اَلْقَلَمُ بالتحريك: الذي يكتب به و لا يسمى قَلَماً إلا بعد البري، و قبله قصبة.مجمع البحرين ، جلد6 ، صفحه140
أقسم بالقلم لعظم شأنه لأنه يستقيم به أمر الدين و الدنيا. قال قتادة: القلم نعمة من اللّٰه عظيمة لولاه لم يستقم دين و لم يصلح عيش.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد8 ، صفحه5600
قلم: آلت نوشتن. اصل قلم (بر وزن فلس) قطع گوشۀ چيزى است مثل گرفتن ناخن و تراشيدن نى، در اقرب الموارد گفته تا تراشيده نشود قلم نگويند بلكه قصبه گويند.قاموس قرآن ، جلد6 ، صفحه32
القَلَم: واحد الأقلام التي يكتب بها.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد8 ، صفحه5600
اصل قَلَم چيدن چيزى سخت مثل چيدن ناخن و نى و بن نيزه است. به - مَقْلُوم - يا چيده شده هم - قِلْم - گفته مى‌شود، چنانكه به - منقوض - يعنى شكسته‌شده - نقض - گويند. واژه قَلَم مخصوص نوشتن بر چيزى است كه به‌وسيله قلم نوشته مى‌شود و نوشتن بر تيرهايى كه پرتاب مى‌كنند. جمعش - أَقْلاَم - است.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه241
أصل اَلْقَلْمِ: القصّ من الشيء الصّلب، كالظفر و كعب الرّمح و القصب، و يقال لِلْمَقْلُومِ: قَلَمٌ. كما يقال للمنقوض: نقض. و خصّ ذلك بما يكتب به، و بالقدح الذي يضرب به، و جمعه: أَقْلاَمٌ.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه683