خزیمه بن ثابت انصاری
گروه‌ها: اشخاص

خزيمة بن ثابت أنصارى

خزیمة بن ثابت بن فاكة بن ثعلبة بن ساعدة بن عامر بن غيان بن عامر بن خطمه، و نام اصلى خطمة، عبد الله بن جشم بن مالك بن اوس است. مادر خزيمه، كبيشة دختر اوس بن عدى بن امية بن عامر بن خطمه است. فرزندان خزيمة بن ثابت عبارت اند از: عبد الله و عبد الرحمان كه مادرشان جميله دختر زيد بن خالد بن مالك از خاندان قوقل است. و عمارة كه مادرش صفيه دختر عامر بن طعمة بن زيد خطمى است. خزيمة بن ثابت و عمير بن عدى بن خرشة بتهاى بنى خطمه را مى شكستند. خزيمة بن ثابت همان ذو الشهادتين است.

محمد بن عمر واقدى از معمر، از زهرى، از عمارة بن خزيمة بن ثابت، از قول عمويش كه از اصحاب پيامبر صلی الله علیه و آله است نقل مى كند پيامبر صلی الله علیه و آله اسبى از مردى اعرابى خريد و به او گفت از پى ايشان بيايد تا بهاى اسب را به او بپردازند. پيامبر صلی الله علیه و آله شتابان و تند حركت فرمودند و آن مرد عرب كند حركت مى كرد و عقب ماند. گروهى از مردان به او مى رسيدند و بدون آنكه بدانند آن اسب را پيامبر صلی الله علیه و آله خريده اند با او درباره قيمت اسب گفتگو مى كردند و برخى از آنان قيمتى بيشتر از قيمتى كه پيامبر خريده بودند پيشنهاد كردند. آن مرد عرب همين كه چنين ديد پيامبر صلی الله علیه و آله را ندا داد كه اگر خريدار اين اسبى آن را به اين قيمت بخر و گر نه آن را هم اكنون مى فروشم. پيامبر همين كه صداى او را شنيدند پيش او آمدند و فرمودند: مگر من اين اسب را از تو نخريده ام؟ گفت: نه به خدا سوگند من آن را به تو نفروختم. پيامبر فرمودند: چنين نيست آن را از تو خريده ام. مردم اطراف پيامبر صلی الله علیه و آله و آن مرد اعرابى كه بگو و مگو مى كردند جمع شدند. مرد عرب مى گفت: در اين مورد گواهى بياور گواهى دهد كه من آن را به تو فروخته ام. هر يك از مسلمانان كه آنجا مى آمد به مرد عرب مى گفت: اى واى بر تو كه پيامبر صلی الله علیه و آله جز حق نمى گويد. تا آنكه خزيمة بن ثابت آمد و چون گفتگوى پيامبر و آن مرد را شنيد و شنيد كه آن مرد مى گويد گواهى بياور تا گواهى دهد كه من اين اسب را به تو فروخته ام. گفت: من گواهى مى دهم كه آن را به ايشان فروخته اى. پيامبر صلی الله علیه و آله روى به خزيمه كردند و پرسيدند به چه دليل گواهى مى دهى؟ گفت:به دليل آنكه شما راست مى گويى. پيامبر صلی الله علیه و آله گواهى و شهادت او را به جاى گواهى دو مرد قرار دادند.

محمد بن عمر واقدى مى گويد: نام اين برادر خزيمة بن ثابت را كه اين روايت را نقل كرده است براى ما نگفته اند. او را دو برادر بوده است يكى نامش وحوح بوده كه نسلى از او باقى نمانده است و ديگرى نامش عبد الله بوده كه نسل او باقى است و مادر هر دو هم همان مادر خزيمه يعنى كبيشة دختر اوس بن عدى بن اميه خطمى است.

محمد بن عمر واقدى از عاصم بن سويد، از محمد بن عمارة بن خزيمة نقل مى كند پيامبر صلی الله علیه و آله به خزيمه فرمودند: چگونه تو كه با ما نبودى گواهى مى دهى؟ گفت: اى رسول خدا من تو را در مورد اخبار آسمانى كه مى گويى تصديق مى كنم، چگونه ممكن است در اين موضوع كه مى گويى گواهى ندهم و رسول خدا صلی الله علیه و آله گواهى او را به جاى گواهى دو مرد پذيرفتند.

هشيم از زكرياء، از شعبى و جويبر از ضحاك نقل مى كنند پيامبر صلی الله علیه و آله گواهى خزيمة بن ثابت را به جاى گواهى دو مرد پذيرفتند.

فضل بن دكين از زكرياء نقل مى كند كه مى گفته است از عامر شنيدم كه مى گفت آن كسى كه پيامبر صلی الله علیه و آله گواهى او را به جاى گواهى دو مرد پذيرفته اند، خزيمة بن ثابت بوده است. گويد، پيامبر صلی الله علیه و آله چيزى از مردى خريده بود، و آن مرد گفت: گواهان خود را بر آنچه مى گويى بياور. و خزيمه گفت: اى رسول خدا من براى تو گواهى مى دهم. پيامبر فرمودند: علم تو در اين مورد چگونه است؟ گفت: مى دانم كه شما جز حق نمى گوييد ما در مورد دين خود كه از اين بسيار مهمتر و برتر است به تو ايمان آورده و تو را امين مى شمريم و پيامبر شهادت او را تنفيذ فرمودند.

عمرو بن عاصم كلابى از همام بن يحيى، از قتاده نقل مى كند مردى چيزى را از پيامبر مطالبه كرد و مدعى شد كه از آن حضرت طلبكار است و پيامبر انكار فرمودند. خزيمة بن ثابت شهادت داد كه پيامبر صحيح مى گويند و آن مرد را حقى برايشان نيست. پيامبر گواهى او را تنفيذ فرمودند و سپس از او پرسيدند آيا حضور داشتى؟ گفت: نه، ولى يقين دارم كه شما هرگز دروغ نگفته ايد. گويد: پس از اين موضوع شهادت او را معادل شهادت دو مرد مى شمردند.

عثمان بن عمر از يونس بن يزيد، از زهرى، از ابن خزيمه، از عمويش نقل مى كند خزيمه در خواب چنان ديد كه گويى بر پيشانى پيامبر سجده مى كند و چون اين موضوع را به پيامبر گفت، آن حضرت دراز كشيدند و فرمودند: خواب خود را عمل كن و او بر پيشانى ايشان سجده كرد.

عفان بن مسلم از حماد بن سلمه، از ابو جعفر خطمى، از عمارة بن خزيمة بن ثابت نقل مى كند كه پدرش خزيمه مى گفته است خواب ديدم كه گويى بر پيشانى پيامبر صلی الله علیه و آله سجده مى كنم و چون اين خبر را به ايشان گفتم، فرمودند: روح و روان با روح ملاقات نمى كند و سپس پيشانى خود را جلو آوردند و من پيشانى بر پيشانى ايشان نهادم.

محمد بن عمر واقدى مى گويد رايت خاندان خطمه در فتح مكه بر دست و دوش خزيمه بود. خزيمة بن ثابت در جنگ صفين همراه على بن ابى طالب عليه السّلام بود و در همان جنگ كه در سال سى و هفتم هجرت بود شهيد شد و كنيه اش ابو عمارة بوده است.

منبع: الطبقات الكبرى/ترجمه،ج 4،ص:340