أمّ أیمن
گروه‌ها: اشخاص

أمّ أيمن

بَرَکَه دختر ثعلبة بن عمرو، معروف به اُم أیمن شخصیتی سرشار از عظمت و عزّت است که در بین بانوان صدر اسلام از موقعیتی بس ممتاز و برجسته برخوردار بوده است. جلوه های جاودان زندگانی او لبریز از صحیفه های درس آموز برای امروز و هر روز زنان است؛ ایمان پر گستره، روشنای بصیرت و بیداری، عرصه های جهاد و جانبازی، هنگامه های هجرت و خداخواهی و طلایه داری در جبهه پیکار با دشمنان نبوت و ولایت، پرتوی از صفات پر عظمت این بانو است.

زندگانی چنین انسانی، سراسر از ستایش نسبت به گذشته و حال و آینده بوده که در گفتار تابناکِ اسوه هایی چون رسول خدا صلی الله علیه و آله امیر مؤمنان و فاطمه زهرا علیهماالسلام دیده می شود، به گونه ای که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله او را «بانوی بهشتی» نامید!

افتخار بزرگ اُم أیمن حضانت و نگهداری حضرت محّمد صلی الله علیه و آله از هفت سالگیاست؛ زمانی که آغوش پر مهر مادر از یتیم عبداللّه گرفته شد و تنها خدمات دلسوزانه این زن نمونه، گرمی و صفای آن را جبران می نمود، به گونه ای که آن حضرت هیچ گاه زحمات خالصانه اُم أیمن را فراموش نکرد و گاه می فرمود:« اُم أیمن امّی بعد امّی»؛ اُم أیمن مادری بعد از مادر برای من بود!

او اهل حبشه بود و شیفته زلال معارف الهی و کمالات قدسی؛ با شناخت و معرفت والای خود از فرزند عبدالمطلب مواظبت می نمود و رهنمودهای او را در سخنان آگاهانه و اندیشمندانه وی به جان می خرید.از آنجا که اهل کتاب با استفاده از کتب آسمانی پیش از اسلام، «محمّد» را به عنوان آخرین رسول آسمانی دانسته و به مردم بشارت او را می دادند و در صحنه های مختلف گاه از آینده چنین طفلی سخنان تعجب آمیزی بیان می کردند، عبدالمطلب احساس نگرانی کرده، به اُم أیمن می فرمود:«بارکَة لا تَغْفُلی عن ابنی فانَّ اهلَ الکتاب یزعنونَ اِنَّ اِبْنی نبیُّ هذه الامّة»؛ ای ام ایمن! مبادا از فرزندم غفلت کنی، چرا که اهل کتاب معتقدند که این فرزند همان پیامبر این امتّ است.»

سرپرستی اُم أیمن هجده سال به طول انجامید و در این ایّام و پس از آن رسول اکرم صلی الله علیه و آله او را «مادر» خطاب می کرد. پس از رسالت، گاه که به اُم أیمن می نگریست، می فرمود:«هذه بقیّةُ اهل بیتی»؛ این [بانو]، بازمانده خاندان من است.

پیامبر صلی الله علیه و آله پس از ازدواج با خدیجه اُم أیمن را آزاد کرد، زیرا او کنیزی بود که از آنِ عبداللّه بن عبدالمطلب و به قولی کنیز آمنه مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و پس از مرگ مادر از دارایی حضرت محسوب می گشته است.

در همان ایّام «عبید خزرجی» با برکه ازدواج کرد و حاصل وصلت آن دو، فرزند پسری به نام «اَیْمَن» بود. با تولد این فرزند، کنیه اُم أیمن برای برکه شهرت یافت. گویی دست تقدیر در آینه عظمت اُم أیمن جمله ای نانوشته می دید و با میلاد أیْمن زمینه زیباتر شدن افتخارات را فراهم می ساخت. زیرا پرورشهای روشنی بخش و آموزشهای هدایت آفرین اُم أیمن فرزندی ساخت که رواق وجود او از نور نبّوت و ولایت موج می زد به گونه ای که در جنگ حنین افتخار همراهی و نبرد در رکاب رسول خدا را یافت و از ده نفری بود که لحظه ای آن حضرت را تنها نگذاشت و پس از رشادت و شهامت مردانه و دلیرانه، فیض شهادت نصیب او گردید. از آن روز «مادر شهید» زرّین و نشان روشنگری در بین افتخارات اُم أیمن به حساب می آمد.

