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن خطبه ای که در آغاز از بنی امیه و دولت آنها نامی می برد سپس به پیشگوئی در باره بنی عباس و حکومت آنها پرداخت و فرمود : پس از آنها (یعنی بنی امیه) سرنوشت امت محمد صلی الله علیه و آله به دست مردانی افتد که اولین آنها (سفّاح) مهربانترین آنها و دوّمشان (منصور) خونریزترین آنها و پنجم آنها (هارون) قوچ کتیبه آنها باشد و هفتم آنها (مأمون) داناترین آنها و دهم آنها (متوکّل) از همه شان کافرتر باشد و نزدیکترین کسانش (فرزند او و غلامانش) او را به قتل رساند ، و پانزدهمین آنها (معتمد) از همه آنها گرفتارتر و بدبخت تر باشد ، و شانزدهم آنها (معتضد) از همه آنها خویش نوازتر و حق پردازتر بود و گوئی هیجدهمین آنها (مقتدر بالله) را می بینم که در خون خویش دست و پا می زند پس از آنکه ارتش او حکومت را از او گرفته باشند و در میان فرزندان او مردانی بوند که به راه ضلالت روند ، و بیست و دومین آنها (مکتفی بالله) پیری فرتوت باشد که حکومتی دراز مدت داشته باشد و رعیت وی را مساعدت کنند ، و بیست و ششمین آنها (راشد بالله یا معتصم) سلطنت از او بگریزد همچون فرار حیوان چموش و گوئی هم اکنون کشته او را که بر پل زوراء افتاده باشد به چشم می بینم . (بحار:41/322)
نحوه شکل گیری حکومت بنی عباس:
بنی عباس فعالیت سیاسی خود را بر ضد امویان از سال صد هجری آغاز کردند. آنها بسال 109 هجری جمعی از داعیان را که به ظاهر بکار تجارت اشتغال داشتند به خراسان فرستادند چرا که شام در دست امویان بود و عراق نیز بیشتر شیعه آل علی بودند. اما خراسان آماده فعالیت برای آنها بود. داعیان دستور داشتند تا مردم را بسوی اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت کنند و از آنان با شعار «الرضا» من آل محمد» بیعت بگیرند. این حیله بنی عباس بدان جهت بود تا با نام نبردن از شخص خاصی، از محبت و شور و اشتیاق مردم به اهل بیت علیهم السلام برای تبلیغات خودبهره برند. با این وجود نفوذ علویان بسیار گسترده بود زید بن علی در سال 122 در کوفه قیام کرد چند سال بعد یحیی فرزند زید در خراسان شورید و مدتی دیگر به سال 127 عبد الله نامی از نوادگان جعفر بن ابیطالب برای مدتی در برخی ایالاتی ایران حکومت کرد. اما اینها همه به اتکاء نفوذ عمومی آنان بود، در حالی که بنی عباس بطور منظم شبکه ای از دعات را در سرتاسر خراسان و نقاط دیگر پراکنده کرده بودند. نفوذ علویان آنقدر قابل توجه بود که سفاح و منصور خلفای اول و دوم عباسی قبل از سقوط بنی امیه با یکی از نوادگان امام مجتبی علیه السلام بعنوان خلیفه بیعت کرده بودند. اما زمانی که پیروز شدند، علویان را تحت تعقیب قرار داده وبه کشتار آنان پرداختند.
ابو مسلم خراسانی از مهمترین داعیان بنی عباس بود وی به احتمال، نژاد ایرانی داشته و در مسافرتی که به کوفه داشت در سلک داعیان عباسی در آمد. او را به خراسان فرستادند تا در کار دعوت بکوشد. وی موفق شد از سال 129 بتدریج نیروهایی را فراهم کرده و بر ضد نصر بن سیار حاکم اموی خراسان بسیج کند. در خراسان هزاران تن از اعراب ساکن بودند آنان اختلافات قبیله ای خویش را همچنان حفظ کرده و میان آنها که شامل اعراب جنوبی یا قحطانیان و اعراب شمالی که عدنانی بودند نبرد بر قرار بود. ابو مسلم از این اختلافات بهره فراوان برد و با جرات و جسارتی که داشت بزودی خراسان را از دست امویان خارج کرد پس از آن سپاهیانی را بسوی عراق گسیل داشت آنان طی نبردهایی که با سپاه اموی داشتند توانستند عراق را از دست امویان خارج کرده و بساط حکومت بنی امیه را برچینند. سقوط بنی امیه بسال 132 هجری بوده است. ابو مسلم که مهمترین عامل استواری حکومت عباسیان است، در سرکوبی یک شورش شیعی در خراسان کمال قساوت را بخرج داد. او نام خویش را بر سکه های خراسان با عنوان عبد الرحمن بن مسلم ضرب می کرد. او توانست در خراسان نفوذی قابل ملاحظه بدست آورد و ترس از همین نفوذ او بود که باعث شد در سال 137 بدستور منصور عباسی کشته شود.
نقش خراسان در تحول خلافت:
خراسان طی یک قرن شاهد مهاجرت قبایل متعدد عرب بود. اینان برای دنبال کردن فتوحات در شرق و بهره گیری بیشتر از غنائم جنگی روی بدان سوی آورده بودند. آنان در این مدت در ایران ساکن شده و تا حدودی خصلت ایرانی بخود گرفته بودند. ایرانیان خراسانی نیز از آغاز ورود اسلام پذیرای این دین شده و بزودی خود را با وضیعت جدید تطبیق دادند. آنان از سوی حاکمان عرب تحقیر شده و حقوق برابری با اعراب نداشتند. همین مسئله انگیزه آن شد تا با شعله ور شدن قیام بنی عباس آنان نیز برای بر اندازی امویان به ابو مسلم بپیوندند آنها در جریان قیام زید نیز اعلام آمادگی کرده بودند و یحیی را برای شورش بر ضد نصر بن سیار کمک داده بودند و این نشان می داد که جدای از مسئله تبعیض، علاقه آنان به اهل بیت، در مشارکت آنها در قیام دخالت داشته است گرچه به اشتباه آل عباس را به جای آل علی گرفته اند. گفته اند که حتی ابو مسلم در اواخر عمر در این باره اظهار ندامت کرده و همین انگیزه منصور در قتل وی شده است. در عین حال مهمترین عامل در جایگزینی بنی عباس مردم خراسان بودند که از آن پس ابناء الدوله نامیده شدند و زمانیکه منصور بغداد را ساخت دروازه ای که به سمت مشرق بود «باب اقبال » خوانده شد. باید پذیرفت که با این همه آنان در کنار اعرابی بودند که بر ضد بنی امیه شوریده بودند و حکومتی که از آن اعراب بود بجای اعراب قبلی بر سر کار آوردند.
منبع: http://www.hawzah.net