بریره(کنیز عایشه)
گروه‌ها: اشخاص

بریرة(کنیز عایشه)

كنيز آزاد كرده و وابسته عايشه دختر ابو بكر است.

محمد بن عبد الله اسدى، از عبد الواحد بن ايمن از گفته پدرش ما را خبر داد كه مى گفته است پيش عايشه رفتم و گفتم اى مادر مؤمنان! من برده عتبة بن ابى لهب بودم. پسران و همسرش مرا فروختند ولى شرط كردند كه وابستگى من بايد با آنان و مادرشان باشد. اينك من وابسته چه كسى هستم. عايشه گفت پسركم! هنگامى كه بريره پيش من آمد پيمان نامه آزادى با صاحبان خود نوشته بود، به من گفت آيا مرا مى خرى؟ گفتم آرى. گفت صاحبان من مرا نمى فروشند مگر با اين شرط كه وابستگى من با ايشان باشد، گفتم در اين صورت مرا نيازى به خريد تو نيست. رسول خدا صلی الله علیه و آله كه اين موضوع را شنيده بود يا به ايشان خبر داده بودند پرسيد كار بريرة چگونه است؟ به ايشان گفتم، فرمود او را بخر و آزاد كن و ايشان را به حال خود بگذار هر شرطى كه مى خواهند شرط كنند. من بريره را خريدم و آزاد كردم، رسول خدا فرمودند وابستگى نسبت به كسى است كه برده را آزاد مى كند هر چند صاحبان اول او صد شرط كرده باشند.

عفان بن مسلم، از همام بن يحيى هم ما را خبر داد كه مى گفته است از نافع شنيدم كه همين موضوع را روايت مى كرد و چنين مى پنداشت كه عبد الله بن عمر براى او نقل كرده است كه عايشه سرگرم خريد و چانه زدن در مورد خريد بريره بود، پيامبر صلی الله علیه و آله براى نماز به مسجد رفت و چون برگشت بريره گفت صاحبان من مرا نمى فروشند مگر اينكه وابستگى من از ايشان باشد، رسول خدا فرمود وابستگى نسبت به كسى است كه برده را آزاد مى كند، همام در پى اين حديث افزود كه از نافع پرسيدم آيا شوهر بريرة آزاد بوده است يا برده؟ گفت نمى دانم و در اين باره خبرى به من نرسيده است.

عبيد الله بن عبد الحميد حنفى از ابو حره، از حسن بصرى ما را خبر داد كه مى گفته است عايشه به حضرت ختمى مرتبت عرض كرد اى رسول خدا مى خواهم بريره را بخرم و آزاد كنم ولى صاحبان او شرط مى كنند كه وابستگى او به ايشان محفوظ باشد. پيامبر فرمودند وابستگى براى كسى است كه پول آزاد كردن و خريدن را پرداخت مى كند.

محمد بن حميد عبدى، از معمر، از زهرى از عروة از عايشه ما را خبر داد كه مى گفته است هنگامى كه بريره را خريده و آزاد كرده است و صاحبان او براى خود شرط كرده اند كه وابستگى او از ايشان باشد، پيامبر صلی الله علیه و آله برخاسته و براى مردم در آن باره سخنرانى كرده و فرموده است برخى از مردم را چه مى شود كه شرطهايى مى كنند كه در كتاب خدا وجود ندارد، هر كس هر شرطى كند كه در كتاب خدا نباشد شرط او باطل است هر چند صد بار شرط كند كه شرط خداوند استوارتر و بر حق است.