پس از آنکه همسر اُم أیمن در جنگ خیبر به شهادت رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله ضمن «بانوی بهشتی» خواندن او، این جمله را خطاب به اصحاب باوفای خود فرمود:«مَنْ سرّه ان یتزوّج امرأةً من اهل الجنّة فلیتزوّج امّ ایمن؛ هر کس می خواهد با ازدواج با زنی از اهل بهشت خوشحال شود، اُم أیمن را تزویج کند.» زید بن حارثه با اُم أیمن ازدواج کرد و «اُسامه» از او متولد شد. اسامة بن زید همان جوان لایق و مورد اعتمادی است که پیامبر در واپسین روزهای عمر خویش او را به فرماندهی سپاه اسلام منصوب کرد!

نگاهی دوباره به زندگانی درس آموز اُم أیمن گویای این حقیقت است که این بانوی بزرگ و بزرگوار، افتخار خدمتگزاری پنج معصوم علیه السلام را یافته و توفیق بی نظیری در حضور عاشقانه و خالصانه در کنار رسول اکرم صلی الله علیه و آله را نصیب خود ساخته است به گونه ای که گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله به او سر زده، زمانی از علت شادی یا غصه های او سؤال کرده، موقعی اُم أیمن چونان مَحْرمی قابل قبول در عرصه های مختلف حیات آن حضرت حضور داشته و به راحتی در خانه و اتاق پیامبر رفت و آمد داشته است.

افزون بر چنین زحمات دلسوزانه، فعالیتهای ارزشمند آن بانو در عرصه های دیگری چونان آبرسانی به مجاهدان و مداوای مجروحان در جنگهای احد، حنین و خیبر و تلاشهای علمی فرهنگی وی در نقل روایات رسول خدا صلی الله علیه و آله و حضور آگاهانه و هوشمندانه در جبهه مخالفت با غاصبان خلافت و فدک، جلوه های دیگری از شخصیت اُم أیمن را بازگو می کند؛ پایمردی و استقامت او بدان حد بود که وقتی در جنگ احد عده ای از مسلمانان سست ایمان فرار کردند، اُم أیمن با ناراحتی بسیار، مشتی خاک از زمین برداشت و با فریادی رعدآسا به صورت آنان پاشید و گفت:«وای بر شما! چرا فرار می کنید؟! شما زن هستید، بروید پشت چرخ نخ ریسی که مخصوص زنان است بنشینید!» و خود از میدان مبارزه لحظه ای جدا نشد.در حساس ترین و سرنوشت سازترین زمان یعنی پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله که زر و زور و تزویر دهان بسیاری را بسته بود و آنان را وادار به انکار حقایق می نمود

اُم أیمن جهاد فکری فرهنگی خود را با بیان احادیث رسول اللّه صلی الله علیه و آله در «غدیر خم» برای دفاع از مولای متقیان علی علیه السلام و در باره «فدک» برای بازستانی حق از دست رفته فاطمه علیهاالسلام آغاز کرد و در این عرصه پر خطر، گرچه مورد توهین از سوی برخی سران قدرت قرار می گرفت اما چونان فرماندهی مهیّا و شیردل، اندکی در راه روشن خویش درنگ نکرد و خود را از مبارزه دور نساخت.

فاطمه زهراء، امّ ایمن؛ روزها و رازهای بسیار:

اُم أیمن برای زهرای عزیز چونان بانویی خدایی و مادری پرمهر بود که سالیان بسیار پیش از میلاد او در خدمت پدر و خانواده رسول خدا صلی الله علیه و آله افتخار خدمتگزاری داشته و جلوه های صفا و صمیمیت و صداقت خود را بر همگان آشکار ساخته بود. از این رو بین او و فاطمه علاقه ای برتر از دو مسلمان دیده می شد و در هنگامه های گوناگون نوعی عشق و ارادت چشمگیری وجود داشت که از سوی هر یک به دیگری اظهار می شد.

هنگام هجرت مسلمانان از مکه به مدینه بانویی که جدا از بقیه مسلمانان، همراه فاطمه زهرا علیه السلام راهی مدینه گردید، اُم أیمن بود و پس از مراسم خواستگاری امام علی علیه السلام از دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله نخستین پولی که پیامبر صلی الله علیه و آله برای خرید جهیزیه به اصحاب شایسته و مورد اطمینان خود پرداخت کرد، به آن زن والاگوهر بود تا لوازم خانه زندگی زهرا(س) را خریداری کند.

