غائط
گروه‌ها: جای ها

غائط

غوط: غائب شدن؛ «غَاطَ الرَّجُلُ فِي الْوَادِي: غَابَ فِيهِ» به معنى كندن و دخول و غيره نيز آمده است. «وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً ...».[1]

طبرسى فرموده غائط در اصل به معنى «محل مطمئنّ» است؛ عرب در آن مكانها قضاى حاجت مي كردند كه از مردم پنهان باشند، تا اينكه به حدث (مدفوع) غائط گفتند. قاموس و اقرب پس از آنكه غائط را «محل مطمئنّ از زمين» گفته اند، گويند: غائط كنايه از عذره (مدفوع) است.

نگارنده ترجيح مي دهم كه غائط به معنى مكان گود يا مكان نهان باشد كه غوط به معنى غائب شدن و غائط به معنى غائب است و نيز غوط به معنى حفر كردن آمده و آن ملازم با گود شدن است، غوطه را در لغت گودى معنى كرده اند؛ در نهج البلاغه خطبه 36 خطاب به اهل نهروان فرموده: «فَأَنَا نَذِيرُكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا الْغَائِطِ». «اهضام» جمع هضم به معناى محل مطمئن و ميان درّه است؛ يعنى: من شما را مى ترسانم از اينكه ميان اين نهر و بطون اين زمين پست مقتول افتيد. «الغائط» در اينجا به معنى زمين پست است.

بنابراین معنى آيه چنين است: و اگر مريض شديد، يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از مكان نهان (يا محل گود) آمد (كنايه از تغوّط و ادرار كردن) يا با زنان آمیزش کردید و آب پيدا نكرديد، خاكى پاك را قصد كرده و تيمم كنيد. این آيه شريفه، وجوب تيمّم را براى فاقد ماء بيان مي كند. لفظ غائط دو بار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است؛ نساء:43 و مائده:6.

ناگفته نماند: اتّخاذ مستراح در عرب بعد از اسلام است و پيش از آن براى قضاى حاجت به هر جا كه ممكن بود، مي رفتند در افسانه «إفك» هست كه عايشه گفته: من با امّ مسطح براى قضاى حاجت شبانگاه بيرون رفتم و اين پيش از آن بود كه ما در خانه ها، كنيف (مستراح) بسازيم كه از اتّخاذ آن ناراحت بوديم. اگر اين آيه بعد از اتّخاذ كنيف باشد، مراد از «الغائط» مستراح و محل خلوت است.[2]

از ويژگي هاي بياني قرآن، كنايه گويي و ادب آموزي است. در روايات آمده است كه خداي سبحان با حيا سخن مي گويد؛ «إن الله تعالي حیي».[3] قرآن كريم از الفاظ قبيح و مستهجن استفاده نمي كند، بلكه براي بيان معاني مستهجن، الفاظ كنايي را به كار مي برد تا ادب محاوره رعايت شود كه در هدايت گري نقش مؤثري دارد.

از اين رهگذر، مخاطبان خود را به ادب هر چه بيشتر و حياي بجا دعوت كند؛ مثلاً براي قضاي حاجت و تخليه زوائد گوارشي تعبير كنايي «غائط» را به كار برده، در حالي كه اين كلمه به معناي مكان گود است، و چون در گذشته براي قضاي حاجت به جاي گودي مي رفتند -كه از ترشح نجاست و ديد ناظران ايمن باشند- اين كلمه كنايه اي براي آن آورده شد؛ «أو جاء أحد منْكم من الغائط»[4]

قرآن كريم در چنين مواردي درس حيا مي دهد و از كلمات كنايي استفاده مي كند و اگر فرضاً كلمه اي در قرآن يافت شود كه اكنون حيثيّت كنايي آن قوي نباشد، به دليل تكرار كلمه و گذشت زمان است و در زمان استعمال تعبيري كنايي بوده است. يكي از علت هاي تعدد واژه هاي معاني مستهجن اين است كه كاربرد الفاظ كنايي و تكرار آنها پس از مدّتي سبب مي شود كه آن كلمه حالت كنايي خود را از دست بدهد. ازاين رو به فكر استفاده از كنايه اي ديگر مي افتند كه آن هم پس از مدّتي ممكن است مثل لفظ صريح بشود و بايد به فكر فراهم ساختن كلمه كنايي ديگري رفت.

منابع:

قاموس قرآن، ج 5، صص129-131 ؛ با اندکی تصرف

هدايت در قرآن، صص220-221؛ با اندکی تصرف

 

[1] . نساء/43.

[2] . قرشى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش.

[3] . بحارالأنوار، ج77، ص221.

[4] . نساء/43.