اَلطَّيِّبُ: المستلذ.مجمع البحرين ، جلد2 ، صفحه111
اَلطَّيِّبُ يقال لمعان: الأول المستلذّ، الثاني ما حلله الشارع، الثالث ما كان طاهرا، الرابع ما خلي عن الأذى في النفس و البدن. و هو حقيقة في الأول لتبادره إلى الذهن عند الإطلاق، و الخبيث يقابل اَلطَّيِّبَ بمعانيه.مجمع البحرين ، جلد2 ، صفحه111
أصل الطيب: «فيعل»من الطِّيْب. الطَّيِّب]: نقيض الخبيث.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد7 ، صفحه4202
الطَّيِّب: الحلال.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد7 ، صفحه4202
الطَّيِّب: نقيض الخبيث.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد7 ، صفحه4202
طيّب: در قرآن هم وصف انسان آمده مثل «لِيَمِيزَ اَللّٰهُ اَلْخَبِيثَ مِنَ اَلطَّيِّبِ » انفال: 37. و هم وصف غير انسان نحو «فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً » مائده: 6. طيّب از انسان آن است كه از جهل و قبائح اعمال، پاك و با ايمان و عمل صالح متجلّى باشد اين چنين آدم مورد پسند خدا و دلبخواه خداست «اَلَّذِينَ تَتَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ» نحل: 32. و طيّب از غير انسان آنست كه در اثر عدم نقص و مفيد بودن و پاكى از آلودگيها دلچسب و مورد پسند باشد.قاموس قرآن ، جلد4 ، صفحه258
الطَّيِّبة: تأنيث الطيب. [الطَّيِّب]: نقيض الخبيث.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد7 ، صفحه4204
طيب: دلچسبى. طبع پسندى. «طَابَ اَلشَّيْ‌ءُ طَيْباً» يعنى دلچسب و طبع پسند شد راغب گويد: اصل طيّب آنست كه حواسّ از آن لذّت ميبرند و نفس از آن لذّت ميبرد. و پاك كردن را استطابه گويند كه پاك كردن چيزى سبب دلچسبى آنست. نقيض طيّب خبيث است.قاموس قرآن ، جلد4 ، صفحه257
طيّبات عموما حلال و خبائث عموما حرام‌اند. بايد در نظر داشت طيّبات و خبائث از نظر اقوام بشرى متفاوت‌اند مثلا در نظر اكثريت مردم آسيا خوردن حشرات و جاندارانى امثال قورباغه و خرچنگ و غيره از خبائث است و طبع از آنها نفرت دارد ولى پيش مردم اروپا از طيّبات‌اند و آنها را با كمال ولع ميخورند. همچنين طيّبات در نظر قومى از خبائث است مثل گوشت حيوانات در نظر بعضى از هندوها. و گوشت حيوانيكه در وقت ذبح نام خدا بر آن برده نشده يا آنچه در اثر عدم شرايط ميته شده، از نظر اسلام. بنظر نگارنده: مراد از طيّبات و خبائث در آيه طيّبات و خبائث واقعى است نه آنچه ميان مردم معمول است و آنچه در شرع حرام شده بعلت خبث واقعى است گرچه در عرف از خبائث نيست مثلا زنا از نظر ظاهرى نبايد از خبائث باشد همچنين ذبيحه‌ايكه شرائط اسلامى در آن مراعات نشده ايضا گوشت حشرات بنظر بسيارى از مردم و نيز گوشت درندگان و گوشت خوك و. . . ولى چون همۀ اينها از لحاظ واقع از خبائث‌اند لذا حرام‌اند و محرّماتيكه در شرع بيان شده در واقع مصاديق خبائث واقعى‌اند كه بشر بخبث عده‌اى از آنها راه ندارد مثلا چهارده يا پانزده چيز از محرّمات ذبيحه در واقع از خبائث‌اند كه بشر خبث بعضى از آنها را از قبيل سپرز. و بيضه و غيره نميدانسته است. على هذا مراد از خبائث و طيّبات عموم‌اند و مستثنى‌ها موضوعا خارج‌اند.قاموس قرآن ، جلد4 ، صفحه259
أي من الحلال.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد7 ، صفحه4204
إشارةٌ إلى الغنيمة.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه527
الطِّيبُ، على بناء فِعْل، و الطَّيِّب، نعت. و في الصحاح: الطَّيِّبُ خلاف الخَبيث; قال ابن بري: الأَمر كما ذكر، إِلا أَنه قد تتسع معانيه، فيقال: أَرضٌ طَيِّبة للتي تَصْلُح للنبات; و رِيحٌ طَيِّبَةٌ إِذا كانت لَيِّنةً ليست بشديدة; و طُعْمة طَيِّبة إِذا كانت حلالاً; و امرأَةٌ طَيِّبة إِذا كانت حَصاناً عفيفةً.لسان العرب ، جلد1 ، صفحه563