اندیشه های خیرخواهانه این بانو از دیرباز در شیوه زندگی او وجود داشته، به گونه ای که گاه به دنبال کارهای شایسته و خداپسندانه روانه می شد تا آنچه در توان دارد به کار گیرد و دلهای اطرافیان را شاد و خرسند سازد:

امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: یک ماه پس از خرید اثاثیه منزل و جهیزیه عروس با اینکه با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز می خواندم و به منزل برمی گشتم، از امر ازدواج صحبتی به میان نمی آوردم. همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله به من گفتند: آیا میل داری در مورد ورود فاطمه به خانه ات با حضرت صحبتی بکنیم؟ گفتم انجام دهید! آنان نزد رسول خدا رفته [ولی در بین زنان حاضر] اُم أیمن رو به حضرت کرده گفت:ای رسول خدا! اگر خدیجه علیه السلام زنده بود با عروسی فاطمه دیدگانش روشن می شد. علی دوست دارد که همسرش به خانه اش برود. دیدگان فاطمه را به شوهر او روشن بفرمایید و به زندگی او سر و سامانی دهید و چشم ما را نیز روشن کنید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چرا علی خود نمی آید و همسرش را از من نمی خواهد. ما انتظار داریم خود او بیاید و از ما درخواست کند. علی علیه السلام فرمود عرض کردم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله حیا مانع من می شد. و بدین سان با پیشقدمی اُم أیمن قرار عروسی گذارده شد و دلهای تمامی شیفتگان با شادی این مراسم روشنی بیشری یافت. پیشتر اشاره ای به سلسله افتخارات و توفیقات کم نظیر آن انسان صالح و پرهیزگار داشتیم و خدمتگزاری پنج معصوم علیه السلام را از جلوه های تابناک زندگانی او برشمردیم، اینک به رؤیای راستین و صادقه او اشاره ای می کنیم: روزی همسایگان اُم أیمن خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رفته، از شب گذشته وی خبر دادند که تا صبح گریه می کرده است. پیامبر او را خواست و فرمود: ام ایمن! خداوند چشمانت را نگریاند، دیشب برای چه گریه می کردی؟! این بانوی بهشتی عرض کرد: یا رسول اللّه ! خواب عجیبی دیدم که آسایش را از من گرفت. دلم راضی نیست بر زبان بیاورم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بگو تا برایت تعبیر کنم. اُم أیمن گفت: در خواب دیدم برخی از اعضای پیکر شما به خانه من افتاد.رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خوابت گوارا باد. فاطمه فرزندی می آورد که تو او را در دامن خود پرورش می دهی. پس از مدتی حسین علیه السلام متولد شد. روز هفتم اُم أیمن او را در بغل گرفت و خدمت پیامبر آورد. آن حضرت رو به وی کرد و فرمود: «این است تعبیر خوابی که دیده ای!»

احترام و ارادت فاطمه علیهاالسلام نسبت به اُم أیمن چشمگیر بود، به گونه ای که گاه آن حضرت از غذای مخصوص خود و خانواده به اُم أیمن تقدیم می کرد، مبادا احساس بیگانگی با خود و فرزندان و شوهر خویش پیدا کند.

شناخت بسیار و اطمینان فراوان زهرای مرضیه نسبت به اُم أیمن چنان بود که آن حضرت علیه السلام وی را به عنوان شاهدی راستگو، دلیر و شجاع در برابر غاصبان فدک حاضر ساخت تا همراه با امام علی علیه السلام شهادت دهد. ماجرای آن روز را از امام صادق علیه السلام می شنویم: پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله ابوبکر بر جای آن حضرت نشست و دستور داد نماینده و وکیل فاطمه علیهاالسلام را از فدک اخراج کنند. آن حضرت نزد او رفته فرمود: ای ابوبکر! تو ادعا می کنی جانشین پدرم می باشی و بر جای او نشسته ای با اینکه دستور داده ای کارگزار مرا از فدک خارج کنند و می دانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به من بخشیده و مرا نسبت به این مطلب شهود و گواهانی است ...ابابکر در پاسخ گفت: شاهدت را بیاور! حضرت، اُم أیمن و علی علیه السلام را به عنوان شاهد معرفی کرد. ابوبکر از اُم أیمن پرسید: آیا تو از رسول خدا چنین مطلبی را در باره فاطمه شنیده ای؟ او گفت: آری من خود از آن حضرت شنیدم که ... آیا می شود کسی که بانوی زنان جهان است چیزی را که از او نیست ادعا کند؟! و من نیز که از زنان اهل بهشتم، هیچ گاه جز آنچه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده باشم گواهی نخواهم داد. عمر گفت: ای اُم أیمن دست از سر ما بردار و این داستانها را کنار بگذار! شما به چه چیزی گواهی می دهید؟ پاسخ داد: روزی در خانه فاطمه در حضور رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نشسته بودم. در این هنگام جبرئیل نازل شده گفت: خداوند دستور داده با دو بالم حدود فدک را برایت مشخص سازم ... رسول خدا صلی الله علیه و آله پس ازآن فدک را به فاطمه بخشید و رو به من کرده فرمود: ای امّ ایمن! بر این مطلب گواه باش و تو با علی نیز شاهد این موضوع باشید!عمر پس از شنیدن سخنان آن بانوی راستگو، گفت:«ای اُم أیمن تو یک زن می باشی و شهادت یک زن ارزشی ندارد اما علی نیز به نفع خود شهادت می دهد و چون در این گواهی دارای نفع است، شهادتش قبول نمی شود.» در این هنگام اُم أیمن با حالت خشم و غضب از جای برخاسته گفت:«خدایا! این دو نفر به حق دختر محمد، پیامبرت ستم کردند. تو آنان را به شدت پایمال و نابودشان کن!» سپس از مجلس خارج شد.

