أمّ عبيد بنت ضمرة(صخر)
در جاهليت پس از مرگ شوهر، پسران و در صورت نداشتن پسر، ديگر خويشاوندان وى پارچه اى بر روى همسر او افكنده، بدين ترتيب او را به ارث مى بردند. سپس او را به ازدواج ديگرى درآورده و مهر او را خود تملك مى كردند يا از ازدواج او جلوگيرى مى كردند تا مهر خود را به آنان ببخشد يا پس از مرگ او، مهر و ديگر اموال وى را تملك كنند. قرآن اين اعمال را حرام شمرد و مؤمنان را از آن بازداشت: «يايُّها الَّذينَ ءامَنوا لا يَحِلُّ لَكُم ان تَرِثوا النّساءَ كَرهًا ولا تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبَعضِ ما ءاتَيتُموهُنَّ». (نساء/ 4، 19) در شأن نزول اين آيه گفته اند كه پس از مرگ ابو قيس بن اسلت، پسرش نامادرى خود أمّ عبيد بنت ضمرة(صخر) را به ارث برد؛ ولى نه به وى نفقه مى داد و نه او را رها مى كرد تا به نزد اهلش بازگردد كه آيه مذكور نازل شد و ارث بردن زنان از سوى فرزندان را مردود شمرد. قيد «كَرهاً» در آيه اشاره به واقعيت موجود در عصر جاهليت است كه زنان از اين امر ناراضى بودند؛ نه اينكه اين عمل تنها در صورت نارضايتى زنان حرام باشد.
حرمت ازدواج با نامادرى:
از ديگر رسوم دوران جاهليت ازدواج پسر با نامادرى خود پس از مرگ پدر بود. چنين ازدواجى «نكاح مَقْت» و فرزندان حاصل از آن «مقتى» ناميده مى شدند. قرآن اين عمل را نيز حرام شمرد و مسلمانان را از آن بازداشت: «و لا تَنكِحوا ما نَكَحَ ءاباؤُكُم مِنَ النّساءِ الّا ما قَد سَلَفَ انَّهُ كانَ فحِشَةً ومَقتًا وساءَ سَبيلا». (نساء/ 4، 22) در شأن نزول آيه فوق احاديث متعددى در مورد ازدواج پسران شوهر با نامادرى خود نقل شده است. مراد از جمله «الّا ما قَد سَلَفَ» باطل نبودن ازدواجهاى پيشين يا قبل از اسلام يا كيفر نداشتن آنهاست. همسر پدر با وقوع عقد ميان پدر و او بر فرزند حرام مى شود، هرچند آميزش انجام نگرفته باشد. برخى فقيهان، به استناد عموم آيه و اينكه مراد از «نكاح» در آيه آميزش يا مفهومى اعم از آن و عقد نكاح است زنا كردن را نيز موجب حرمت زن بر پسر مرد زانى دانسته اند ؛ اما برخى آن را موجب حرمت ندانسته و ازدواج پسر مرد زانى با چنين زنى را جايز شمرده اند ؛ همچنين به تصريح فقها حرمت همسر پدر، به پسر بى واسطه شوهر اختصاص ندارد، بلكه شامل نوادگان ذكور شوهر نيز مى شود، چنان كه همسران اجداد پدرى يا مادرى شخص نيز بر پسرشوهر حرام اند ، زيرا واژه «آباء» در آيه شامل اجداد پدرى يا مادرى و نسلهاى پيشين نيز مى شود.
منبع: دائرة المعارف قرآن كريم، ج 6، ص: 501