عفان بن مسلم و عمرو بن عاصم هر دو ما را خبر دادند و گفتند همّام از قتاده از عكرمه، از ابن عباس براى ما نقل كردند كه مى گفته است همسر بريره برده يى سياه پوست به نام مغيث بود، و پيامبر صلی الله علیه و آله درباره بريره چهار حكم فرمود كه چنين است، نخست اينكه صاحبان او شرط كرده بودند كه وابستگى از ايشان باشد و پيامبر حكم فرمود كه وابستگى نسبت به كسى است كه برده را آزاد كند، دو ديگر آنكه او را پس از آزادى مختار فرمود كه از همسرش جدا شود يا با او زندگى كند و بريره آزادى را برگزيد و پيامبر حكم فرمود كه عده نگه دارد، ابن عباس مى گويد شوهر بريره را مى ديدم كه در كوچه هاى مدينه از پى او مى رفت و چشمهايش اشك مى ريخت، سديگر آنكه به بريره چيزى را صدقه دادند و او بخشى از آن را به عايشه هديه داد، عايشه اين موضوع را به پيامبر صلی الله علیه و آله گفت و آن حضرت فرمود آن چيز براى بريره صدقه و براى ما هديه است. «1» عبد الله بن مسلمة بن قعنب از سليمان بن بلال، از ربيعه از قاسم بن محمد از عايشه ما را خبر داد كه مى گفته است هنگامى كه بريره از بردگى آزاد شد شوهر داشت، پيامبر صلی الله علیه و آله او را مختار فرمود كه اگر مى خواهد از شوهرش جدا شود يا با او زندگى كند، و به بريره مقدارى گوشت صدقه داده شد و او آن را به عايشه هديه داد، آن گوشت را ريز كردند و آن روز خورشى كه براى پيامبر صلی الله علیه و آله آوردند بدون گوشت بود. پيامبر پرسيدند مگر امروز پيش شما گوشت نديدم؟ گفتند گوشتى بود كه به بريره صدقه داده بودند، فرمود آن گوشت براى او صدقه و براى ما در حكم هديه است، وانگهى بريره پيش عايشه آمد و از او براى پرداخت مبلغ پيمان نامه آزادى خود كه با صاحبان خود نوشته بود يارى خواست، عايشه او را گفت اگر صاحبانت بخواهند تو را از ايشان مى خرم و بهاى تو را به صورت نقد به ايشان مى پردازم، بريره پيش آنان رفت و موضوع را گفت، آنان گفتند به شرطى كه وابستگى تو از ما باشد، بريره پيش عايشه برگشت و گفت آنان مى گويند به شرطى كه وابستگى از آنان باشد، پيامبر به عايشه فرمود او را بخر و آنچه گفته اند براى تو زيانى ندارد كه وابستگى براى كسى است كه برده را آزاد مى كند.

هوذة بن خليفه، از عوف، از محمد ما را خبر داد كه مى گفته است درباره بريره سه حكم داده شد نخست اينكه عايشه او را خريد و آزاد كرد كسانى كه او را به عايشه فروخته بودند شرط كرده بودند كه وابستگى او از ايشان باشد ولى پيامبر صلی الله علیه و آله حكم فرمود كه وابستگى براى كسى است كه بهاى برده را پرداخته است. دو ديگر آنكه به هنگام بردگى همسرى داشت كه چون آزاد شد رسول خدا او را مختار فرمود كه مى تواند پيش شوهر بماند يا از او جدا شود و او خويشتن و جدايى را برگزيد، محمد مى گفته است موضوع سوم را نمى دانم كه چيست.

عبد الوهاب بن عطاء از اسامة از قاسم بن محمد از عمه اش عايشه ما را خبر داد كه مى گفته است درباره بريره سه سنت متداول شد، نخست اينكه خواستم او را بخرم و آزاد كنم صاحبانش گفتند او را نمى فروشيم مگر اينكه وابستگى او از ما باشد و چون رسول خدا از اين سخن آگاه شد فرمود اين مردم را چه مى شود كه شرطهايى مى كنند كه در كتاب خدا و سنت پيامبرش نيست و باطل است وابستگى از كسى است كه برده را آزاد مى كند، دو ديگر آنكه چون آزاد شد پيامبر فرمود اينك مختارى و او را شوهر بود- مى خواهى زندگى كن، مى خواهى جدا شو- سديگر آنكه چيزى به او صدقه دادند و او بخشى از آن را به ما هديه داد، پيامبر فرمودند اگر چه براى او صدقه است ولى براى ما هديه يى است كه او به ما هديه داده است.

و همو از سعيد بن ابى عروبة از عطاء خراسانى و از قتاده براى ما نقل كرد كه مى گفته اند پيامبر صلی الله علیه و آله براى بريره چهار حكم فرمود، نخست اينكه عايشه خواست او را بخرد و آزاد كند صاحبان او از فروش او جز با اين شرط كه وابستگى او به ايشان باشد خوددارى كردند و چون اين خبر به پيامبر صلی الله علیه و آله رسيد فرمود اين قوم را چه مى شود كه وابستگى را شرط مى كنند، وابستگى براى كسى است كه برده را آزاد مى كند، دو ديگر آنكه پيامبر او را مختار فرمود و او جدايى از شوهر را برگزيد، سديگر آنكه به اندازه زنان آزاده عده نگه دارد، چهارم اينكه رسول خدا پس از آن روزى به خانه عايشه رفت و پيش او مقدارى گوشت ديد، پرسيد كه اين از كجا؟ عايشه گفت گوسپندى را به بريره صدقه داده اند و او اين گوشت را براى ما فرستاده است، پيامبر فرمودند براى او صدقه است و براى ما هديه يى است كه او براى ما هديه كرده است.

و باز همو از داود بن ابى هند از عامر شعبى ما را خبر داد كه مى گفته است هنگامى كه بريره آزاد شد پيامبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند تعهد همسرى تو با خودت قرار گرفت و آزاد شد اينك مختارى- كه به همسرى خود ادامه دهى يا از شوهرت جدا شوى.

محمد بن عمر واقدى، از ثورى، از ابن ابى ليلى، از عطاء ما را خبر داد كه مى گفته است شوهر بريره برده خاندان مغيره بود و مغيث نام داشت، و چون بريره آزاد شد پيامبر صلی الله علیه و آله او را مختار قرار داد- كه اگر مى خواهد با شوهرش زندگى كند يا از او جدا شود- واقدى در پى اين حديث مى افزود كه ابن ابى ليلى اختيار زن را در موردى مى دانست كه شوهرش برده باشد و در صورت آزاد بودن شوهر، آن را جايز نمى دانست.

عارم بن فضل از حماد بن زيد از ايوب از محمد ما را خبر داد كه مى گفته است رسول خدا با آنكه بريره را مختار قرار داد ولى درباره شوهرش با او سخن گفت. بريره پرسيد كه اى رسول خدا! آيا چيزى بر من واجب است؟ فرمود نه من مى خواستم براى او شفاعت كنم، بريره گفت مرا نيازى به زندگى با او نيست.

ابو قطن عمرو بن هيثم از شعبه از قتاده از انس ما را خبر داد كه مى گفته است مقدارى گوشت به حضور پيامبر صلی الله علیه و آله آوردند و گفتند اين از گوشتى است كه به بريره صدقه داده اند، رسول خدا فرمود براى او صدقه بوده است و او براى ما هديه داده است و براى ما هديه شمرده مى شود.

محمد بن حميد عبدى از معمر از قتاده ما را خبر داد كه مى گفته است به بريره گوسپندى از حساب زكات و صدقه دادند، او آن را به عايشه هديه داد، عايشه خوش نمى داشت چيزى از آن را بخورد، پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند براى بريره صدقه و براى ما هديه است.

عبد الله بن نمير، از سعيد از ايوب از عكرمه از ابن عباس ما را خبر داد كه مى گفته است روزى كه بريره از بردگى آزاد شد شوهرش به نام مغيث و سياه پوست و برده خاندان مغيره بود، و به خدا سوگند گويى هم اكنون او را مى بينم كه در كوچه هاى مدينه در حالى كه اشكهايش فرو مى ريخت از پى بريره مى رفت و مى خواست رضايت او را به دست آورد و بريره نمى پذيرفت.

فضل بن دكين، از ابن عيينة، از ايوب، از عكرمه ما را خبر داد كه مى گفته است پيش عبد الله بن عباس سخن از شوهر بريره به ميان آمد، ابن عباس گفت شوهرش مغيث نام داشت و برده فلان خاندان بود و من خود او را ديدم كه در كوچه ها از پى بريره مى رفت و مى گريست.

ابو الوليد هشام طيالسى، از شعبه از قتاده از عكرمه از ابن عباس ما را خبر داد كه مى گفته است شوهر بريره را ديدم كه برده بود.

عارم بن فضل، از حماد بن زيد، از ايوب از عكرمة از ابن عباس ما را خبر داد كه مى گفته است همسر بريره برده بود و گويى هم اكنون بر او مى نگرم كه از پى بريره در كوچه هاى مدينه مى رفت و مى گريست.

و همو از حماد بن زيد از ايوب ما را خبر داد كه مى گفته است من نمى دانم كه كسى از مردم مدينه و مكه در مورد اينكه شوهر بريره برده بوده است اختلاف داشته باشند.

عبد الوهاب بن عطاء از سعيد، از ايوب از عكرمه از ابن عباس ما را خبر داد كه مى گفته است هنگامى كه بريره آزاد و مختار شد شوهرش برده يى سياه پوست به نام مغيث و متعلق به خاندان مغيره بود، گويى هم اكنون او را مى بينم كه در كوچه هاى مدينه از پى او مى رفت و اشك ريزان مى خواست رضايت او را به دست آورد، و بريره مى گفت مرا به تو نيازى نيست.

محمد بن عبد الله انصارى از سعيد ما را خبر داد كه مى گفته است ابو معشر چنين مى پنداشت كه نخعى از اسود براى او نقل كرده است كه شوهر بريره آزاد بوده است نه برده.

عبد الوهاب بن عطاء هم از سعيد از ابو معشر از ابراهيم نخعى از عايشه ما را خبر داد كه مى گفته است هنگامى كه بريره آزاد و مختار شد شوهرش آزاد بود.

ابو الوليد هشام طيالسى از شعبه از حكم، از ابراهيم نخعى ما را خبر داد كه مى گفته است همسر بريره آزاد بوده است.

عبد الله بن نمير، از عبيد الله بن عمر از نافع ما را خبر داد كه مى گفته است صفيه دختر ابو عبيد مرا گفت كه شوهر بريره آزاد بوده است.

منبع: الطبقات الكبرى/ترجمه،ج 8،ص:269