پنجمین
الخامس: پنجم، پنجمین.
واژه الخامسة دو بار در سوره نور و در ارتباط با موضوع لعان آمده است؛ «وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ»[1] ، «وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِين»[2] .
آيه 6 سوره نور -كه به موضوع لعان پرداخته- آيه «لعان» نام گرفته است.[3] برخى نيز آن را آيه «مُلاعَنَه»[4] و برخى ديگر، آيه «تَلاعُن»[5] گفته اند. اين سوره پس از بيان حكم و حدّ زنا و قَذْف (نسبت زنا به ديگرى دادن )، در آيات 6 تا 9 به موضوع لعان پرداخته است. در شأن نزول اين آيات آمده است كه سعد بن عباده (بزرگ انصار) به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: اى پيامبر خدا! حال كه نسبت دادن عمل منافى عفّت به كسى، اين قدر مجازات دارد كه اگر آن را اثبات نكند، بايد هشتاد تازيانه بخورد، اگر من وارد خانه خود شدم و ديدم مرد فاسقى با همسرم در حال عمل حرامى است، چه كنم؟ اگر به دنبال چهار شاهد بروم، او كار خود را كرده و رفته است و اگر او را به قتل رسانم، كسى از من بدون شاهد نمى پذيرد و در جايگاه قاتل قصاص مى شوم و اگر بيايم و شكايت كنم، هشتاد تازيانه بر من زده مى شود. پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به انصار فرمود: نمى شنويد بزرگتان چه مى گويد؟ انصار گفتند: اى رسول خدا! او را ملامت مكن كه او مردى غيور است. سعدبن عباده گفت: تن و جان من فداى تو باد اى رسول خدا! من مى دانم كه اين حكم، حق و از طرف خداست؛ امّا از آن در شگفتم. پيامبر فرمود: حكم خدا همين است. او نيز گفت: صَدَقَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ. اندك زمانى بيش نگذشت كه پسرعموى سعد، به نام هلال بن اميه، نزد پيامبر آمد و عرض كرد: من وارد خانه شدم و با چشم خود ديدم كه مردى با همسرم زنا مى كرد و سخنان آنان را با گوش خود شنيدم. با شنيدن اين سخن، آثار ناراحتى شديدى در چهره پيامبراكرم صلى الله عليه و آله پديدار شد. هلال گفت: به خدا سوگند! راست مى گويم و اميدوارم خداوند مرا از اين مشكل برهاند.
پيامبر خواست حدّ قذف را درباره هلال جارى سازد كه وحى رسيد و اين آيات بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرو فرستاده شد و راه حلّى را بدين شكل به مسلمانان عرضه كرد[6] : كسانى كه همسران خود را متهم مى كنند و گواهانى جز خودشان ندارند، هريك از آنها بايد چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه به حتم از راست گويان است و پنجمين بار بگويد: لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گويان باشد، در اين حال اگر زن سخنان مرد را تصديق كرد، حدّ زنا بر او زده مى شود. زن نيز براى رفع مجازات زنا از خود مى تواند چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه شوهرش از دروغ گويان است و بار پنجم بگويد: غضب خدا بر او باد اگر شوهرش از راست گويان باشد: «وَ الَّذينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكَنْ لَهُمْ شُهَداء إِلّا أنْفُسُهُمْ فَشهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتِ بِاللّهِ إِنّهُ لَمِنَ الصادِقِينَ* وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ* وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكاذِبينَ* وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللّهِ عَلَيْهَا إِنْ كانَ مِنَ الصادِقِينَ»؛ كسانى كه به همسران خود نسبت زنا مى دهند و جز خودشان گواهانى [ديگر] ندارند، هر يك از آنان [بايد] چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه او به طور قطع از راست گويان است و [گواهى در دفعه ] پنجم اين است كه [شوهر بگويد:] لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گويان باشد. و از [زن ] كيفر ساقط مى شود، در صورتى كه چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه [شوهر] او جداً از دروغ گويان است. و [گواهى ] پنجم آنكه خشم خدا بر او باد اگر [شوهرش ] از راست گويان باشد.
انجام اين برنامه به مناسبت كلمه «لعنت» كه در آيه آمده، در فقه اسلامى «لعان» ناميده شده است. لعان، چهار حكم قطعى را براى زن و شوهر درپى خواهد داشت؛ نخست اينكه بدون نياز به صيغه طلاق، فوراً از هم جدا مى شوند. دوم آنكه اين زن و مرد براى هميشه بر هم حرام مى شوند و ازدواج دوباره با يك ديگر برايشان ممكن نيست. سوم آنكه حدّ قذف از مرد، و حدّ زنا از زن برداشته مى شود. چهارم اينكه چنانچه فرزندى به دنيا آيد، نسبت او به مرد منتفى است، امّا نسبتش به زن محفوظ خواهد ماند.[7]
منبع: آيه هاى نامدار؛ صص113-114
[1] . نور/7.
[2] . نور/9.
[3] . بحار الانوار، ج 22، ص 45.
[4] . الدرالمنثور، ج 6، ص 140.
[5] . همان، ص 139.
[6] . روض الجنان، ج 14، صص91- 92.
[7] . جواهر الكلام، ج 34، ص 65