بگو (يا محمّد صلّى اللّه عليه و آله) او خدائيست يكتا (امرى است از جانب خداى عزّ و جلّ به پيمبرش صلّى اللّه عليه و آله كه بجميع مكلّفان بگويد او خدائيست كه فقط او سزاوار پرستش است. زجّاج گويد: (هى كنايه از ذكر خداى عزّ و جلّ است و معناى آن اينست كه آنچه را شما از نسبت او پرسيديد او خدائيست يگانه و يكتا يعنى واحد است و يكى بيش نيست - خدا يكيست و شريك و نظيرى براى او نيست - واحد است و مانند او كسى نيست (از ابن عباس). و بقولى - واحد است در الهيت و قدم - و بقولى واحد است در صفت ذاتش و احدى در وجوب صفاتش با او شركت ندارد و اوست كه واجب است و موجود عالم قادر حىّ باشد و اين وجود براى غير او وجوبى ندارد. و بقولى يكتا و واحد است در افعالش زيرا اوست قادر بر اصول نعم از حياة و قدرت و شهوت و غير آن و غير او قادر به چيزى از اينها نيست و افعال او تماما. احسان است و احسانى كه مىكند براى جلب نفع يا دفع ضرر نيست و ازاينجهت اختصاص به وحدت دارد زيرا در اين احسان غير او شركتى ندارد و سواى او كسى مستحق پرستش نيست. و بقولى خداوند (احد) فرمود و (واحد) نفرمود زيرا واحد داخل در حساب است و عدد ديگر به او منضم مىشود و امّا احد آنست كه نه تجزيه مىشود و نه تقسيم، نه در ذاتش و نه در معناى صفاتش و براى واحد (دوّمى) جايز است و براى أحد دوم جايز نيست زيرا احد بخلاف واحد جنس خود را فرامىگيرد. نمىبينى كه چون بگوئى (با فلان واحدى (يعنى يك نفر) مقاومت نمىكند) يعنى ممكن است دو نفر مقاومت كنند ولى اگر بگوئى با او احدى مقاومت نمىكند يعني ممكن نيست دو نفر يا بيشتر با او مقاومت نمايند يعنى هيچكس قادر بر مقاومت با او نيست و در اينجا احد از واحد ابلغ و رساتر است. و حضرت أبو جعفر باقر عليه السّلام فرمايد: معناى (قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ) قل يعنى آنچه را كه ما به تو وحى كردهايم و به تو خبر دادهايم بتأليف حروفى كه ما بر تو قرائت كردهايم ظاهر نما تا آنكس كه گوش مىدهد و شاهد است يعنى دل مىدهد هدايت شود و (هو اسمى است كنايه و اشاره بغائب (هاء) تنبيه از معناى ثابت و (واو) اشاره بغائب از حواس چون كافران گفتند يا محمّد اينها خدايان ما هستند كه بچشم مىبينيم تو هم خداى خودت را كه ما را به او مىخوانى اشاره كن كه ما ببينيم و ادراك كنيم لذا خداوند نازل فرمود (قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ) يعنى او خدائيست غائب از درك ابصار و لمس حواس و مقام او بلندتر از اينهاست بلكه او خود مدرك ابصار و مبدع حواس است. و پدرم براى من حديث كرد از پدرش أمير المؤمنين عليه السّلام كه فرمود خضر را در خواب ديدم يك شب پيش از شب جنگ بدر به او گفتم مرا چيزى بياموز كه به آن بر دشمنان پيروز شوم گفت بگو (يا هو يا من لا هو إلاّ هو) و چون بامداد شد و بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قصه خواب را حكايت كردم فرمود يا علي تو اسم اعظم را آموختهاى و روز بدر بر زبانم بود و آن حضرت عليه السّلام روز بدر قل هو اللّه احد خواند و چون فارغ شد گفت (يا هو يا من لا هو إلاّ هو اغفر لى و انصرنى على القوم الكافرين) و روز صفّين هم همين را مىخواند و تكرار مىفرمود عمّار بن ياسر به او عرض كرد يا أمير المؤمنين اين كنايات چيست فرمود اسم اعظم خدا و عماد توحيد خدا لا إله إلاّ هو. سپس خواند شهد اللّه انه لا إله إلاّ هو و الملائكة و اولو العلم قائما بالقسط لا إله إلاّ هو العزيز الحكيم و آيات آخر سوره حشر را و پس از آن پياده شد و چهار ركعت قبل از زوال نماز بگذارد و عمار گفت كه أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود معناى (اللّه) المعبود الّذي يأله فيه الخلق و يوله إليه يعنى معبودى كه خلايق در او حيرانند و بسوى او جزع مىشود (اللّه المستور عن ادراك الابصار المحجوب عن الاوهام و الخطرات يعنى اللّه از ادراك ديدهها مستور و از وهم بندگان و آنچه بقلب عالميان خطور كند در پرده است). پس معناى (اللّه احد) يعنى معبودى كه خلق از ادراك او و احاطه به كيفيت او حيرانند و او فرد است به الهيت خود و برتر است از صفات آفريدگان خود