أَي كلوا من الحلال، و كلُّ مأْكولٍ حلالٍ مُسْتَطابٌ ; فهو داخل في هذا.لسان العرب ، جلد1 ، صفحه565
اشاره به غنيمت‌هاست.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه507
أصل اَلطَّيِّبِ: ما تستلذّه الحواسّ، و ما تستلذّه النّفس، و الطّعامُ اَلطَّيِّبُ في الشّرع: ما كان متناولا من حيث ما يجوز، و من المكان الّذي يجوز فإنّه متى كان كذلك كان طَيِّباً عاجلا و آجلا لا يستوخم، و إلاّ فإنّه - و إن كان طَيِّباً عاجلا - لم يَطِبْ آجلا.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه527
اصل طَيِّب - چيزى است كه براى حواسّ لذّت‌آور است و نفس و جان آدمى از آن لذّت مى‌برد. الطّعام الطَّيِّب: در شرع، چيزى است كه آن خوردگى و طعام پاك داراى شرايطى باشد. از اين قرار: 1 - بصورت مجاز تهيّه شده باشد و خوردنش جائز باشد. 2 - به اندازه‌اى كه جايز است صرف و تناول شود يا تهيّه شود. 3 - و از جائى كه جائز است، بدست مى‌آيد و هرگاه چنين باشد آن چيز طيّب و پاك است چه دنيائى و چه اخروى و آن چيز ناگوار نيست و گرنه چيزى هرچند كه در دنيا پاك باشد و از آن سه مجرا بدست نيايد در آخرت و پايانش هم پاك نيست. (يعنى چيزى پاك كه به اندازه مجاز بدست نيامده و از جائى هم كه مجاز نيست حاصل شده است هرچند چيز پاكى باشد از نظر اسلام و عاقبت آن پاك نمى‌تواند باشد)ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه506
أى: كُلُوا من الحَلالِ، و كُلُّ مَأْكُولٍ حَلالٍ مُسْتَطابٌ، فهو داخِلٌ فى هذا، و إِنَّما خُوطِبَ بهذا رَسُولُ اللّٰهِ صلى اللّه عليه و سلم و قَالَ: يٰا أَيُّهَا اَلرُّسُلُ فَتَضَمَّنَ الخِطَابُ أَنَّ الرُّسُلَ جَميعًا كذا أُمِرُوا.المحکم و المحیط الأعظم ، جلد9 ، صفحه226
الطِّيبُ و الطِّيبَةُ: الحِلُّ. و قَوْلُ أَبِى هُرَيْرَةَ: الآنَ طابَ الضِّرابُ، أى: حَلَّ القِتالُ. و الطَّيِّبُ: الحَلالُ.المحکم و المحیط الأعظم ، جلد9 ، صفحه226
طابَ الشَّيء طِيبًا و طابًا: لَذَّ أو زَكَا.المحکم و المحیط الأعظم ، جلد9 ، صفحه224
قال الليث: الطيِّبَاتُ من الكلامِ أفضَلُه و أحسَنُه، و يقال: طابَ القتالُ أي حَلّ.تهذیب اللغة ، جلد14 ، صفحه30
اَلطَّيِّبُ من الإنسان: من تعرّى من نجاسة الجهل و الفسق و قبائح الأعمال، و تحلّى بالعلم و الإيمان و محاسن الأعمال.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه527
يقال: طَابَ الشيءُ يَطِيبُ طَيْباً، فهو طَيِّبٌ. و أصل اَلطَّيِّبِ: ما تستلذّه الحواسّ، و ما تستلذّه النّفس.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه527
يقال: طَابَ الشيءُ يَطِيبُ طَيْباً و أصل اَلطَّيِّبِ: ما تستلذّه الحواسّ، و ما تستلذّه النّفس.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه527
يعنى مكانهاى پاكيزه و پاك و لذّت بخش.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه508
انسانهاى طيّب را قصد و اشاره كرده است(يعنى در حالى كه طيّب و پاكند فرشتگان آنها را از دنيا مى‌برند و مى‌ميرانند)ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه507
طَابَ الشّيءُ يَطيبُ طَيْباً: آن چيز به خوبى پاك شد كه آن را - طَيِّب - يعنى پاك مى‌گويند.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه506
الطِّيبُ، على بناء فِعْل، و الطَّيِّب، نعت. و في الصحاح: الطَّيِّبُ خلاف الخَبيث.لسان العرب ، جلد1 ، صفحه563