در صحنه ای دیگر زهرای مرضیه با استناد به سخن پدر عزیز خود رو به آن دو کرد و فرمود: آیا از پدرم رسول اللّه نشنیدید که فرمود اُم أیمن اهل بهشت است؟و آن دو در پاسخ گفتند: آری شنیدیم.سپس حضرت فرمود: پس چرا با شهادت او و اسماء که او نیز بهشتی است فدک را تحویل من نمی دهید؟ آیا دو زن بهشتی به باطل شهادت داده اند؟

دلدادگی و همراهی این بانوی وفادار با دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه کاستی نیافت و در تمامی عرصه های مختلف، حضوری تأثیرگذار و بیدارگر برای غافلان و خواب آلودگان داشت، گرچه در این مسیر پرفراز و نشیب گاه مورد توهین یا استهزای سران ستم قرار می گرفت.

در واپسین روزهای زندگانی فاطمه علیهاالسلام اُم أیمن از جمله بانوان همراه و مونس آن حضرت بود. هنگامی که اندوه رحلت پدر، غم محرومیت امام علیه السلام از خلافت و فشار روحی غصب فدک توان از زهرا علیه السلام ربود و او را غمگین، افسرده، محزون، پژمرده و گریان ساخت، آن حضرت اُم أیمن و اسماء بنت عمیس را طلبید تا با آنان سخن گوید و پس از آن شوهر خود علی علیه السلام را خبر کنند. هنگامی که امام علیه السلام بر بالین همسر مظلوم خود حاضر شد و آن پاک بانو وصایای خود را بیان می کرد، رو به شوهر خویش کرده فرمود:«اذا توفیتُ لا تعلم احدا الاّ ام سلمة و اُم أیمن و فضة و من الرّجال ...؛ آن هنگام که از دنیا رفتم، هیچ کس را آگاه مکن مگر ام سلمه و اُم أیمن و فضه را [از زنان] و از مردان ...»

اشتیاق و دلدادگی محبت و ولایت فاطمه زهرا علیهاالسلام چنان تأثیری در وجود اُم أیمن گذارده بود که پس از شهادت آن بانو، توان اقامت در مدینه و دیدن جای خالی محبوبه آسمانی خویش را در خود نمی دید، از این رو به سوی مکه حرکت کرد و گفت:«پس از زهرای عزیز، نمی خواهم دیگر روی مدینه را ببینم.»در مسیر خود چون به جحفه رسید دچار تشنگی شدیدی شد که بیم هلاکت او وجود داشت. در آن حال رو به آسمان کرد و گفت:«پروردگارا! آیا مرا که خدمتگزار دختر پیامبرت بودم، در حال عطش و تشنگی می گذاری؟!» ناگاه ظرف آبی از بهشت نزد او آمد و اُم أیمن از آن تحفه گوارای بهشتی نوشید.

... سرانجام در اوایل خلافت عثمان، سال 24 هجری و در حالی که آن بانوی قدسی 85 سال داشت، تن خاکی را رها کرد و روح افلاکی او به سوی بهشت موعود رسول خدا صلی الله علیه و آله پر کشید تا برای همیشه در کنار خوبان خدایی و معصومان و پاکان آرام یابد و پاداش سرشار و جاودان خود را مشاهده نماید.

منبع: http://www.hawzah.net