أي أثره مصفرا أو الزرع أو السحاب، فإنه إذا كان مصفرا لم يمطر.مجمع البحرين ، جلد3 ، صفحه367
اصفرّ: أي صار أصفر.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد6 ، صفحه3779
[إصفرار: زرد شدن. مُصفَرّ: زرد شده]قاموس قرآن ، جلد4 ، صفحه133
صفره: زردی. صفره را سياهى نيز گفتهاند (اقرب). راغب گويد: صفره رنگى است ميان سياه و سفيد، بسياهى نزديكتر است لذا گاهى از سياهى به صفره تعبير آورند.قاموس قرآن ، جلد4 ، صفحه133
صفره: زردی. صفره را سياهى نيز گفتهاند (اقرب). راغب گويد: صفره رنگى است ميان سياه و سفيد، بسياهى نزديكتر است لذا گاهى از سياهى به صفره تعبير آورند. على هذا ميشود گفت معناى «ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرٰاهُ مُصْفَرًّا» آنست كه: سپس ميخشكد و آنرا تيره رنگ مىبينى.قاموس قرآن ، جلد4 ، صفحه134
اَلصُّفْرَةُ: لونٌ من الألوان التي بين السّواد و البياض، و هي إلى السّواد أقرب، و لذلك قد يعبّر بها عن السّواد.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه487
الصُّفْرَة: رنگ زرد كه يكى از رنگهاست ميان سياه و سپيد و به سياهى نزديكتر است. لذا رنگ زرد به سياهى تعبير شده است.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه405